تهدید اقتدار مسلمانان از سوی «متحجرین و خوارجی مسلکان و متجدد مآبان خزیده در کنج حوزه»
یادداشتی از حجت الاسلام داود مهدویزادگان که در خبرگزاری اصولگرای فارس منتشر شده در پی میآید:
«جماعت سکولارزده حوزوی به منظور القای دوگانه کاذب مرجعیت دینی و حکومت اسلامی دلایل میان تهی مختلفی را پیش کشیدهاند. از جمله اینکه حکمرانی دینی موجب دینگریزی بیشتر مردم به ویژه در میان جوانان شده است. دین همراه با حکومت از محبوبیت مرجعیت دینی میکاهد.
این جماعت بر اساس چنین نسبت ناروایی بر این باورند که مرجعیت دینی نجف با پیش گرفتن سیاست دین منهای حکومت در صدد حفظ اقتدار تشیع هستند. در حالی که جمهوری اسلامی اقتدار شیعیان را در آینده نزدیک مخدوش میکند و شاهد غربت شیعیان و تفکر شیعی خواهیم بود.
این گفتهها دیدگاه طرفداران تفکر اسلام منهای سیاست و حکومت است. تفکری که آبشخور آن گرایشات متحجرانه و خوارجی مسلک و متجدد آنه سکولار است. زیرا بنیاد هر سه گرایش بر اعتقاد به جدایی دین از سیاست استوار است.
و چون هیچ یک از این سه گرایش ریشه اسلامی ندارد میتوان بر بنیاد غیر دینی بودن آنها صحه گذاشت. پیشتر گفته شد که ساحت مرجعیت دینی، سکولار شدنی نیست و هر تلاشی در این جهت، عبث و عقیم است. لذا نقد ما معطوف بر دیدگاه حوزویان سکولار زده است و نه کس دیگر.
اسلام عزیز؛ اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله هیچ نسبتی با تفکر فسیل شده و منجمد تحجرگرا و خوارجی مسلکان و متجددان این جهانی ندارد. گزاره های وحیانی و سیره حکمرانی نبوی و علوی با هر گونه بنیاد فکری مبتنی بر دین منهای حکومت بیگانه است. برای همین است که استدلال آنان در دفاع از دین منهای سیاست، برون دینی و عرفی گرایانه است.
اما ایراد اساسی بر جماعت عرفی گرای حوزوی آن است که اگر به زعم آنان سیاست مرجعیت دینی اسلام منهای سیاست است؛ چگونه است که این جماعت در سیاست دخالت میکنند و به کنشگری سیاسی مشغول هستند؟! چرا در راه ترویج چنین برداشتی از خود شروع نمیکنند و از سیاست کنارهگیری نمیکنند. چرا در جزئیات سیاست وارد میشوند و موضعگیری سیاسی میکنند.
علاوه بر این، اگر دینگریزی جوانان نتیجه حکمرانی دینی است؛ برای دینگریزی جوانان در جوامع سکولار چه پاسخی دارند. بر این جوامع که حکومت دینی مسلط نیست.
عقل سلیم و متشرع نمیپذیرد که بدون حضور در متن سیاست، اقتدار مسلمانان جهان، بویژه در دنیای سیاست امروز بیشتر میشود. نظریه اسلام منهای سیاست و حکومت نهایتاً اقتدار بازدارنده متزلزل و محدود به بار میآورد. در حالی که جهان اسلام در دنیای سراسر دنیوی شده نا برابر به اقتدار ثابت و گسترده نیاز دارد. خارج از گود سیاست نمیتوان اهداف اسلام ستیزانه نظام استکبار جهانی را نا کام گذاشت.
هیچ اثر بازدارندهای از اقتدار موهوم ناشی از مشی اسلام منهای سیاست در تاریخ سیاسی معاصر کشورهای اسلامی دیده نمیشود. بلکه این نگاه در بیشتر مواقع اقتدار مراجع دینی را به محاق برده است.
به هر روی، نگرانی واقعی مراجع دینی بر خلاف برداشت جماعت سکولار زده حوزوی در این است که امروز مسلمانان بعد از قرنها محرومیت و مظلومیت توانستهاند بر پایه گفتمان اسلام سیاسی و شکلگیری انقلاب و نظام اسلامی اقتدار بیسابقهای را در سطح جهان به دست آورند ولی این اقتدار از ناحیه متحجرین و خوارجی مسلکان و متجدد مآبان خزیده در کنج حوزهها در معرض تهدید و تضعیف است.
آری، نگرانی امروز مرجعیت دینی از ترویج تفکر اسلام منهای سیاست است و نه عکس آن»
انتهای پیام