خرید تور تابستان

آقازاده‌ها لانتوری را ببینند!

سپیده آماده در مقدمه ی گفتگویی با بهرنگ علوی در روزنامه ی هنرمند نوشت:به رغم اینکه بهرنگ علوی از سال‌های ابتدایی دهه هشتاد بازی در فیلم‌های کوتاه را آغاز کرده بود، اما انگار یک دهه تجربه آموزی در این حوزه از سینما لازم بود تا نقش بهرنگ در «دربند» پرویز شهبازی او را به مخاطبان سینما معرفی کند. «مرگ ماهی»، «لانتوری» و «امکان مینا» از دیگر فیلم‌های سینمایی علوی بود که نام او را در کسوت بازیگری حرفه‌ای در خاطره اهالی سینما ثبت کرد. بهرنگ علوی اما بازیگری را به ژانر سینما محدود نکرد و سال گذشته با حضور در نمایش زبان اصلی، دیپلم افتخار بهترین بازیگرى مرد از جشنواره تئاتر فجر را از آن خود کرد. حضور تلویزیونی علوی هم در سریال‌های «معمای شاه» و «هشت و نیم دقیقه» اتفاق افتاد که گزینه دوم در مدتی که بر آنتن شبکه دوم سیما بود با اقبال دور از انتظاری از سوی مخاطبان روبرو شد. «بهرنگ علوی» این روزها فیلمبرداری فیلم سینمایی «رفتن» نوید محمودی را پشت سر گذاشته است، به بهانه حضور پر رنگ امسالش در سینما و تلویزیون گفتگویی با او داشته باشیم تا از حضورش درمدیوم‌های مختلف و شهرت این روزهایش بپرسیم.

در ابتدای از اتفاقی بگویید که شما را وارد عالم بازیگری کرد.

علاقه به بازیگری از بچگی در من وجود داشت و بازیگر شدن همیشه برای من یک رویا بود. زمانی که کودک بودم هر وقت که از من می‌پرسیدند می‌خواهم در آینده چه کاره شوم، همیشه بازیگر شدن را بیان می‌کردم. هنوز هم فکر می‌کنم به آرزوی بزرگم نرسیده‌ام، اما به آن نزدیک شده‌ام. تا بازیگر شدن راه زیاد مانده است اما از یک جایی به بعد قله آمال و آرزو در راستای دیدت قرار می‌گیرد. در روزگار کودکی آدم‌ها به دنبال الگو و قهرمان هستند، برای من یافتن این قهرمان در فیلم‌ها اتفاق افتاد و با دیدن فیلم‌های استاد بهروز وثوقی جرقه اصلی عشق به بازیگری در من زده شد. با دیدن فیلم‌هایی مانند کندو، قیصر، گوزن‌ها و رضا موتوری تصمیم گرفتم که به بازیگر جدی فکر کنم.

فیلم کوتاه؛ عرصه‌ای بود که شما را در کسوت یک بازیگر توانمند به کارگردانان مشهور معرفی کرد. دنیای بازیگری فیلم کوتاه چه تفاوتی با بازیگری در فیلم‌های بلند دارد؟

من به فیلم کوتاه مدیونم، فضای فیلم کوتاه فضای آزمون خطا است. تعداد فیلم‌هایی کوتاهی که من در آنها بازی کرده‌ام، دو رقمی شده است. جالب است بگویم خیلی از بازیگرهای به نامی که این روزها بازیگران معروفی هستند، در آن روزگار با من در فیلم‌های کوتاه همبازی بودند، بازیگرانی که آن روزها شهرتی نداشتند و این روزها بدل به ستاره شده‌اند. در آن روزها من با فیلم‌های کوتاه سعی می‌کردم نگاه بلندی داشته باشم و برای زمانی که قرار است فیلم بلند به من پیشنهاد شود تجربه اندوزی کنم.

آن روزهایی که مشغول بازی در فیلم‌های کوتاه بودید، جایگاه امروز را پیش‌بینی می‌کردید؟

بله، من در زندگی‌ام به هر چیزی که می‌خواستم، رسیده‌ام، چون معتقدم این دنیا، دنیای امکان است و هیچ چیزی در این دنیا غیر ممکن نیست. حتی بالاتر از اینها را هم برای خودم متصور شده‌ام، اینها افق نگاه من هستند و اگر این افق را نداشته باشم، انگیزه‌هایم از بین می‌روند و آن زمان است که دیگر نمی‌توانم با عشق و علاقه فیلم نامه را بخوانم و برای رسیدن به کاراکتر تلاش کنم. یکی از اتفاقاتی که در روند پیدا کردن نقش می‌افتد این است که بازیگر به دنبال یافتن معادل کاراکتر پیشنهاد شده در جامعه می‌گردد و به نظر من بسیاری از کاراکترها زاییده اجتماع هستند، آدم‌ها تا یک سنی در درون خانواده رشد پیدا می‌کنند و تربیت می‌شوند و از آن سنین به بعد این جامعه است که آدم‌ها را تربیت می‌کند، نمونه‌اش فرزین که جامعه باعث شد به چنین شخصیتی تبدیل شود. در هر حال اگر افق نگاه نباشد بازی کردن روند روتینی پیدا می‌کند که دیگر عشقی در آن نیست.

به رغم اینکه خاستگاه بازیگری شما تئاتر بوده، اما تنها دو نمایش زبان اصلی و دریازدگی، سابقه حضور حرفه‌ای شما در این عرصه است، چرا در تئاتر کم رنگ هستید؟

من در تئاتر کمال گرا هستم و ترجیح می‌دهم به سختی انتخاب کنم اما در کاری بازی کنم که از آثار برگزیده سال است، سال گذشته در دو تئاتر حضور داشتم، یکی زبان اصلی که هم در میان مردم و هم در فجر خوش اقبال ظاهر شد و دیگری هم دریازدگی که در کنار اساتید خودم خانم بهرام و آقای بهبودی بازی کردم و آن کار هم با اقبال عموم روبرو شد.

زبان اصلی را من در سالن باران دیدم و به نظرم یکی از نمایش‌های خوبی بود که به سالن باران رفته است، کاراکتر باورپذیر و بازی نرم شما ستون این نمایش بود که در نهایت دیپلم افتخار بهترین بازیگری مرد جشنوراه تئاتر فجر را هم برایتان به ارمغان آورد، چطور به این نقش رسیدید؟

زبان اصلی به نوعی کار اولی محسوب می‌شد مانند فیلم اولی‌ها و من داشتم به یک کارگردان کار اولی اعتماد می‌کردم، منی که سال‌ها بود کار جدی در حوزه تئاتر نداشتم. یک روز رسول کاهانی تماس گرفت و متن را پیشنهاد داد، او فیلم دربند را از من دیده بود و برای بازی در این نقش انتخابم کرده بود. نمایشنامه را خواندم دیدم کانسپت قصه زیبا است اما باقی‎‌اش باید در اجرا در می‌آمد چون بده بستان داشت و قصه یک زن و شوهر بود. در مرحله اجرا به او گفتم که من بازیگر بداهه‌گویی هستم که از بداهه به نفع کار استفاده می‌کنم، کافی است اعتماد کنی همانطور که آقای شهبازی اعتماد کرد و اجازه داد از بداهه‌هایی شخصی خودم که مربوط به شخصیت خودم بود برای فیلم دربند استفاده کنم. رسول کاهانی دستم را باز گذاشت و من هم تمام تلاشم را کردم و کار با اقبال بسیار خوبی روبرو شد. فکر نمی‌کردم به عنوان اولین حضور جدی در تئاتر در جشنواره تئاتر فجر لوح تقدیر بهترین بازیگر مرد را بگیرم و خوشحالم که اولین جایزه بازیگری‌ام را در تئاتر گرفته‌ام.

برسیم به دربند پرویز شهبازی، در آن اثر در نقشی خاکستری تیره ظاهر شدید و کاندیدای بهترین بازیگر مکمل مرد در جشنواره همان سال هم بودید، از همکاری با پرویز شهبازی و ساختن کاراکتر بهرنگ بگویید.

سینمای آقای شهبازی، سینمای رئالیستی که زندگی در آن جریان دارد، من پیش از دربند در عیار ۱۴ آقای شهبازی هم بازی کرده بودم، یک سکانس در آن فیلم حضور داشتم و عملا با آن یک سکانس وارد سینما شدم. آقای شهبازی همان تک سکانس من در عیار ۱۴ را در ذهن خود نگه داشتند و نقش بهرنگ فیلم دربند را هم براساس خود من نوشتند. هر آدمی یک سری ویژگی‌ها دارد که فراخور قصه می‌تواند به روند شخصیت پردازی کمک کند.

و این ویژگی‌های شخصیتی شما چه بودند که در ساختن کاراکتر بهرنگ دربند تاثیر گذاشت؟

من آدم اکتیوی هستم با روحیه شاد و عادت دارم که با موقعیت‌هایی جدی شوخی کنم، چون اعتقاد دارم که ماهیت زندگی یک شوخی است، بعضی اوقات شیرین و برخی اوقات تلخ. من براساس این ایده به مکتبی رسیده‌ام که خودم نامش را بهیسم گذاشته‌ام و هر کسی که این گونه فکر می‌کند و زندگی را جدی نمی‌گیرد و نمی‌گذارد زندگی اذیتش کنند، پیرو مکتب بهیسم است. پرویز شهبازی این ویژگی‌های من را دیده بودند و برای آن نقش انتخابم کردند. برای ایفای نقش بهرنگ فیلم دربند پیشنهادهای بسیاری به آقای شهبازی شده بود اما ایشان به من اعتماد کردند و پای من ایستادند و آن نقش را به من دادند و زمانی هم که از دفتر جشنواره فجر تماس گرفتند و گفتند برای بازی در آن نقش کاندید شده‌ام، گفتم اگر امکانش را دارد با آقای شهبازی تماس بگیرید و این خبر را به ایشان بگویید، چون می‌خواستم جواب اعتماد ایشان را بدهم. من بسیار به پرویز شهبازی مدیونم و اگر امروز اتفاق‌های خوبی برایم می‌افتد، شروعش اعتماد او بود.

«مرگ ماهی» دومین فیلم بلند سینمایی‌تان بود که در آن نقشی در تضاد با نقش دربند را بر عهده داشتید. یک مرد خانواده‌ی صبور و مهربان. از این تغییر ۱۸۰ درجه از جنس نقش در طی این دو سال بگویید.

می‌خواستم پس از چند سال، زمانی که به کارنامه کاری‌ام نگاه می‌کنم چیزی شبیه به جعبه مداد رنگی ببینم، اما سال پس از دربند تمام پیشنهادهایی که داشتم شبیه بهرنگ دربند بودند و من عملا آن سال کاری در جشنواره نداشتم و این خیلی برایم تلخ بود. سال پس از آن آقای روح الله حجازی اعتماد کردند و آن نقش را به پیشنهاد نوید محمدزاده به من می‌دهند. نقشی بود که ۱۸۰ درجه با نقش دربند تفاوت داشت. یک آدم جاافتاده که سنش هم از سن خود من بیشتر بود، با تم مذهبی. مردی که روزگاری عاشق زنی بوده، زن جواب رد داده و ازدواج کرده و پس از مرگ همسرش با دو فرزند بیوه شده است، اما مرد باز هم با او ازدواج می‌کند و با صبوری همه بداخلاقی‌های او را تحمل می‌کند.

شما امسال با لانتوری که یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های امسال بود بر پرده نقره‌ای حضور داشتید در نقش سعید، آقازاده اختلاسگر. از تجربه بازی در فیلم متفاوت و جنجالی لانتوری بگویید.

نقش سعید لانتوری را کدر می‌دانم، حداقل از دید مردم ما. دلیل عمده‌اش هم این است که اکثریت مردم ما با فشار مشکلات اقتصادی زندگی می‌کنند نسبت به آدم‌هایی که تنها به واسطه رانت به جایگاه‌های دور از انتظار می‌رسد، دافعه دارند. به نظر من فیلم لانتوری زنگ خطری بود برای جامعه. نقشی هم که من در این فیلم بازی می‌کردم، آقازاده‌ای به نام سعید، عملا یک هشدار بود. در دوره‌ای فیلم کندو و گوزن‌ها ساخته شد و هشدار داد که صدای پای اعتراض مردم شنیده می‌شود و اگر جلویش را نگیرند انقلاب می‌شود. در فیلم لانتوری به صراحت توضیح داده می‌شود که اگر آقازاده‌هایی که از رانت استفاده می‌کنند و بیت المال را در جیب خودشان می‌گذارند، با همین فرمان جلو بروند، به زودی باید منتظر باشند که مردم از پایین شهر به بالای شهر بیایند و جنایتی اتفاق بیفتد. اصلا داستان فیلم لانتوری در خصوص تضاد طبقاتی است و نه اسید پاشی. ما مجبور بودیم قصه فیلم را به سمت اسیدپاشی و قصاص و انتقام پیش ببریم، قصه اصلی در سایه گفته شد بحث شکاف طبقاتی. من به عنوان کسی که نقش یک آقازاده را بازی کرده‌ام، از همه آقازاده‌ها دعوت می‌کنم که این فیلم را ببینند و بترسند از روزی که مردم حبابی را که در اطرافشان ساخته‌اند، بترکانند. تمام تلاشم را کردم که نقش یک انسان منفور را به خوبی بازی کنم و خوشحالم که در یکی از مهم‌ترین فیلم‌های نسل خودم بازی کرده‌ام.

برسیم به سریال «هشت و نیم دقیقه»، شما در ادامه نقش آفرینی‌تان در دربند و لانتوری بار دیگر به نقشی خاکستری جان می‌بخشید و از قضا بازی‌تان بهترین بازی سریال هم می‌شود. شهرام شاه حسینی به من می‌گفت که متن سریال در جریان فیلم‌برداری تغییرات بسیاری داشت، تغییراتی که در جنس شخصیت پردازی کاراکترها هم تاثیر می‌گذاشت. فرزین را چطور شناختید و از فاصله خواندن متن تا اجرای نهایی چه اتفاق‌هایی افتاد؟

من سال‌ها منتظر نقش فرزین بودم و خیلی از آقای شهرام شاه حسینی ممنونم که به من اعتماد کرد و این نقش را به من سپرد، قطعا کاندیداهای بسیاری برای ایفای این نقش وجود داشت. من در زندگی‌ام همیشه تشنه اعتماد بودم، آقای شهبازی به من اعتماد کرد و من پاسخ اعتمادش را دادم، سال گذشته رسول کاهانی برای نمایش به من اعتماد کرد و من از بداهه‌های شخصیت خودم به نفع نقش بهره بردم و جایزه بهترین بازیگری از جشنواره فجر را هم گرفتم. الان هم اینکه سریال با اقبال مخاطبان روبرو شده و فرزین هم به عنوان یکی از ستون‌های قصه مورد توجه قرار گرفته، نتیجه یک اعتماد است ابتدا از سوی کارگردان و سپس از سوی تهیه کننده. خدا را شکر که آدم خوش شانسی بودم و نقش فرزین به من رسید وگرنه به هرکسی که نقش فرزین را بازی می‌کرد، قبطه می‌خوردم. نقش فرزین نطفه خوبی داشت اما تا یک جایی در قصه درست پردازش نشده بود و مستلزم این بود که در تعاملی که با کارگردان در صحنه داشتیم، در اجرا پرورانده می‌شد و از همان جا با راهنمایی‌های خود آقای شاه حسینی ما نقش را به سمت یک نقش اورجینال بردیم که به جرئت می‌توانم بگویم نمونه‌ای در آثار تلویزیونی و سینمایی سال‌های اخیر نداشته است. فرزین آدم خشنی بود با روحیه‌ای عاشق پیشه، این پارادوکس فرزین است هرچند که به اعتقاد من فرزین به رغم خشونتی که دارد نسبت به سرنوشتش مظلوم واقع شده است و جامعه او را به اینجا رسانده است. فرزین عاشق بود اما قربانی قضاوت زودهنگام یکتا شد. چون زمانی که برای تحقیق از فرزین به یکتا رجوع کردند او گفت که اگر خواهر خودم بود من رضایت نمی‌دادم و این مسئله به بر هم خوردن مراسم عقد و مرگ نامزدش شد. فرزین مانند فردی است که دچار سانحه سوختگی شده است و ما بدون اینکه درمانش کنیم به جامعه واردش می‌کنیم پس طبیعتا به لحاظ روحی و روانی به دنبال چیزهایی است که برای خنک کردن به روی سوختگی‌اش بگذارند. فرزین خود را یک قربانی می‌داند. یکتا هم با اینکه آدم اخلاق گرایی است اما اشتباه‌هایی هم دارد. حتی مهندس تاجیهم اشتباهاتی دارد مانند اینکه در جایگاه پدر یک خانواده که در قسمت‌هایی ابتدایی سر یک میز شام پنج نفره، اظهار نظری می‌کند که پس از مرگ من همه کاره کارخانه باید یکتا باشد که جاری یکتا قهر می‌کند و می‌رود. پدری که خودش نمی‌تواند یک میز شام پنج نفره را طوری مدیریت کند که کسی قهر نکند، چطور می‌توانست خودش مدیر کارخانه باشد و جانشین هم برای خودش انتخاب کند. یکی از دلایل موفقیت «هشت و نیم دقیقه» این بوده است که شخصیت پردازی‌های واقعی است و ما بد و خوب مطلق نداریم کاراکتر‌های داستانا مانند آدم‌های واقعی یک سری خوبی و یک سری بدی دارند. به جرئت می‌توانم بگویم آقای شاه حسینی خیلی از متون را سد صحنه تغییر می‌دادند و به همین دلیل هم شخصیت‌ها تا این اندازه طبیعی شده و مخاطب ارتباط برقرار می‌کند.

بله شاید همین مدل شخصیت پردازی کارکترهای سریال هم بوده که باعث شده در دوره‌ای که سریال‌های رسانه ملی رقبای متعددی مانند سریال‌هایی ترکیه‌ای جم و سریال‌هایی امریکایی دارند، هشت و نیم دقیقه پر مخاطب باشد.

بله به نکته خوبی اشاره کردید. عمده مخاطب ما در این سریال کسانی بودند که طرفدار پرو پا قرص سریال‌های ترکی به حساب می‌آمدند. خود من هم پیام‌های بسیاری در فضای مجازی داشتم از مخاطبانی که میان هشت و نیم دقیقه و یک سریال ترکی که همزمان از جم پخش می‌شد، سریال شبکه دو را انتخاب می‌کردند و این اتفاق برای ما خیلی خوشحال کننده بود. طیف دیگری که سریال را دنبال می‌کردند، ایرانی‌های ساکن خارج از کشور بودند و من پیام‌هایی بسیاری داشتم از ایرانی‌های خارج از کشوری که می‌گفتند ما هر شب سریال را دانلود می‌کنیم و می‌بینیم. به هر حال می‌دانید که سال‌ها است سریال‌ها خوب به شبکه یک و سه می‌رسد و این مسئله کار ما را برای جذب مخاطب سخت کرده بود و اما در نهایت دیدیم که تعداد مخاطبان این سریال که در شبکه دوپخشش شد، بسیار بالا بود و این نشان می‌دهد که این شبکه هم به عنوان یکی شبکه‌های جدی در پخش سریال مطرح شده است.

بازخورد مخاطبان در مقابل نقشتان چه بود؟

خیلی وقتها آدم‌های مختلف جلوی من را می‌گرفتند و نظرتان جالبی می‌دانند و مانند پدری که به من گفت من سر شما در خانه با دخترم بحث کرده‌ام، او هم، هم نسل یلدا است و می‌گوید که فرزین واقعا عاشق است اما من می‌دانم که با بنقشه وارد زندگی این دختر شده‌اید. البته قصد فرزین انتقام نبود، قصدش قصاص بود اما به روش خودش. برای همین این مسئله را به قانون نسپرد.

و قیصر وار خودش را در کسوت مجری قانون دید.

دقیقا. در همان تاریخ و همان محضر تداعی گر آن خاطره شد تا بگوید که اگر تلخ است برای من هم اتفاق افتاده و در این میان شما سالم و زنده هستید اما من، نامزدم را از دست دادم. در جریان بازخوردها، یک روز خانمی جلوی من را گرفت و گفت مادر بزرگ من را حلال کنید، مدام سر نماز شما را نفرین می‌کرد، البته چند روزی که دیده شما نادم شده‌اید، دعایتان می‌کند تا عاقبت به خیر شوید. من در جریان این سریال بازخوردهای بسیاری گرفتم و خوشحالم که با تعامل‌هایی که با شهرام شاه حسینی داشتم فرزین یک نقش اورجینال شد یعنی یک جاهایی از او می‌ترسیدیم در حالی که شخصیتی بسیار رمانتیک و عاشق پیشه دارد و انتخابشش هم فردی است که سال‌ها از او کوچکتر است. فرزین از یک جایی به بعد می‌بیند واقعا عاشق شده است و این کارها نمی‌تواند تنها برای کینه و انتقام باشد. فرزین فی ذاته منفی نبوده است و اتفاق‌ها باعث شده به اینجا برسد که مدل خودش قصاص کند.

چه مولفه‌هایی از کاراکتر فرزین شبیه خودتان بود؟

به جرئت می‌توانم بگویم فقط شخصیت رمانتیک فرزین شبیه من بود چون من هم آدم عاشق پیشه‌ای هستم، وای به حال وقتی که یک مرد فروردینی عاشق شود! احساساتی بودن و عاشق پیشگی فرزین را از خودم وام گرفتم اما بی‌رحمی کاراکتر او را تا به حال تجربه نکرده بودم. با فرزین به یاد فیلم لئون افتادم نقش تبهکاری که ژان رنو نقشش را بازی می‌کرد و عاشق دختری کوچکتر از خودش می‌شد، فرزین را از این جهت دوست دارم که همانند نداشت.

فرزین تکلیفش را با خودش نمی‌داند این بلاتکلیفی از کجا می‌آید؟

عقبه فرزین و اتفاق‌های گذشته‌اش او را دچارسردرگمی کرده است. فرزین پدرش را با بدنامی از دست داده است، خواهرش دیگر نمی‌تواند بچه‌دار نمی‌شود، عشقشش را در روز عقدش از دست می‌دهد، از کارخانه به جرم کلاه برداری اخراج می‌شود، به نظر شما کسی که این همه اتفاق برایش رخ بدهد دیگر می‌داند از زندگی چه می‌خواهد؟ یکی از این اتفاق‌ها کافی است برای اینکه دیگر نتوانی روی پای خودت بایستی. برای او یافتن هدف کار سختی است.

 

دلیل تغییر رویه ناگهانی فرزین در قسمت‌های پایانی سریال را چه می‌دانید؟

به نظر من این همان هشداری است که درام به مخاطب می‌دهد، اینکه ما در نهایت باید به وجدانمان بازگردیم و همه آدم‌ها مانند فرزین پس از اتمام شلوغی‌ها با وجدانش تنها می‌شوند و فرزین یک دیالوگ هم مبنی بر این موضوع دارد که من از یکتا انتقام گرفتم اما آرام نشده‌ام. من برای بازی در نقش فرزین از روشی استفاده کردم که برگرفته از خیلی از قماربازها است. قماربازها در نسخه‌های فیلم‌های خارجی، زمانی که یک دستی برایشان می‌آید، اگر کوچکترین ری اکشنی به صورتشان بدهند، حریف متوجه می‌شود و به همین دلیل در برابر برگ‌های آمده واکنش نشان می‌دهند، یک اصطلاحی هست به این عنوان که فلانی پوکرفیس است. من از این تکنیک برای بازی در نقش فرزین استفاده کردم برای اینکه تا از کار دست شخصیت فرزین لو نرود و مشخص نشود که واقعا یلدا را دوست دارد یا ندارد و این آمپاس گذاشتن است که باعث شده در خانواده بر سر این مسئله بحث باشد که واقعا فرزین یلدا را دوست دارد یا نه. پس از بازی در این نقش بازخوردهای خیلی خوبی هم از سوی منتقدان سینما داشتم که به من برای بازی در این نقش تبریک گفتند و نقد و تحلیل‌هایی داشتند، خداروشکر که همه اقشار با این نقش ارتباط برقرار کردند.

پس از حضورتان در تلویزیون به طبع دایره کسانی که شما را می‌شناسند افزایش چشمگیری پیدا کرده است، با این عالم شهرت چه می‌کنید؟

من دوست داشتم این شهرت سر جایش برایم رقم بخورد، این اتفاق را به خدا سپردم تا در زمانش اتفاق بیفتد چون همه چیز در اختیار ما نیست، درصدی از زندگی جبر است و درصدی اختیار. اگر می‌خواستم می‌توانستم زودتر به شهرت برسم اما شاید شهرت کاذبی می‌شد و برای همین هم هست که با قدم‌هایی روی پنجه و آرام در این مسیر پیش رفتم.

زندگی‌تان بعد از هشت و نیم دقیقه چه تفاوتی کرد.

طبیعتا، مسئولیتم دشوارتر و انتظارات از من خیلی بیشتر شده است. بلافاصله پس از هشت و نیم پیشنهاد سه سریال داشتم اما نقش‌ها را دوست نداشتم و الان اولویت من نقش است و از طرفی کار کردن با کارگردان‌ها جسور. شهرام شاه حسینی به شدت جسور است و به بازیگر اعتماد به نفس می‌دهد و مدیوم تلویزیون را هم بسیار خوب می‌شناسد. از طرفی محبت مردم هم خیلی در این مدت بیشتر شده است.

«هشت و نیم دقیقه» از معدود سریال‌هایی است که بار دیگر توانست اعتماد مخاطبان را به رسانه ملی افزایش دهد، دلیل این اتفاق را چه می‌دانید؟

به نظر من یکی از دلالیش تعدیل نگاه مدیران سازمان است، خیلی از سکانس‌های این سریال می‌توانست به راحتی حذف شود و شاید تا سال‌ها قبل این سکانس‌ها شامل ممیزی می‌شد، مانند سکانس‌های عاشقانه و خیلی از دیالوگ‌ها. به نظر من نگاه جدید به قصه از دیگر دلایل اقبال مردم بود و سومین دلیل هم جسارت کارگردان که دست بازیگران را باز گذاشت.

دلیل حضور پررنگتان در نقش‌های خاکستری چیست؟ ترجیح شما یا نوع پیشنهادات؟

شاید در این چند ساله نقش‌های مثبتی که من پیشنهاد شد، بیشتر نقش‌های لوسی بودند، نقش مثبت را، اگر مثبت نوشته شود دوست دارم اما متاسفانه این گونه از نقش‌ها را معمولا لوس می‌نویسند. از طرف دیگر، نقش منفی جای کار بیشتری به بازیگر می‌دهد و من بیشتر می‌توانم دریبل بزنم و همچنین گل‌های زیباتر و گرنه تعصب خاصی روی نقش‌های خاکستری ندارم.

در میان نقش‌هایی که بازی کرده‌اید، کدام‌ها را بیشتر دوست دارید؟

بهرنگ دربند، مهدی زبان اصلی و فرزین هشت و نیم دقیقه و هر کدام نماینده یک مدیوم است.

در مقابل نام شما در سال ۹۵ نام فیلم رفتن «نوید محمودی» به چشم می‌خورد. در این اثر چه نقشی دارید؟

البته من پیشنهاد سینمایی دیگری هم در این سال داشتم، فیلم سدمعبر که به دلیل تداخل زمانی با هشت و نیم دقیقه و علی رغم میل باطنی نتوانستم در آن حضور پیدا کنم و ریسکی بود برای من. در فیلم رفتن هم سه سکانس افتخاری با برادران محمودی کار کردم و نقش یک قاچاقچی آدم را دارم.

این روزها یکی از دلمشغولی‌های بازیگران، حضور در شبکه‌های اجتماعی است، از اینستاگرامتان چه خبر؟

صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام که در زیر همان اینستاگرامم نوشته شده، تنها رسانه رسمی خودم است و تنها جایی است که به صورت رسمی با مردم ارتباط برقرار می‌کنم تلاشم این است که فعال باشم. در فضای مجازی نقطه نظرهای زیادی می‌بینم که به کار و بازی من کمک زیادی می‌کند و اینستاگرام برایم جدی است.

اگر بخواهید میان مدیوم‌هایی مانند سینما، تلویزیون و تئاتر انتخاب کنید، اولویت‌بندی تان چه خواهد بود؟

الان تفاوتی ندارد. چون فاصله این مدیوم‌ها کم شده است به خصوص فاصله میان سینما و تلویزیون. در روزگاری فیلم‌هایی مانند کانیمانگا و سناتور و ژانر‌های خاصی در سینما داشتیم اما این روزها فیلم‌ها در لوکیشن‌های محدود و آپارتمانی تولید می‌شوند و تفاوت مدیوم‌ها کم شده است و تنها تفاوتش در داوری است. در این میان فقط تئاتر است که کمی تفاوت دارد و به نظر من هر بازیگری باید سالی یک بار خودش را تقویت کند و تئاتر است که این فرصت را به او می‌دهد.

علاوه بر بازیگری در زمینه عکاسی و نویسندگی و طراحی مد هم دستی بر آتش دارید. این فعالیت‌ها را در چه سطحی ادامه می‌دهید؟

زمان‌های بین کارم را به این فعالیت‌ها می‌پردازم، عکاسی اجتماعی کار می‌کنم و اگر بشود نمایشگاه برگزار می‌کنم. خیلی وقت‌ها هم می‌نویسم و دلنوشته‌هایم در کنار شعر و داستان کوتاه و طرح‌های که برای فیلم دارم در اینستاگرامم است.

در زمینه فعالیت‌های اجتماعی هم در کسوت سفیر حمایت از کودکان فعالیت دارید، چه مسئله‌ای شما را به سمت فعالیت در این گروه‌های مردم نهاد جلب می‌کند؟

دوست دارم سهمی در فعالیت‌های اجتماعی داشته باشم و از طرف دیگر زمانی که کاری خیری انجام می‌دهیم، اول حال خودمان خوب می‌شود.

فعالیتتان در زمینه مدلینگ این روزها چگونه است؟

به طراحی لباس و مدلینگ علاقه بسیاری دارم و شاید تا چند وقت دیگر این کار را به طور حرفه‌ای دنبال کنم.

فرزین در یک جمله:

فرزین یک یاغی عاشق پیشه است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا