اگر سخنان حداد عادل را روحانی یا ظریف گفته بودند
مهرداد خدیر در عصرایران نوشت: «به اشخاصی که خواهان ورود ایران به جنگ غزهاند باید گفت شاید این همان چیزی است که اسراییل میخواهد. یعنی تبدیل نبرد غزه به جنگ ایران و آمریکا. اگر این اتفاق بیفتد شاید آن که جان سالم به در می برد اسراییل باشد. چرا که سالهاست در حال تحریک آمریکا برای جنگ با ایران است و از نظر راهبردی هم معلوم نیست ورود ایران به سود آرمان فلسطین باشد.»
اگر برنامه اخیر تلویزیونی «به افق فلسطین» یا بخش هایی از آن را درفضای مجازی ندیده باشید احتمالا تصور می کنید این سخنان را حسن روحانی رییس جمهوری پیشین یا محمد جواد ظریف وزیر سابق امور خارجه گفته است. اما نه روحانی را به این برنامه دعوت می کنند و نه به وزیر خارجه او دیگر تریبون میدهند و به خاطر دعوت اولیه از ظریف هم شماتت شدند.
گوینده سخنان بالا آقای غلامعلی حداد عادل است و بعید نیست به این بهانه او هم اماج حملات رادیکال هایی قرار بگیرد که درپی خالص سازی بیشتر در مجلس بعدی هم هستند.
از یک نظر بخت با روحانی و ظریف یار بود چرا که در مواجهه با دو رخداد بسیار مهم این دو سال با چالش جدی رو به رو میشدند. یکی تجاوز روسیه به اوکراین که ظریف ناگزیر بود نظرات رسمی را منعکس کند و از هندسه جدید جهانی بگوید در حالی که در دل چنین باوری نداشت و زخمخورده روسیه بود و دوستتر میداشت از روسها انتقاد کند و نقش مخربشان در مانع تراشی بر سر برجام را بازگوید و در هنگامه جنگ غزه هم با بیانیههای نهایی که در آن بر مواضع قبلی سازمان ملل (یک سرزمین دو دولت) تاکید دارد چه میکرد؟
به عکس دیدیم نه به سفر ابراهیم رییسی و دیدار با محمد بن سلمان در ریاض و عکس یادگاری با رهبران کشورهای اسلامی خرده گرفتند هر چند قاب را کوچک و بقیه را به خیانت متهم کردند و نه در مقابل وزارت خارجه تجمع و تحصن میکنند اگرچه زمزمههایی در مخالفت با آقای امیر عبداللهیان شنیده میشود.
غلامعلی حداد عادل، دانشآموخته فیزیک و استاد فلسفه است مثل علی لاریجانی که دانشآموخته ریاضی و او هم استاد فلسفه است و کسی که با عدد و رقم و دلیل سر و کار دارد نمیتواند حرف بیحساب و کتاب بزند و شعار بدهد. اگر دیگری بر سر کار باشد و مسوولیت متوجه گوینده نباشد شاید بتوان اما وقتی کار دست خود فرد باشد نه.
در سال 58 صادق قطبزاده مادام که وزیر خارجه نبود مواضعی همسو با دانشجویان مسلمان پیرو خط امام میگرفت اما وقتی عهدهدار دستگاه دیپلماسی شد و سودای ریاست جمهوری داشت دانست که با شعارهای قبلی کار پیش نمیرود.
بعدتر فاش شد ریسک کرده و به صورت مخفیانه به پاریس هم رفته تا با یک مقام امریکایی (احتمالا همیلتون رییس دفتر کاخ سفید) محرمانه ملاقات کند.
همچنین به یاد داریم در سال 82 و بعد از توافق سعدآباد بر سر پیوستن ایران به پروتکل الحاقی آقای لاریجانی در مقام انتقاد گفت: دُرّ غلتان دادیم و آب نبات گرفتیم! مراد از دُرّ غتان، غنی سازی بالا بود و از آبنبات هم امتیازاتی که غرب در ازای محدودیت برنامه هستهای داد.
12 سال بعد اما او در مقام رییس مجلس برای تصویب سریع و مشهور به 20 دقیقهای برجام که همان روحانی سعدآباد پایهگذار آن بود سنگ تمام گذاشت.
چرا؟ چون هم تجربه مذاکرات خود در اوایل دولت احمدینژاد را از سر گذرانده و هم رفتار رادیکالها در قم در 22بهمن 1391 با پرتاب سنگ و مُهر را در انتقام از مواجهه با احمدینژاد در یک هفته قبل در صحن مجلس دیده بود.
شاید یگانه اصولگرایی که آرمان های سیاسی و مواضع ایدیولوژیک را فدای سیاستورزی و اصل بقا نکرده سعید جلیلی باشد که به تعبیر دکتر ولایتی به جای مذاکره درس فلسفه میداد و در بیان دیگران در مذاکرات بیشتر دنبال ابلاغ حقیقت بود نه مذاکره به مفهوم بده – بستان و جلب منفعت در راستای خیر عمومی و جهان را جز از پنجره جنگ حق و باطل نمیبیند.
آقای حداد عادل محتاطانه و برای رهایی از سیبل منتقدان یا سرخوردگی آنان از قید «شاید» استفاده میکند و نمیگوید به زیان جمهوری اسلامی است بلکه میگوید ورود یاران به جنگ غزه به ضرر فلسطینیها و به نفع اسراییل است.
شاید برای کسانی تعجب آور باشد اما برای نسل ما که شعارهای آتشین برای محاکمه گروگانهای آمریکایی و تحویل آنها در فرانکفورت در لحظه سوگند یادکردن رونالد ریگان را دیده یا فرجام جنگ به رغم شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را به خاطر دارد و نیز دو توافق هستهای ( سعدآباد و برجام) و تلاش برای احیای آن به دست مخالفان و منتقدان را مشاهده میکند این موضع نه شگفتآور است نه شایسته سرزنش چرا که سیاست جز این نیست.
آقای حداد روزی در مجلس کتاب مذاکرات فروغی در دوران وزارت خارجه را به جواد ظریف هدیه داده بود و همان فروغی آموزگار سیاستورزی عاقلانه است.
انتهای پیام