تلویزیون بیانیه داد؛ اما نه کسی دید، نه آنان که دیدند باور کردند/ رسانه ملی کجای معادلات داخلی است
حسین قره در خبرآنلاین نوشت: حداقل در یک سال گذشته آنچه در رسانه ملی جنجال آفرین بوده است، نه همزمان که با تاخیر و چند روز بعد مردم از طریق شبکههای اجتماعی آن جنجال را دیدهاند. اگر نکتهای را میهمان برنامهای گفته یا مجریای حرفی زده، نه همان موقع که روزی بعد با دست به دست شدن بخشی و برشی از آن گفتوگو و چرخیدن در شبکههای اجتماعی مردم دانستهاند چه شده است و بعد واکنش نشان دادهاند؛ نکته اینجاست چرا رسانه ملی باید بازتاب برنامههایش را با تاخیر رصد کرده و در شبکههای اجتماعی ببیند.
هفته گذشته میهمان برنامهای در شبکه افق گفت: «چرا ابطحی و آذری جهرمی را به تلویزیون دعوت میکنید؟… میگویند اینقدر به ما میگویند صداوسیما فقط حزب اللهی ها را میآورد… بگن. این مملکت مال حزب اللهیهاست.»
این گفته میهمان آن برنامه جنجال آفرید اما نه همزمان با پخش آن از تلویزیون بلکه یکی دو روز بعد وقتی که در شبکههای اجتماعی ویدئو آن وایرال شد. یعنی رسانههای دیگر به موضوع این برنامه پرداختند آن هم نه به خاطر اهمیت میهمان یا برنامه یا آدمهای دیگری که به این برنامه دعوت شده بودند، بلکه بهخاطر طرح مسئلهای که خیلی حاشیه برانگیز بود. اینکه یک نفری پیدا شود و کل یک مملکت و تاریخ و فرهنگ را بار بزند و بگوید برای یک جریان کوچک است.
فقط همین تکه از گفتههای این خانم جنجال ساز شد نه آن برنامهی یکساعته. حتی وقتی آقایان ابطحی و آذری جهرمی و یا به قول این میهمان، رائفی پور هم به تلویزیون رفتند و حرف زدند، باز هم کسی خبردار نشد و خبر واقعه و حرفهای گفته شده را نشنید. حتی عدهای از مردم کوچه و بازار بعد از آن که این مهیمان گفت، ابطحی میهمان برنامهای در تلویزیون بوده است فهمیدند که ایشان بعد از سالها دوری از رسانه ملی فرصت یافته تا آن هم در مورد موضوعی خاص در تلویزیون دیده شود، وگرنه در تمام این سالها بعد از آن که محمدعلی ابطحی را با لباس زندان در پیشگاه دادگاه سال ۸۸ حاضر شد، دیگر در برنامهای حضور نداشت و دعوت نشد مگر در مستندهای سفارشی که ابطحی را بخشی از جریان دوم خرداد میدانست و اهل فتنه و…
محمدجواد آذری جهرمی که هم روزگاری جوانترین وزیر کشور بود و در تلویزیون اندک تریبونی داشت، بعد از پایان دولت سیزدهم دیگر خبری و اثری از او نبود.
دیدن مناظره پولی اما بدون فیلترهای صداوسیما
اگر دو طیف برنامههای تلویزیونی یعنی سریالهای تکراری و برنامههای ورزشی نبودند، صداوسیما همین آمارهای مخاطب را هم نداشت. تلویزیونی که سالهای پیش یکی از ارکانش برنامه های گفتوگو محور بود – اگرچه در همان برنامهها هم طیفهای بسیاری حذف بودند و نامی و نشانی از آنان نبود- امروز دیگر اندک میهمانانی دعوت میشوند و اندک دعوت شدگانی میپذیرند که در برنامهها حاضر شوند. در آن سالها مخاطب میتوانست با اغماض بخشی از انعکاس خودش را در تلویزیون ببیند؛ اما با دستور کار آقایان پیمان جبلی و وحید جلیلی همان هم از گردونه حضور در برنامههای تلویزیونی حذف شد.
این یک واقعیت است که مردم حاضرند پول اینترنت بدهند و گفتوگوهای پر تنش و چالش برانگیز را از برنامههای گفتوگومحور شبکههای اینترنتی داخلی ببینند که در آن میهمانان از هر طیف حضور دارند و حرف نزدیک به حرف خود را مییابند، اما مناظرههای رایگان تلویزیون را نبینند. تعداد مخاطبان برنامههای گفتوگو محور غیر تلویزیون کاملا مشخص و قابل مقایسه با تلویزیون است.
بیشتر بخوانید:
دوگانه سازیهای رشیدپور – شهبازی جای نگرانی است آقای جبلی جای نگرانی است
مجری مورد حمایت شما به تلویزیون برگشت؛ صادقانه بگویید چقدر مخاطب داشت؟ / مخاطب چه تعریفی دارد که شما حاضر نیستید بنا به خواستهاش اقدام کنید
صداوسیما با ابزار ساترا و کنترل شبکه نمایش خانگی باز هم مخاطبی نخواهد داشت/ بحران مخاطب با رقابت حل میشود نه با نظارت
بیانیه را چه کسی باور کرد
در ماجرای میهمانی که ایران را برای حزب اللهی ها دانست، با بالا گرفتن فشار اجتماعی که واکنش تند مردم را در پی داشت، روابط عمومی سازمان صداوسیما بیانیه ای به این شرح داد که سخنان میهمانان برنامه های زنده الزاما نظر سازمان نیست.
در متن بیانیه آمده بود: در پی بازتابهای مختلف و گسترده پیرامون نظرات یکی از کارشناسان یکی از برنامههای زنده سیما، روابط عمومی رسانه ملی به منظور تنویر افکار عمومی، مجددا اعلام میکند در برنامههای زنده صداوسیما؛ که جزء لاینفک برنامههای رادیویی و تلویزیونی است، مهمانان بعضا سخنان و نظرات شخصی خود را حتی خارج از موضوع و محورهای تعیین شده برای برنامه اظهار میدارند که بدیهی است اظهارات آنان الزاماً موضع رسمی رسانه ملی نیست.
بیانیه سازمان بعد از آن پخش شد که شبکه افق پس از اوج گرفتن بازتاب ها، سخنرانی سردار سرلشگر سلیمانی را پخش کرد که محتوای آن همبستگی اجتماعی بود و تاکید داشت، جامعه خانواده ماست. بخشی از آن سخنرانی از این قرار بود که : «در جامعه مدام بگوییم او بیحجاب و این باحجاب است یا اصلاحطلب و اصولگراست، این چپ است و آن راست است پس چه کسی میماند؟ اینها همه مردم ما هستند. آیا همه بچههای شما متدیناند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه اینها را جذب میکند و جامعه هم خانواده شماست. اینکه بگوییم من هستم و بچههای حزباللهی خودم، اینکه نمیشود حفظ انقلاب. اینکه نمیشود اثرگذاری در جامعه.»
حال پرسش این است؛ آیا بیانیه سازمان را همه آنان که فیلم میهمان برنامه را دیده بودند، خواندند. از آن مهم تر آنان که خواندند، باور کردند که اظهارات میهمانان موضع رسمی رسانه ملی نیست؟
اصلا وقتی میهمانی در برنامه ای نظر می دهد مگر نظر رسمی دستگاه انتشار دهنده را اعلام می کند، قطعا نه! اگر سازمان انتشار دهنده(صداوسیما) پیش از آن بارها اثبات کرده باشد که موضع ملی دارد ، نیاز به بیانیه و جان من و جان او ندارد. اگر مشی سازمان، ملی باشد و همه نظرها در تضارب باشند و همه جریان ها برای تمام موضوعات در سازمان جایگاهی داشته باشند که دیگر نیازی به توضیح و هزینه کردن از شهدا نیست. متاسفانه چند سال گذشته و در دوره جدید مدیریت، سازمان چنان درها را بسته است که دیگر اقبالی از سوی مخاطبان ندارد. درهای سازمان تنها برای اقلیتی باز و برای بسیاری از نظرهای موجود در کشور بسته و مهر و موم شده است. این که یک در صد میهمانان از جریان مخالف جریان حاکم بر صداوسیما بیایند و در محدوده ای خاص حرفشان را بزنند و بعد آن چنان محو شوند که انگار آن جریان حضور ندارد که بنای گفتگوی اجتماعی نیست.
چند برنامه گفتگو محور با همین رویکرد آغاز شد در نیمه راه به فرجام نرسید؟ و به عبارتی منجر به بازگشت مخاطب نشد. چرا که بعد از مدتی مدعوین و میهمانان به سمت تفکر خاصی حرکت کردند که با خواست عمومی همراه نبود.
میهمانان هدفمند و انتخابات نزدیک
آن برنامه و آن میهمان فقط در یک صورت می تواند درست باشد، تبلیغات زودهنگام انتخاباتی مجلس. اگر آن میهمان بخشی از تشکلی باشد که البته هست – همان طایفه ای که به دنبال خالص سازی هستند- با این برنامه نامشان بر سر زبان افتاده است، اگرچه نمی توانند از طبقه متوسط رای بگیرند، اما می توانند از جریان متبوع خود رای خوبی را جمع کنند. فقط تکنیک انتخاباتی می توانست درست بودن برنامه را توجیه کند. حالا اگر این یک تکنیک رسانه ای برای انتخابات باشد، قطعا میهمانان با سخنان غریب و جنجال برانگیز بسیاری بر صحفه تلویزیون ظاهر می شوند، کسانی که ملاحظه ملی ندارند و حاضرند این شکاف و این گسل اجتماعی را تا مرز زلزله های وحشتناک دو قطبی سیاسی اجتماعی ببرند اما کماکان بر کرسی های نامتوازن و نامتقارن قدرت و نهادی انتخابی حداقلی بنشینند.
منصوره معصومی اصل البته در آن چند دقیقه که وایرال شد، بسیار متناقض صحبت کرد، مشکل را هم رسانه می دانست که فرصت را به ابطحی ها داده و هم ثروت که فرصت را به رائفی پورها داده است.
او حرفی را زد که همه می دانستند، حرفی که حاصل مراوده با مدیران تلویزیون است، وقتی که گفت «به صدا و سیما اعتراض میکنیم، مسئولان صدا و سیما میگویند که از آنها انتقاد میشود که تلویزیون شده برای حزب اللهیها. بگن، این مملکت مال حزب اللهیهاست…». مدیران سازمان می دانند که فرصت ها برابر توزیع نشده است و اگر مجال گفتگو و بحث باشد این خانم و جریان متبوعش قادر به پاسخگویی نیستند، برای همین کوچکترین روزنه ها را هم می خواهند گل بگیرند و ببندند. آنها از تبیین این را فهمیده اند، فقط ما حرف بزنیم چرا که مملکت مال ماست.