خرید تور نوروزی

صداقت به چیزی بیشتر از گفتن حقیقت نیاز دارد

«معمولاً وقتی حرف از صداقت می‌زنیم، ذهن‌مان می‌رود سمتِ حرف راست. اما داستان، فقط دروغ‌نگفتن نیست. برای این‌که متصف به فضیلت صداقت شویم، حداقلش این است که حرف راست بزنیم…» مطلب پیش‌رو ترجمه‌ای از «فضیلت صداقت به چیزی بیشتر از گفتن حقیقت نیاز دارد» با ترجمه‌ی محمدامین خوانساری است که در ادامه می‌خوانید.

خانه اخلاق‌ پژوهان جوان نوشت: «علاوه‌بر حرف راست گفتن، باید انگیزه‌ی راستگویی‌مان هم انگیزه‌ی درستی باشد. غیر از حرف‌زدن، راستگویی در رفتار ما هم نمایان می‌شود. نویسنده در این مقاله از تعریف صداقت شروع می‌کند و به ما نشان می‌دهد که ــ متأسفانه ــ انسانِ امروز صداقتِ چندانی در رفتارهایش ندارد!

فضیلت صداقت، چیزی بیش از بیانِ حقیقت است

صداقت از مُد افتاده است اما برای خودسازی ضرورت دارد. چگونه می‌توان این فضیلتِ نادیده‌گرفته‌شده را پرورش داد؟

جای بحث نیست که صداقت، یک فضیلت است. صداقت، یکی از ویژگی‌های متعالیِ شخصیتی است. این فضیلت، اعتماد را افزایش می‌دهد، روابط سالم را تقویت می‌کند، سازمان‌ها و جوامع را تقویت می‌کند و از آسیب جلوگیری می‌کند.

بااین‌حال، متأسفانه صداقت در دهه‌های اخیر از بین رفته است. تا حد زیادی، این فضیلت، دیگر در پژوهش‌های دانشگاهی به چشم نمی‌خورد و معمولاً در بحث چگونگی تبدیل‌شدن به یک فرد بهتر، یافت نمی‌شود.

صداقت چیست؟ آیا صداقت با مفاهیمی مانند درستکاری، شجاعت و درایت مرتبط است؟ آیا همیشه صادق‌بودن بهتر است؟ راهکارهای شکست در دستیابی به صداقت چیست؟ این‌ها سؤالات مهمی‌اند اما به‌سختی می‌توانید بحث‌هایی درمورد آن را در بین پژوهشگران پیدا کنید. به‌عنوان مثال، در حوزۀ تخصصی من ــ یعنی در فلسفه ــ بدون احتسابِ کارِ گروهیِ خودم، در۵۰ سال گذشته، فقط دو عنوان مقاله دربارۀ صداقت منتشر شده است.

خُب؛ صداقت چیست؟ صداقت ویژگی شخصیتی است که ما را به سوی اندیشه، احساس و رفتار صادقانه سوق می‌دهد. بیایید تمرکزمان را بگذاریم بر روی کارهایی که انجام می‌دهیم. طبیعتاً صداقت در مقابل دروغگویی قرارمی‌گیرد، اما دامنۀ آن بسیار گسترده‌تر است. همچنین، صداقت در تقابل با تقلب، دزدی، عهدشکنی، گمراه سازی، گزافه گویی، ریاکاری، خودفریبی و سایر شکل‌های خطا است. صداقت در مقابل همه این‌هاست و بنابراین از نظر دامنه بسیار گسترده و تأثیرگذار است.

وجه اشتراک همه‌ی این رفتارها چیست؟ ذات صداقت چیست که زمینۀ اخلاقی‌بودن را ایجاد می‌کند؟ من معتقدم که پاسخ این است که رفتار صادقانه، تحریف‌نکردنِ عمدیِ حقایقی است آن‌طور که فردِ صادق آن‌ها را می‌بیند.

دانش‌آموزی را درنظر بگیرید که درباره‌ی نمرات خود، به والدینش دروغ می‌گوید. او عملکرد تحصیلی خود را عمداً به‌صورت اشتباه به اطلاع والدینش می‌رساند. ورزشکاری را درنظر بگیرید که آگاهانه از مواد ممنوعه استفاده می‌کند. او اثرِ این مواد ممنوعه را به‌جای تلاش خودش جا می‌زند [یعنی دربارۀ میزان قدرتش دروغ می‌گوید].

رفتار صادقانه، با جهان‌بینی فرد نسبت‌به واقعیت‌هایی که به‌صورت باطنی و ذهنی درک می‌کند، گره خورده است. اگر فردی بر این باور باشد که زمین، صاف است، هنگامی که این باورش را به دوستش می‌گوید، فردی صادق است، حتی اگر دیدگاهش نادرست باشد. اگر او می‌گفت که زمین گرد است و در عین حال باور داشت که زمین صاف است، با این‌که دیدگاهش درست بوده، اما صادقانه حرف نزده است.

این مختصری درباره‌ی رفتار صادقانه بود، اما دربارۀ انگیزه چطور؟ برای این‌که فردی فضیلتمند باشیم، فقط خوب رفتارکردن کافی نیست. جوهرۀ باطنی و ضمیرِ نهانِ رفتار فرد هم اهمیت دارد. صداقت هم از این قضیه مستثنا نیست. بیان حقیقت، اگر صرفاً به‌خاطر خوبی در قبال دیگران، یا برای جلوگیری از مجازات‌شدن یا برای کسب پاداش در زندگی پس از مرگ باشد، تصویری از فضیلت صداقت نیست.

در واقع، از نظر من، انگیزۀ منفعت‌طلبانه‌، انگیزه‌ای برخاسته از فضیلت برای صداقت محسوب نمی‌شود. ایمانوئل کانت، همین دیدگاه را با مثالی بیان می‌کند. او مثالی می‌زند از فروشنده‌ای که قیمت‌های منصفانه‌ای ارائه می‌کند، حتی وقتی می‌تواند از مشتریان خاصی، اضافه‌تر پول بگیرد. کانت مدعی است که اگر تنها دلیلِ فروشنده برای گران نفروختن، این باشد که نگران ازدست‌دادن کسب‌وکارش باشد، این دلیل برای انجام عمل درست وی، دلیل اشتباهی است. همین نکته را دربارۀ هر دلیل منفعت‌طلبانه‌ای می‌توان به کار برد.

پس چه‌چیزهایی دلیل درست برای رفتارصادقانه محسوب می‌شوند؟ انگیزه‌های مختلف دیگری از جمله:

انگیزه‌های مهرآمیز (مثلاً: چون من به شما اهمیت می‌دهم)؛

انگیزه‌های عدالت‌خواهانه (مثلاً: چون ناعادلانه است اگر در آزمون تقلب کنم)؛

انگیزه‌های دوستانه (مثلاً: چون او دوست من بود)؛

انگیزه‌های وظیفه‌شناسانه (مثلاً: چون کار درست، همین کار بود)؛

انگیزه‌های صداقت‌جویانه (مثلاً: چون صادقانه است).

اگر کسی به این دلایل، حقیقت را بیان کند، ایرادگرفتن از شخصیت وی دشوار است، اما این دلایل، هر کدام‌شان با دیگری فرق می‌کنند. من فکر می‌کنم در این مورد باید کثرت‌گرا باشیم و بگذاریم هر کدام از این دلایل یا همۀ این‌ها، مشوّقِ انسان به صداقت محسوب شوند.

دربارۀ مرزبندی‌های این فضیلت، چیزهای بیشتری برای بیان وجود دارد، ولی قبلاً حرف‌هایم را در این‌باره گفته‌ام.

در اینجا، راه‌های دیگری هم وجود دارد که نشان می‌دهد فضیلتِ صداقت، دُرّ نایاب شده است؛ ظاهراً امروزه، انسان‌ها بویی از صداقت نبرده‌اند. شاید این نکته را از اخبار شبانگاهی یا تجربۀ شخصی‌تان در زندگی متوجه شوید، ولی من علاقه‌مندم که آن را از تحقیقات تجربی در روان‌شناسی و اقتصاد رفتاری نتیجه بگیرم. این پژوهش‌ها براساس آزمایش‌های مختلف، با استفاده از طاس‌انداختن، سکه‌انداختن، خودارزیابی و سایر معیارهای رفتارهای صادقانۀ شرکت‌کنندگان انجام شده است. این شاخص‌ها به‌طور منظم، الگوی رفتاری را نشان می‌دهند که با انتظارات‌مان از یک فرد صادق مطابقت ندارد.

مثلاً در آزمایش انجام‌شده برای ارزیابی تقلب، به شرکت‌کنندگان، بیست مسئلۀ ریاضی داده می‌شود و به آن‌ها گفته می‌شود که در قبال هرپاسخ صحیح، مبلغی جایزه داده می‌شود. در پژوهشی که لیزا شو و همکارانش انجام دادند، این مبلغ، نیم‌دلار به ازای هر پاسخ درست بود. در شرایط کنترل‌شده، فرصتی برای تقلب وجود نداشت و مشارکت‌کنندگان، امتیاز ۷٫‌۹۷ از ۲۰ را کسب کردند. در شرایط آزمایشی، مشارکت‌کنندگان می‌توانستند نمرۀ آزمون را خودشان بدهند. با توجه به آزادی در تقلب‌کردن، مشارکت‌کنندگان توانستند امتیاز ۱۳٫‌۲۲ از ۲۰ را کسب کنند. این یک تفاوت بزرگ و آشکار است.

مثال دیگر، مشارکت‌کنندگانِ آنلاین در پژوهشی است که کریستوفر برایان و همکارانش انجام دادند. در این پژوهش، مجبورشدند که ده‌بار سکه را به هوا بیندازند (شیر یا خط کنند) و می‌دانستند که برای هر بار، یک دلار به آن‌ها داده می‌شد. میانگین عملکرد، ۶٫‌۳۱ بود که بسیار بالاتر از شانس محسوب می‌شد. حتی وقتی به گروه دیگری از مشارکت‌کنندگان هشدار داده شد که «لطفاً تقلب نکنید؛ شیر یا خط را گزارش کنید؛ اندکی تقلب هم نتایج را تضعیف می‌کند.»، باز هم میانگین در آن گروه، ۶٫‌۲۲ بود».

این یافته‌ها و نتایج، چگونه با انتظارات ما درباره‌ی صداقت، مطابقت دارد؟ فردی که صداقت دارد، تقلب نخواهد کرد، در شرایطی که شرکت‌کننده‌ای آزاد و مشتاق است و قوانین مربوطه منصفانه و مناسب هستند، حتی اگر با تقلب، اطمینان حاصل شود که منافعی برای خود به دست می‌آورد. این چیزی است که شاید شما از یک فرد صادق انتظار داشته باشید، اما نتایج، چیز دیگری را نشان می‌دهد.

البته این‌ها فقط دو نمونه هستند. نتیجه‌گیری درباره‌ی شخصیت از چند نمونه مانند این، بسیار نابخردانه است. خوشبختانه، ده‌ها یافتۀ دیگر هم وجود دارد که در نوشته‌ای دیگر درباره‌شان نوشته‌ام، ازجمله این‌که بسیاری از مطالعات دیگر که از پارادایم‌های جزئی و شانسی استفاده می‌کنند. نکته‌ی مهم در اینجا، نتیجۀ یک پژوهش نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد این است که الگوهای رفتاریِ مشخص‌شده در پژوهش‌ها، با انتظارات ما از صداقتِ انسان‌ها همسو هست یا نه.

به‌علاوه، این مسئله، مربوط به نگرانیِ سال‌های اخیر دربارۀ بحران تکرار و دربارۀ داده‌های تقلبی است. مانند بسیاری از حوزه‌های روان‌شناسی، برخی مطالعات در حوزۀ تقلب، نتوانسته‌اند تکرار شوند. مثلاً مطالعه‌ای نشان داد که یادآوریِ ۱۰ فرمان، در کاهش تقلب تأثیر دارد. اما این نتیجه در تلاش برای همانندسازی با تعداد زیادی شرکت کننده در ۱۹ آزمایشگاه مجزا، آشکار نبود. پژوهش دیگری نشان داده بود که اگر مشتریان بیمه به‌جای بالای فرم، پایین فرم را امضا کنند، صداقت‌شان بیشتر است؛ ولی بعداً مشخص شد که این پژوهش، از اساس نادرست بوده است.

وقتی تلاش می‌کنید که مطلع شوید انسان‌ها به چه میزان تمایل به صداقت دارند، این مسئله اهمیت دارد که فقط به چند مطالعه و پژوهش، اکتفا نکنید. این‌ها الگوهای گسترده‌تری هستند که امید داریم داستان موثقی را بیان کند.

در نهایت، این داستان در مورد آن چیزی است که اکثریت مردم تمایل دارند شبیه به آن باشند. این پژوهش‌ها مبتنی‌بر عملکرد متوسطِ آدم‌هاست، ولی میانگین‌ها می‌توانند بر رفتارهای استثنایی سرپوش بگذارند. بنابراین، امکان دارد که یک منحنیِ زیگزاگی داشته باشیم؛ یعنی برخی از انسان‌ها بسیار صداقت دارند و برخی دیگر صداقتِ اندکی دارند و بقیۀ ما نیز در میانه قرار داریم. علاوه‌براین، این پژوهش‌ها را در عمل بسنجیم: در وهلۀ اول، برای ساکنان آمریکای شمالی و اروپا، چون آن‌ها تمایلِ بیشتری به شرکت در این مطالعات دارند. این داستان ممکن است به‌صورت گسترده‌تری اجرا شود، اما هنوز تحقیقات کافی برای آن در اختیار نداریم.

رفتارصادقانه، با جهان‌بینی فرد نسبت‌به واقعیت‌هایی که به‌صورت باطنی و ذهنی درک می‌کند، گره خورده است. اگر فردی بر این باور باشد که زمین، صاف است، هنگامی که این باورش را به دوستش می‌گوید، فردی صادق است، حتی اگر دیدگاهش نادرست باشد. اگر او می‌گفت که زمین گرد است و در عین حال باور داشت که زمین صاف است، با این‌که دیدگاهش درست بوده، اما صادقانه حرف نزده است.

صداقت به چیزی بیشتر از گفتن حقیقت نیاز دارد
صداقت به چیزی بیشتر از گفتن حقیقت نیاز دارد

با فرض این‌که بسیاری از ما در شرایط مختلف، افرادِ باصداقتی نیستیم و با فرض این‌که صداقت، فضیلتی بااهمیت است که باید درخود و دیگران پرورش دهیم، مهم است که در این راستا، گام‌های عملی برداشته شود. اینجا سومین موقعیتی است که فضیلت صداقت از بین رفته است، چون در مورد راهبردهای رشدِ صداقت و در مورد آزمایشِ این راهبردها حرف زیادی گفته نشده که آیا واقعاً موفق هستند یا نه.

سه پیشنهاد اولیه محتمل است که نیاز به تأیید تجربی داشته باشد. یکی از این پیشنهاد‌ها، جستجو و درک بهترِ الگوهای صداقت است؛ مثلاً الگوهای تاریخی‌ای همچون آبراهام لینکن یا افرادی مانند یکی از اعضای خانواده، دوست، همکار یا رهبران جامعه. تحسین‌کردن نقش الگوها به‌واسطۀ صداقت‌شان می‌تواند منجر به میلِ پیروی از آن‌ها شود تا شخصیت خودمان را به‌عنوان الگو مطرح کنیم. به‌طور معمول، تعامل مستمر با این الگوها، می‌تواند مؤثرتر از تعاملِ یک‌دفعه‌ای باشد و الگوهای دردسترس، می‌توانند تأثیر بیشتری نسبت‌به الگوهای متضاد خود داشته باشند.

پیشنهاد دیگر این است که تذکرات اخلاقی دربارۀ صداقت در زندگی‌مان را به‌طور منظم داشته باشیم. چنین تذکرات و یادآوری‌هایی می‌توانند هنجارهای اخلاقی ما را برجسته سازد، به‌گونه‌ای که به‌طور فعالانه‌تری علیه تمایل به تقلب، دروغگویی و سرقت، عمل کنید. تذکر و یادآوری صداقت، انواع مختلفی می‌تواند داشته باشد، ازجمله یادداشت‌های روزانه و خواندن. همچنین می‌تواند به‌صورت یادآورهای نهادی باشد که در محل کار یا مدرسه با آن مواجه می‌شویم. یکی از این تذکرات اخلاقی که در برخی مدارس، تعهد‌نامۀ صداقت است که دانش‌آموزان، باید قبل از شرکت در آزمون، آن را امضا کنند. در اینجا شواهد تجربی اولیه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد چنین تذکراتی می‌توانند در جلوگیری از تقلب مؤثر باشند. براساس تحقیقاتِ شو و همکارانش، گروهی از مشارکت‌کنندگان، پس از خواندن یا امضای تعهدنامۀ صداقت در آزمون ریاضی شرکت کردند.

وقتی فرصتی برای تقلب وجود داشت، تعهدنامۀ صداقت، تفاوتی را رقم زد: شرکت‌کنندگانی که تعهدنامۀ صداقت را نخوانده بودند، میانگین امتیازشان ۱۳٫‌۹ از ۲۰ را بود. افرادی که تعهدنامۀ صداقت را خوانده بودند، امتیاز ۱۰٫‌۵ را کسب کردند. این درحالی است که افرادی که تعهدنامۀ صداقت را خوانده و امضا کرده بودند، امتیاز ۷٫‌۹۱ را کسب کردند (نمرۀ حقیقی آزمون آن‌ها نشان می‌دهد که اصلاً تقلب نکرده‌اند). در کلاس‌های خودم، همگی پیش از شروع امتحان، باصدای بلند تعهدنامۀ صداقت را می‌خوانند و امضا می‌کنند.

پیشنهاد نهایی این است که برخلاف تمایل‌مان نسبت‌به تقلب، عمل کنیم، تمایلی که می‌تواند وسوسه‌کننده باشد، خصوصاً وقتی فکر می‌کنیم که می‌توانیم از تقلب جلوگیری کنیم و در این فرایند، منفعتی ببریم. به نظر می‌رسد که چنین تمایلی در مطالعات شو و برایان که قبلاً گفته شد، وجود دارد و همۀ ما می‌توانیم لحظاتی از زندگی خود را به یاد آوریم که تحت‌تأثیر قرار گرفته‌ایم. از جمله راه‌های ساده برای کنترل تقلب این است که نظارت را افزایش دهیم و مجازات‌های سنگینی را برای کسانی‌که مجرم شناخته می‌شوند، اِعمال کنیم. مثلاً با حرکت آموزش به‌سمت امتحانات خانگی در دورۀ همه‌گیری کرونا، نظارت رایانه‌ای بر دانش‌آموزانی که در امتحانات شرکت می‌کردند، باوجود نگرانی‌هایی در جنبه‌های اخلاقی و روانی، به یک تجارت تبدیل شد.

درعوض، تمایل به تقلب‌کردن را می‌توان با پرورش فضیلت‌های دیگری در کنار صداقت ــ مانند دوستی و عشق ــ به شیوه‌ای بافضیلت‌تر کاهش داد. اگر کسی واقعاً دوستِ من است، من بهترین‌ها را برای آن شخص می‌خواهم، حتی اگر برخلاف منافع شخصی‌ام باشد. به همین ترتیب، اگر دیگران را دوست بدارم و عمیقاً محل توجه و اهمیتم باشند، در این‌صورت به فکر خیر و مصلحت خودِ آن‌ها هستم. هرچقدر دوستی و عشق، عمیق‌ترباشد، احتمالش کمتر است که به نفع و سود شخصی با دیگران ناصادق باشم.

افزایش نظارت و مجازات برای تقلب، امکان دارد که در مهار رفتار غیرصادقانه مؤثر باشد، ولی این هم ادعایی است که نیازمند مطالعۀ بیشتری است. اما حتی اگر چنین شود، این کار برای تقویت فضیلت صداقت کافی نیست. همان‌طور که پیش‌تر گفتم، انگیزه هم اهمیت دارد. انگیزۀ تقلب‌نکردن، اجتناب از مجازات است و این انگیزه، صرفاً منفعت‌طلبانه است، درحالی‌که من سعی کردم در این‌باره بنویسم که چه‌چیزی می‌تواند انگیزه‌ای صادقانه محسوب شود.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا