خرید تور تابستان

آبان ۱۳۹۸؛ جنبش یا ناجنبش

سایت دیدارنیوز نوشت: مقاله حاضر چند ماه بعد از رخداد‌های آبان ماه ۱۳۹۸ توسط زهرا توحیدی دانش آموخته علوم سیاسی و پژوهشگر موضوع «کنش سیاسی تهی دستان شهری» در نشریه پویه ایرانی منتشر شد که به مناسبت سالگرد این رخداد‌ها بازنشر شده است:

آبان ۱۳۹۸؛ جنبش یا ناجنبش

اشاره: رخداد‌های آبان ماه ۱۳۹۸ و شکل‌گیری اعتراضاتی فراگیر در شهر‌های مختلف کشور چه از جهت ریشه‌ها و دلایل وقوع، چه از جهت پیامد‌هایی که می‌تواند به دنبال داشته باشد و چه خود اعتراضات به مثابه یک پدیده‌ی اجتماعی- سیاسی، نیازمند پژوهش، مطالعه و چهارچوب‌بندی نظری است. از آن‌جا که کنش جمعی اعتراضی وجه بارز این رخداد‌ها بود، در وهله‌ی اول توجه دانشوران به نظریات جنبش‌های اجتماعی جلب می‌شود. آیا نظریاتی که در مورد جنبش‌های اجتماعی تدوین شده است، این قابلیت و ظرفیت را دارد که این اعتراضات را تحلیل و تبیین کند؟

مقاله حاضر چند ماه بعد از رخداد‌های آبان ماه ۱۳۹۸ توسط زهرا توحیدی دانش آموخته علوم سیاسی و پژوهشگر موضوع «کنش سیاسی تهی دستان شهری» در نشریه پویه ایرانی منتشر شد که به مناسبت سالگرد این رخداد‌ها بازنشر شده است.

مقدمه: به سیاق هر رخداد اجتماعی و سیاسی دیگر، گفتگو و تحلیل پیرامون اعتراضات آبان‌ماه ۱۳۹۸ در میان گروه‌ها و افراد مختلف شکل گرفته است. به نظر بسیاری از شاهدان و حتی تحلیل‌گران، ناآرامی‌های شهر‌های ایران، در پی فشار‌های اقتصادی امری قابل پیش‌بینی و بدیهی به‌نظر می‌رسیده است. با این حال به دشواری می‌توان این پدیده‌ی بدیهی و قابل انتظار را توصیف کرد و سنخ و تیپلوژی آن را تعیین و چشم‌انداز‌های آن را ترسیم یا تصور کرد.
در این شرایط، با توجه که یافته‌های میدانیِ اندکی برای تفسیر و تحلیل نظری اعتراضات آبان ماه در دسترس است و با این آگاهی که تحلیلی جامع نیازمند داشتن فاصله‌ی بیشتر زمانی از این وقایع است، در این سطور تلاش می‌کنم که با نزدیک شدن به این وقایع و بررسی آن در محمل نظریات مرتبط، دست‌کم مقدمه‌ای برای تحلیل‌های بعدی فراهم آورم.
نیاز است یادآوری کنم که تحلیلی که در ادمه بدان اشاره خواهد شد متکی به مشاهدات و جمع‌آوری روایات مستقیم و غیرمستقیم، در این باره است.

مسئله چیست؟

ساختار اقتصاد و اقتصاد سیاسی کشور در کمتر از دو دهه اخیر، همواره جامعه را به لحاظ اقتصادی و معیشتی در شرایط بیم و امید نگاه داشته است. تا جایی که می‌توان ادعا کرد، مهم‌ترین کنش‌های جمعی نهادینه‌ی جامعه ایران، یعنی انتخابات‌های مختلف طی این مدت، به نحوی پاسخی به این ترس‌ها بوده است. اقبال به گزینه‌هایی که چشم‌انداز ثبات، حل مسائل بین‌المللی ایران را برای جامعه ترسیم می‌کرد گواه این مدعاست. با این حال مسیر آن‌گونه که جامعه انتظار داشت و سیاست‌مدارن پیش‌بینی می‌کردند، پیش نرفت؛ و جریان سیاسی حاکم به نوعی نتوانست بر رقبای داخلی و معارضان بین‌المللی خود فائق آید و این وضعیت به سرعت اوضاع دولت و کشور را در تنگنایی کم سابقه قرار داد. این روند که از دی‌ماه سال ۱۳۹۶ رو به تزاید گذاشت و تحت تأثیر عوامل و تحرکات سیاسی گروه‌های معارض دولت، اعتراضاتی نسبتاً گسترده در کشور شکل‌گرفت. موج بعدی اعتراضات در آبان ماه جاری، درپی افزایش قیمت بنزین ۱ بازگشت. گروهی از مردم به خیابان آمدند و اعتراضاتی علیه افزایش قیمت و یا _ بنا به روایت‌هایی از معترضین_ به بهانه‌ی آن در شهر‌های مختلف شکل گرفت. اعتراضاتی که به خشونت کشیده و با مقاومت سخت حاکمیت مواجه شد و هزینه‌های خارج از پیش‌بینی جانی و مالی به همراه داشت و در نهایت معترضان را از خیابان به خانه‌ها باز گرداند.اکنون و با وجود فاصله‌ی اندکی که از این حوادث داریم با پرسش‌های متعدد و مهمی درباره‌ی آن مواجهیم. اعتراضات آبان ماه گذشته را می‌توان از دریچه‌های تحلیلی مختلف ارزیابی کرد. در این متن، اما به اقتضای موضوع مورد واکاویی، درچهارچوب مفهوم «جنبش اجتماعی» به آن خواهیم پرداخت. اگرچه به نظر می‌رسد رخداد‌های مذکور را نتوان یک جنبش اجتماعی محقق شده نامید، اما از ظرفیت‌های تحلیلی و مفهومی نظریات مرتبط با جنبش‌اجتماعی بهره خواهیم گرفت.
از سوی دیگر پیش از وقوع اعتراضات آبان، قصد برآن بود که در فرصت نگارش این نوشتار، کنش تهی‌دستان شهری را با اتکا به نظریه «پیشروی آرام افراد معمولی» آصف بیات و از منظر «ناجنبش اجتماعی» تحلیل کنیم. اما اکنون که در ارزیابی اولیه و سریع به نظر می‌رسد عاملیت اصلی اعتراضات مذکور را گروه‌های کم برخوردار و احتمالاً تهی‌دستان بر عهده داشته‌اند، نمی‌توان به کنش جمعی و اعتراضی آنان بی‌اعتنا بود. لاجرم تلاش خواهد شد نسبت این کنش با نظریه‌ی ناجنبش‌های اجتماعی به صورت اجمالی بررسی شود.

نظریات جنبش‌های اجتماعی به ما چه‌می‌گویند؟

مفهوم جنبش اجتماعی در دل خود پرسش و پاسخ‌هایی دارد درباره‌ی چرایی شکل‌گیری یک کنش جمعیِ سازمان یافته و پایدار، ارزش‌ها و هنجار‌های مستتر در آن و یا منتشر شده توسط آن، ابزار‌های به کارگرفته شده، پیام تولید شده توسط آن، عاملان و حاملان آن، پیامد‌ها و دستاورد‌های آن و در نهایت تغییراتی که ایجاد کرده است. این تئوری‌ها به طور غالب با ارجاع به رخداد‌هایی در غرب، در دوره‌های مختلف پرداخته شده است.
مفهوم جنبش اجتماعی چنان‌چه تدقیق نشده باشد، می‌تواند با کنش‌های جمعی دیگری که عام یا خاص‌تر از آن است اشتباه گرفته شود. به علاوه این نکته از آن جهت برای ما حائز اهمیت است که تئوری‌های جبنش‌های اجتماعی بر اساس سیر تحولات کنش‌های جمعی در کشور‌های غربی شکل گرفته و کاربست آن بر تحولات و رخداد‌های از این دست در جهان سوم و به ویژه خاورمیانه چالش‌هایی دارد.
از آنجا که هدف این نوشتار غور در مفهوم جنبش اجتماعی و واکاوی نظری آن نیست، تنها در آن حد که در چهارچوب این متن بتوان منظور را منتقل کرد به آن اشاره خواهد شد.
تلاش‌های نظری معطوف به جنبش‌های اجتماعی را متفکران مختلف براساس اهداف پژوهشی و تحلیل مختلف در دسته‌بندی‌های متفاوتی قرار داده‌اند. در اینجا دسته‌بندی موریس و هرینگ را که مشیرزاده به آن اشاره کرده است و در انطباق با رخداد‌های آبان به ما کمک می‌کند، طرح کرده‌ایم.
این تقسیم‌بندی اولیه به دو رویکرد اصلی در نظریه جنبش اجتماعی قائل است:
نخست؛ مدل‌های کلاسیکی چون، «رفتار جمعی» و «محرومیت نسبی» و «جامعه توده‌ای» در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند. وجه اشتراک این مدل‌ها در تبیین سرچشمه‌ها، تحول و پیامد‌های جنبش‌ها است که باعث عطف توجه به فروپاشیِ ساختاری ِمنتهی به تلاش‌های غیر نهادینه برای تغییر اجتماعی، وضعیت روانی شرکت کنندگان در جنبش‌ها و نقش باور‌های مشترک در هدایت جنبش‌هاست. (مشیرزاده، ۱۳۹۴: ۱۲)
تا اوایل دهه ۱۹۷۰ جریان اصلی مطالعه جنبش‌های اجتماعی تحت تأثیر سه رویکرد جامعه توده‌ای، رفتار جمعی و روانشناختی (محرومیت نسبی) بود. با وجود تفاوت‌هایی که در مفهوم‌بندی‌ها و قالب‌بندی‌های نظری این سه رویکرد وجود دارد، وجوه اشتراکی نیز دارد. این اشتراک در کانون خُرد تحلیل و تاکید بر چگونگی ظهور جنبش است و نه در فرآیند تحول آن. در واقع، واحد تحلیل هر سه رویکرد فرد است و اختلاف نظر بر سر تشخیص ویژگی‌های فردی است. این مدل‌ها به ظهور جنبش و شرایط لازم برای آن معطوف بوده، به وضعیت ماقبل جنبش تمرکز دارند، نه خود جنبش. مروری بر آثار نظریه‌پردازان آن نشان می‌دهد که همه آن‌ها کم‌وبیش در پی یافتن جنبش‌های اجتماعی در جوامع غیرمردم‌سالار و غیرکثرت‌گرا (نظیر جنبش‌های فاشیستی، کمونیستی و جهان سومی) هستند. در واقع، جنبش اجتماعی را در ادامه سنت دورکیمی، پدیده آسیب شناختی تلقی می‌کنند (همان: ۱۱۷).
دوم؛ از دهه ۷۰ میلادی، نظریاتی تحت عنوان «جنبش اجتماعی جدید» بیان شد. موج جنبش‌های فراگیر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ در ایالات متحده و اتحادیه اروپا الهام‌بخش این موج جدید از نظریه‌های جنبش اجتماعی شد. از یک سو نظریه‌های اجتماعی سیاسی ظهور این جنبش‌ها در جوامع سیاسی کثرت‌گرا و دمکراتیک و دارای جوامع مدنی با انجمن‌ها و مجامع داوطلبانه بود نه جامعه توده‌ای که با بحران اقتصادی روبروست. از سویی دیگر کنش‌گران اصلی در جنبش چپ جدید و سایر جنبش‌های اجتماعی بی‌تردید منحرفان و نابهنجار، تجزیه شده، خرد گریز و بی‌ریشه نبودند. خواست و تقاضا‌های بسیاری از این جنبش‌ها نیز متفاوت بود و بر اساس هویت‌ها و اندیشه‌های جدیدی شکل می‌گرفتند. در واقع این جنبش‌ها از خواسته‌های انقلابی و براندازانه بسیار دور بودند اندیشه اصلاح ساختاری در آن‌ها جایگزین آرمان‌گرایی انقلابی شده بود و هدف اصلی اغلب آن‌ها بیش از هر چیز دفاع از جامعه در مقابل دولت و مداخله‌گری آن در قلمرو خصوصی و یا اقتصاد بازار بود. در برخی این جنبش‌ها، نوعی ارتباطات فراملی وجود دارد. صاحب نظران این حوزه به امر توجه داشتند که چطور شکل‌های جدید تضاد اجتماعی از فرم‌هایی که در ارتباط با مسئله طبقه و ملی‌گرایی شکل می‌گرفتند، متفاوت است. دیدگاه به این موضوع چنین است که آنچه که منجر به شکل‌گیری عمل جمعی می‌شود ریشه در دینامیسم‌های فرهنگی دارد و در نهایت منجر به ساخت هویت‌های جمعی می‌شود. (همان: ۱۱۹ تا ۱۲۵) علاوه براین جنبش‌های جدید در بازآزمایی یا دست کشیدن از الگو‌های سازمانی سلسله‌مراتبی و متصلب عمل جمعی ابایی ندارند و با شکل دادن اشکال شبکه‌ای در زندگی روزمره ادغام می‌شوند. (نش و اسکات، ۱۳۸۸: ۸۱)
بی‌تردید در این مجال امکانی برای توضیح نظریات بسیار متنوع جنبش‌های اجتماعی وجود ندارد. اما به نظر می‌رسد می‌توان مهم‌ترین پرسش‌هایی که این طیف متنوع از نظریات تلاش می‌کردند بدان بپردازند را این گونه خلاصه کرد:
– آیا جنبش‌های اجتماعی ارزش‌ها و هنجار‌های جدیدی ایجاد و نظم نوین اجتماعی عرضه می‌کند؟
– شیوه‌های تشکل، سازماندهی و شبکه‌های ارتباطی آن چگونه است؟
– آیا می‌توان آن را در نسبت به سایر پدیده‌ها آنی، چون توده‌ها، جمعیت‌های بی سازمان، شورش و … پدیده‌ای پایدار ارزیابی کرد؟
– و آیا می‌توان نقشی برای آن به عنوان کارگزار تغییر قائل بود؟
حال باید به توضیح و تحلیلی این موضوع پرداخت که چه نسبتی میان رخداد‌های اعتراضی آبان ۹۸، در شهر‌ها و خیابان‌های ایران با این سوالات وجود دارد.

نگاهی اجمالی به آبان ۹۸ 

شاید پردازش نظری درباره‌ی اعتراضاتی که با افزایش قیمت بنزین در کشور رخ داد و این سئوال که این وقایع را در چهارچوب کدام مفهوم می‌توان طبقه‌بندی و بر اساس کدام نظریات می‌توان ابعاد مختلف آن را تبیین کرد، زود باشد؛ و برای تحلیل دقیق‌تر ضروری باشد که منتظر بروز‌های مجدد، پیامد‌ها و تأثیرات این وقایع باشیم. با این حال این مانع نخواهد بود در شرایطی که هنوز دسترسی مستقیم‌تری به بستر‌ها و زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن وجود دارد، و می‌توان روایت‌های مستقیم معترضین، نیرو‌های نظامی حکومتی و شاهدان شنید و در جریان مستقیم بازنمایی آن قرار گرفت، بدان نپردازیم.
– مهم‌ترین کانون‌های اعتراض، محدوده‌های حاشیه‌ای شهر‌های بزرگ بود. اگرچه حاشیه‌های خاموش نیز فراوان بوده‌اند.
– بدنه‌ی اصلی معترضین مردانی جوان و حتی نوجوان بودند. علاوه بر مشاهدات مستقیم و روایات متعدد، آمار کشته یا بازداشت شدگان این ادعا را تأیید می‌کند.
– نگارنده بر اساس مصاحبه‌ها انجام شده ادعا می‌کند، بیکاری یا اشتغال در مشاغل بی‌ثبات و یا مبتنی بر حمل‌ونقل، را باید به ویژگی‌های فوق افزود.
– شبکه‌ی ارتباطی معترضین، محلی بوده است.
– ترس جامعه به ویژه حاشیه‌نشینان از تأثیر ملموس افزایش قیمت بزنین بر همه‌ی اقلام زندگی روزمره
در ادامه سعی می‌کنیم به سئوالاتی که نظریات جنبش‌های اجتماعی درباره وقایع مذکور از ما می‌پرسند، پاسخ دهیم.
نخست، به ارزش‌ها و هنجار‌های جدیدی و یا نظم نوینی که اعترضات ۹۸ ارائه می‌دهند توجه می‌کنیم. در نظریات کلاسیک، در مدل «رفتار جمعی» تأکید بر نقش هنجار‌ها و ارزش‌های فردی است؛ و یا تیلی در تعریف جنبش اجتماعی به یک اعتقاد وحدت‌بخش و یک برنامه مشترک اشاره می‌کند. (تیلی، ۱۳۸۹: ۲۷ تا ۳۱) در جنبش‌های کارگری قرن نوزدهم، برابری طبقاتی نظم نوینی است که فعالان جنبش برایش مبارزه می‌کنند. هم‌چنین جنبش‌های ملی‌گرایانه بر ارزش‌های استقلال‌طلبی بنا شده بودند. (نش و اسکات، ۱۳۸۸: ۸۰) مقصود در این رویکرد، ارزش‌هایی معین و نسبتاً یک‌دست است. برعکس در نظریات و جنبش‌های جدید مقاومت در مقابل یکپارچگی و همسان‌سازی اجتماعی و ارزشی است و در نتیجه بر برخی تفاوت‌ها بر اساس هویت‌ها تأکید می‌کنند و برای گریز از تحمیل یک‌جانه‌ی ارزش‌ها و هنجار‌هایی از سوی نظام اجتماعی و «انطباق‌طلبی» مفرط آن، مقاومت صورت می‌گیرد. (مشیرزداه: ۱۳۹۴: ۲۱۷)
آنچه در میان دو دسته‌بندی مشترک است، داشتن نظام ارزشی و هنجاری است که می‌تواند یک نظم جدید را به تصویر درآورد. چنان‌چه گاسفیلد تاکید می‌کند که آن کنش‌های جمعی که این نظم و تصویر را ارائه نمی‌دهند، نباید کنش اجتماعی نامید. او هم‌چنین آگاهی به این ارزش‌ها و آگاهانه بودن این نظام ارزشی را از عناصر مهم یک جنبش اجتماعی می‌داند. (لارنا، ۱۳۸۷: ۷۹)
در بررسی رخداد‌های آبان ماه، در این زمینه، سوال این است که معترضین خواهان تحقق چه نظام ارزشی و کدام نظم نوین اجتماعی هستند؛ و معنایی که پیوند دهنده‌ی آنان است چیست؟
در اعتراضات مذکور کمتر شعاری از سوی معترضین شنیده شد، یا مانیفیستی درباره آن ارائه نشد. افرادی نبودند که به طور رسمی یا غیررسمی این نقش را برعهده گیرند که خشم و اعتراض را به «معنای» معینی ترجمه و بازنمایی کنند. این وضعیت اگرچه خود بیانگر سست بودن «معنای وحدت بخش» در اعتراضات است و نشان می‌دهد که تا کنون این اعتراضات هنجار‌های خود را نیافته‌اند، اما این بدان معنا نیست که معترضین به کل، درکی از خواست‌های خود نداشته‌اند؛ و نباید به امکان‌های درونی این اعتراضات، در به‌کارگیری «معنایی» محدود و غیرمصرح و بازنمایی آن به ویژه پس از سرکوب، بی‌اعتنا بود. این ادعا زمانی ارزش تحلیلی می‌یابد که با وجود همه‌ی افتراق‌ها و تمایز‌هایی میان اعتراضات سال‌های ۹۶ و ۹۸ وجو دارد، به زعم نگارنده_ حامل معنای یکسانی بوده‌اند، به نحوی که تا حدودی می‌توانست افراد عادی جامعه، نخبگان سیاسی، اقتصادی و حتی بخش‌هایی از حکومت را قانع کند که پیوند‌های دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ را بازشناسایی کنند. در روز‌های پس از اعتراضات به کرات در میان مصاحبه‌ها و یادداشت‌های مرتبط، ارجاع این دو رخداد به یکدیگر و پیوند‌های آن دیده می‌شد و حتی شاهد این تحلیل بوده‌ایم که اعتراضات آبان ۹۸ پیش‌روی‌ای بر وقایع دی‌ماه ۹۶ قلمداد شد؛ و در گفتگو‌های روزمره مردم عادی، در اظهارات شاهدان یا خود معترضین به نحوی آگاهانه زنجیره‌ای از اعتراضات تصویر می‌شدکه از دی ماه ۹۶ آغاز شده است.
یادآروی این موارد از آن جهت نیست که نگارنده ادله‌ای برای پیوند این رخداد ارائه کند، بلکه ادعای اصلی اینجا، آن است که معنایی مستتر وجود دارد، که به نظر می‌رسد توسط عاملان، ناظران، تحلیل‌گران و سیاست‌مداران درک شده است.
روایت‌هایی که نگارنده از شاهدان عینی و یا معترضان شنیده و یا در مصاحبه‌هایی که در رسانه‌ها منتشر شده است، می‌تواند به صورت مقدماتی نشان دهد مسئله اصلی مسدود دیدن مسیر‌هایی است که می‌توانست منجر به دست‌یابی به حداقل‌های زندگی شود؛ بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که اعتراضات اگرچه فاقد معنای معینی است که به صورت آگاهانه دربردارنده نظم نوینی باشد، اما اقتضائات اولیه زندگی عنصر برانگیزاننده آنان در اعتراضات بوده است و به گونه‌های مختلف، جامعه و حاکمان این معنای مستتر را دریافت کرده‌اند. با این حال باید در نظر داشت که برخلاف جنبش‌های اجتماعیِ مورد نظر تحلیل‌گران، در اعتراضات آبان، این معنای مستتر، به صورت سیاست تبلور نیافته است؛ یعنی مبدل به خواست و برنامه‌ای آگاهانه نشده است. به علاوه، «معنا» ارتباط مستقیمی با سازماندهی و تشکل جنبش‌ها خواهد داشت.
دیگر آن که، شیوه‌های سازماندهی و تشکل یکی از مهم‌ترین نقاط افتراق نظریه‌پردازان کلاسیک و جدید جنبش اجتماعی است. هم‌چنین پایداری در بازشناسایی جنبش‌ها مورد توجه ویژه نظریه پردازان کنش‌های جمعی عنصر تعیین کننده‌ای بوده است.
در طیف متنوعِ نظریات جنبش اجتماعی، توجه به سطح و اشکالی از سازمان که دست‌کم پیوند و پایداری جنبش را تضمین نماید وجود دارد. حتی رویکرد‌های که به سازمان‌دهی حداقلی، غیرسلسله مراتبی و افقی (نظیر تئوری‌های نظام جهانی) قائل هستند، از سازمان‌دهی شبکه‌ای که تحت تأثیر گسترش اینترنت و ارتباطات شبکه‌ای ذیل آن شکل گرفته‌اند، و نیز هویت جمعی به عنوان عنصر انسجام‌بخش و بسیج کننده، بهره جسته‌اند. از سوی دیگر، برخی از محققان «سازمان» را به عنوان مجموعه‌ای از اصول شناخته شده درنظر می‌گیرند که از طریق آن‌ها منابع هماهنگ و جمع‌آوری می‌شود؛ و با تمرکز بر روی عناصر تشکیل‌دهنده سازمان¬ها، عضویت، قوانین، سلسله مراتب، نظارت و تنبیه و مجازات، میان سازمان‌های نوظهور و سازمان‌هایی با نظم¬های پیشنی تفاوت قائل می‌شوند. آن‌ها با واکاوی یک مورد خاص از بسیج عمومی در جنبش اشغال ۲ نشان می‌دهند که چطور مکانیسم‌های سلسله مراتبی و رهبرمدار حتی در جنبش‌های به شدت افقی و فاقد سلسله مراتب هم از بین نمی‌روند (Hond et. al. ۲۹۱-۳۰۵, ۲۰۱۵).
هم‌چنین پایداری در بازشناسایی جنبش‌ها، مورد توجه ویژه نظریه پردازان کنش‌های جمعی و عنصر تعیین کننده‌ای بوده است. در واقع می‌توان گفت که پیوندی مهم میان سازمان‌یافتگی (در سطوح و اشکال مختلف آن) و پایداری جنبش‌ها وجود دارد. به نحوی که می‌توان سازمان را یکی از عوامل تعیین‌کننده‌ی پایداری جنبش دانست. تیلی جنبش‌اجتماعی را واجد سه عنصر مهم می‌داند، که اولین آن تلاش عمومیِ پایدار و سازمان‌یافته برای طرح ادعا‌هایی در مقابل مقامات هدف است. (ثقفی، ۱۳۹۴)
با این توضیح نظر می‌رسد رخداد‌های آبان، پدیده‌ای پراکنده بوده است. منظور از این پراکندگی آن است که در موقعیت‌های زمانی و مکانی متفاوت، معترضین پیوند ارتباطی در فراخوان‌ها، شعارها، مکان‌ها، استراتژی‌های مقاومت و … با یکدگیر نداشته‌اند. نداشتن رهبر یا رهبرانی که بتوانند عامل و نماد انسجام باشند نیز شانس به وجود آمدن تشکل و سازمان‌دهی را محدودتر می‌کرد. از سوی دیگر چنان‌چه در بند پیشین اشاره شد معنا در آن سطح که بتواند عنصر هویتی معترضین باشد شکل نگرفته است. تا به تواند میزان و شکلی از انسجام و پیوند را ایجاد کند؛ و در نهایت، قطع اینترنت و عدم بهره‌گیری معترضین از شبکه‌های مجازی دست‌کم در روز‌های اعتراضات، امکان شکل‌گیری نوعی از سازمان‌دهی شبکه‌ای را نیز منتفی کرد.
با این حال سئوال این است که دست‌کم سه روز اعتراضات مردم در خیابان‌های شهر‌های کوچک و بزرگ در کشور چگونه رخ داده است؟ اگر ادعای این نوشتار مبنی بر عدم وجود سازمان و تشکل درست باشد، چگونه می‌توان تجمع، سرکوب، پراکنده شدن و تجمع مجدد را توضیح داد؟ چگونه می‌شود با وجود قطع شبکه اینترنت، اعتراضات در چنین وسعت و پراکندگی‌ای ادامه یابد؟
پاسخ به سئوال را باید در مفاهیم متکی به کنش‌های محلی جست‌وجو کرد. به روایت شاهدان و معترضان، آشنایی اولیه آنان بر اساس آشنایی‌های محلی بوده است. اصطلاح «بچه محل» در چند مصاحبه و گفتگو به صورت‌های مختلفی به کار برده می‌شد. هر روز برنامه‌ی فردا به صورت چهره‌به چهره در میان معترضین اعلام می‌شده است. هم‌چنین کانون‌های درگیری عموماً بر پاتوق‌های محلی در شهر‌های مختلف منطبق بوده است. شهر‌های بزرگ چندین نقطه و خیابان به صورت واگرا درگیر اعتراض‌ها بوده‌اند؛ شهر‌های کوچک و محلات حاشیه‌ای، نقاط درگیر اعتراض محدودتر و چنان‌چه از برخی روایت‌ها برمی‌آید همگرا بوده‌اند. در بخش‌های بعدی، با استفاده از مفهوم «شبکه انفعالی» آصف بیات، بیش‌تر به این موضوع پرداخته می‌شود؛ بنابراین ما در آبان‌ماه با پدیده‌ای کم نظیر مواجه بودیم که از یک سو فراگیری و پراکندگی کم سابقه‌ای داشته است و سوی دیگر سازمان‌دهی آن در سطح جغرافیایی کوچک‌تری نظیر محله صورت می‌گرفته است. هم‌چنین درباره‌ی سازماندهی و در پیوند با آن پایداری می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که در این اعتراضات، سازماندهی به اشکال کلاسیک‌تر آن که سلسله مراتبی با وظایف معین و عینی است به صورت قوام یافته و فراگیر وجود نداشته است، در نتیجه شبکه‌های فعال محلی که در محدوده‌های جمعیتی مختلف، ویژگی‌های متفاوتی داشته‌اند (برای مثال می‌شود به تفاوت‌های اعتراضات در ماهشهر، کرمانشاه و شیراز توجه داشت) به اشکال مختلفی در ایجاد انسجام تأثیرگذار و پیوند دهنده بوده‌اند.
از سوی دیگر اگر محورِ انسجام اعتراضات را در محتوا و معنایی که معترضین حمل می‌کردند، جست‌وجو کنیم، چنان‌چه پیش از این نیز اشاره شد، به دشورای می‌توان معنای مشترکِ جمعیِ انسجام‌بخش در فعالان اعتراضات آبان ماه دید.
در نهایت، چنان‌چه اشاره شد، ارزیابی اصل تداوم و پایداری اعتراضات آبان ماه، در چهارچوب زمانی متن پیش‌رو نمی‌گنجد و قطعا زمان بیش‌تری باید سپری شود، تا مشخص شود معترضین در فرصت‌های مختلفی که پیش‌روی خود دارند، چگونه کنشی خواهند داشت. چه گروه‌هایی به آنان می‌پیوندند و چه گروه‌هایی از آن فاصله می‌گیرند. سیاست‌های کنترل و مهار حکومت ۳ در برابر اعتراضات و واکنش معترضان به آن چگونه خواهد بود. در نهایت سازمان و شبکه‌ی خود را چگونه ایجادکرده یا فعال نگاه می‌دارند.
ملاحظه‌ی مهم دیگر این است که ادعا‌هایی از سوی طرف‌های مختلف اعتراض، مبنی بر سازمان‌دهی (اشکال بروز اعتراض، تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و …) از سوی منبعی خارج از مردم معترض، وجود دارد. این ادعا که صحت سنجی آن بسیار دشوار است، چنان‌چه تأیید شود، می‌تواند تحلیل ما را به ویژه در حوزه سازمان‌دهی و نفوذ به صورت تعیین‌کننده‌ای، تحت تأثیر قرار دهد.
پرسش نهایی درباره‌ی کارگزاری تغییر است. واکاوی نظریات جنبش‌های اجتماعی یک نکته مهم را عیان می‌کند که از نظر صاحب‌نظران، جنبش یک وجه اساسی دارد و آن ایجاد تغییر یا جلوگیری تغییر است ۴. در واقع همین مشخصه است که آن را به پدیده‌ای مدرن تبدیل کرده، وجه تمایز گونه‌های دیگر کنش‌های جمعی اعتراضی پیش از دوره مدرن است. گیدنز تفاوت ماهوی میان جنبش‌های مدرن به عنوان جنبش‌های انقلاب اجتماعی یعنی معطوف به تغییرات مشخص و جنبش‌های طغیانی یعنی فاقد تصویری از فرایند‌های مشخص از تغییر و اصلاح، به منزله وجه تمایز جنبش‌های اجتماعی مدرن و آشوب‌های دوران قبلی، قائل است (مشیرزاده، ۱۳۹۴: ۱۲).
به رسمیت شناختن این مشخصه برای جنبش‌ها، میان رویکردهای‌های مختلف یکسان است. با این تفاوت که در جنبش‌ها و نظریات متأخر کمتر به تغییرات ملموس و معین تأکید می‌شود بلکه؛ آنان تغییر را در بستر زندگی روزمره و یا تغییر نگرش می‌بینند و این یکی از هدف‌گذاری‌های اساسی این جنبش‌ها قلمداد می‌شود (لارنا ۱۳۸۷: ۷۷).
در این باره نیز در تحلیل حوادث آبان ۹۸، دو نکته مورد نظر است: نخست اینکه خواست و هدف تعیین شده و مشخصی در میان معترضان وجود نداشت. نگارنده در گفتگو با معترضین زمانی که هنوز خیابان‌ها را ترک نکرده بودند، در پاسخ به سوال که چه اتفاقی بیفتد به خانه باز می‌گردید، پاسخ معین و مشترک چندانی نشنید. آنان حضورشان درخیابان را یک دستاورد می‌دانستند که دیگران همراهی‌شان نکرده‌اند؛ بنابراین نمی‌دانستند که اگر در لحظه‌ای که قیمت بنزین کاهش یابد حاضر به ترک خیابان هستند یا نه.
دوم اینکه نمی‌توان شرایط اجتماعی، معیشت و زندگی معترضین و نیز ادعا‌ها و معنایی را که خود و دیگران از کنش‌شان دارند، در دسته دوم یعنی تغییر نگرش و ایجاد تغییر در بطن زندگی روزمره دانست. اعتراضی که حول محور نیاز‌های اساسی گروه‌هایی کم‌برخوردار شکل می‌گیرد، بی‌تردید به تغییرات معین و حتی فوری نیازمند است.
با این توصیفات و در حالی‌که حاکمیت، هیچ سیاست‌گذاری‌ای در راستای بهبود وضعیت معیشت آن صورت نداده است، هنوز نمی‌توان معترضین آبان ماه خیابان‌های ایران را کارگزاران تغییر دانست.
در جمع‌بندی نهایی به نظر می‌رسد رخداد‌های اعتراضی آبان، معنا و هنجار‌هایی که وضعیت آرمانی آنان را بیان کند، ندارند. اگرچه معنا و ادعایی به صورت مستتر و ضمنی در معترضین و بازنمایی از فعالیت‌شان وجود دارد.
سازماندهی و تشکل با هر کدام از تعاریفی ارائه شد، مهم‌ترین نداشته‌ی این اعتراضات برای جنبش فراگیر بودن است. نه سازماندهی کلاسیک و نه شبکه‌های ارتباطی مجازی وجود دارد و معنای انسجام‌بخش نیز نتوانست پیوند ایجاد کرده و جانشین سازمان شود.
اما درباره‌ی پایداری جنبش، هنوز نمی‌توان آن را پایدار و یا خلاف آن دانست؛ و در نهایت عاملیت تغییر قائل بودن برای این اعتراضات است که چنان‌چه اشاره شده تاکنون به تغییری رخ نموده است.
در جمع‌بندی کلی به نظر می‌رسد شرایط جنبش اجتماعی به مثابه عناصر پیشینی در رخداد‌های اعتراضات آبان محقق نشده است. اما تحقق این شرایط به صورت پیشینی به عنوان لوازم ضروری شکل‌گیری جنبش در نظریات مختلف یکسان نیست. برخلاف چارلز تیلی که درکِ کنشگران از فعالیتِ خود که همان هویت است را بر کنش مقدم می‌دانست، آلن تورن تاکید داشت تشکیلات و هدف معین، تصریحی بر فهم از جنبش است. تورن این درک و احساس هویت مشترک توسط کنشگران را اگرچه ضروری، ولی پسینی بر جنبش می‌دانست. او تاکید می‌کند که شکل‌گیری جنبش بسیار پیش از این آگاهی صورت می‌گیرد و منازعه است که کنشگر را می‌سازد. با اتکا به این نظر تورن می‌توان استنباط کرد که اگر جبنشی محقق نشده است، اما نمی‌توان شکل گرفتن آن در آینده نزدیک را منتفی دانست. (ثقفی، ۱۳۹۴)
سطوری که نگاشته شده بسیار سریع و مختصر به رخدادی زنده پرداخته است؛ بنابراین به هیچ روی ادعای کاربست نظریات مختلف درباره اعتراضات آبان را ندارد؛ بلکه دغدغه‌ی اصلی آن است که پرسش‌هایی را برای شناخت پدیده‌ای چنین مهم و در جریان، پررنگ نماید. با این چشم‌انداز که جست‌وجوی این پرسش‌ها بتواند درکی درست‌تر از آنچه که تجربه می‌کنیم برای تحلیل‌های امروز و آینده فراهم کند و زمینه‌ای باشد جهت تمهیدات نظری مرتبط با آن.

از ناجنبش تا جنبش

طیف گسترده نظریات طرح شده در باب جنبش‌های اجتماعی به طور غالب برگرفته و پرداخته شده بر اساس تجربه‌های غرب از کنش‌های جمعی است؛ و نیاز به تکرار نیست که زمینه‌های تاریخی متفاوت، و تمایز‌های ساختاری در اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ، کاربست چنین نظریاتی را دشوار و گاه حتی بلاموضوع می‌کند.
در ادامه اشاره‌ای مختصر می‌کنیم به نظریه «پیشروی آرام مردم معمولیِ» آصف بیات، جامعه‌شناسی که مطالعاتی گسترده درباره‌ی تحولات خاورمیانه و ایران داشته است. او اگرچه از نظریات جنبش‌های جدید اجتماعی، به ویژه «سیاست هویت» آلن تورن و «دموکراسی معانی» آلبرتو ملوچی متأثر است، اما از تعبیر «ناجنبش» استفاده می‌کند. در واقع بیات بدین نکته آگاه است که آن‌چه او جنبش تهی‌دستان شهری و پیش روی آرام مردم معمولی تعریف می‌کند، مصداقی برای مفهوم جنبش اجتماعی آن‌گونه که در غرب متعارف بوده، نیست.
او تأکید دارد فقرا و فرودستان نمی‌توانند از پس ایدئولوژیک بودن برآیند. علایق آن‌ها در استراتژی‌ها، سازمان‌ها، و انجمن‌هایی است که مستقیماً به دغدغه‌های فوری آن‌ها پاسخ دهند. برای ایدئولوژیک بودن برخی ظرفیت‌های خاص (زمان، خطرپذیری و پول) مورد نیاز است که محرومان غالباً از آن‌ها بی‌بهره‌اند. از نظر بیات، برای فقرا، فضا‌های عمومی و خیابان‌ها در حکم دارایی‌های ضروری برای تأمین معاش، و بازتولید اجتماعی/ فرهنگی و زمینه‌ی مساعدی برای بروز سیاست خیابانی است (بیات، ۱۳۹۰: ۲۱).
به گفته بیات، ناجنبش‌های اجتماعی، اشاره به اقدامات جمعی از بازیگران غیرسازمان یافته دارد؛ این جنبش‌ها تجسم شیوه‌های مشترک رفتار‌های شمار زیادی از مردم عادی است که جداگانه اعمال می‌شوند، اما شباهت زیاد و فراگیری وسیع آن‌ها سبب تغییرات اجتماعی بزرگ و ریشه‌ای در جامعه می‌شود. او رفتار آن‌ها را «سیاست اعتراض» نمی‌داند، بلکه سیاست رفع کمبود است، مبارزه‌ای برای به دست آوردن نتیجه‌ی فوری از طریق کنش فردی مستقیم (بیات، ۱۳۹۰: ۷۲).
با توجه به موضوع این نوشتار یعنی کنش اعتراضی آبان ۹۸، آنچه اهمیت ویژه‌ای دارد، وضعیتی است که او از آن به عنوان سیاسی شدن تهی‌دستان و فرودستان ۵ نام می‌برد. شرایطی که در آن این گروه‌ها، دست به حرکت‌های جمعی و سیاسی می‌زنند. او می‌گوید مادامی که بازیگران پیشرفت‌های هر روزه‌ی خود و دستاوردهایشان را که به صورت انباشتی و از طریق پیش‌روی آرام به دست آورده‌اند، در معرض تهدید می‌بینند، غالباً به شیوه‌ای جمعی و پرسروصدا از آن دفاع می‌کنند؛ بنابراین مبارزات بازیگران بر علیه مقامات، بر سر به دست آوردن نیست بلکه در وهله‌ی نخست بر سر دفاع از دستاورد‌هایی است از قبل حاصل شده و یا ارتقای آن دستاوردها.
سازوکارِ سازمان‌دهی و کنش جمعی این افرادِ جدا از یکدیگر را که به سیاست خیابانی آن‌ها شکل می‌دهد، فعال کردن «شبکه‌ی انفعالی» است. منظور بیات از این مفهوم، ارتباط آنی در میان افراد اتمیزه‌ای است که با شناسایی تلویحی، هویت مشترک‌شان شکل می‌گیرد و به واسطه‌ی فضا‌ی واقعی یا مجاز‌ی ایجاد می‌شود. اهمیت این مفهوم در امکان تصور بسیج افرادِ اتمیزه هم‌چون پیش‌روندگان آرامی که عمدتاً از سازماندهی و شبکه‌ساز‌ی آگاهانه محروم‌اند، نهفته است. «شبکه‌ی انفعالی» به معنای آن است که افراد ممکن است برا‌ی کنش جمعی بدون داشتن شبکه‌های ساختارمندِ فعال یا آگاهانه بسیج شوند. خیابان به عنوان فضای عمومی از این ویژگی ذاتی برخوردار است که امکان بسیج از طریق ایجاد شبکه‌های انفعالی را برای مردم فراهم می‌کند. زمانی که فعالان منفرد، یعنی پیش‌روندگان با تهدیدی روبه‌رو می‌شوند، ممکن است شبکه‌ی انفعالی آن‌ها به ارتباط فعال و همکاری بدل شود. البته انتقال از شبکه‌ی انفعالی به مقاومت جمعی هرگز از پیش آماده شده نیست (بیات: ۱۳۹۱: ۷۷).
ویژگی دیگر سیاسی شدن فقرا از نظر بیات، محله‌ای بودن است. جایی که شبکه انفعالی در محدوده آن فعال می‌شود. اکنون سوال اینست که چگونه اعتراضات آبان ماه ۹۸ را درچهارچوب این تئوری‌ها قابل توضیح است؟
به نظر می‌رسد، طی دو دهه گذشته، تهی‌دستان و در معنای عام‌تر فرودستانی که دسترسی محدودی به مناسبات قدرت رسمی و غیررسمی داشتند و کمتر می‌توانستند فرصت‌های شغلی را کسب کنند، برای تامین ضرورت‌های زندگی روزمره، استراتژی‌ای را در پیش گرفتند که مبتنی بر بهره‌گیری حداکثری از یارانه‌های سوخت در ایران بوده است. انتخاب مسافرکشی، باربری، پیک موتوری و … به عنوان شغل نمونه‌هایی از این دست هستند.
هم‌چنین سکونت در مسکن‌های ارزان قیمت‌تر در حاشیه‌ی شهر‌های بزرگ پاسخی بود، که گروه‌های کم درآمد و کم برخوادر به بحران مسکن داده بودند. درحالی که در شهر‌های بزرگ کار می‌کنند، در سکونت‌گاه‌های غیررسمی و حاشیه زندگی می‌کنند. این استراتژی در صورتی می‌تواند، مشکل مسکن و اشتغال را برای‌شان حل کند که هزینه‌ی رفت و آمد با توجه به یارانه‌های بنزین، توجیه‌پذیر باشد.
در چنین وضعیتی بالا رفتن قیمت بنزین، به معنای از دست رفتن دستاورد‌های این گروه‌های فرودست تلقی می‌شود. این دستاورد‌ها که با ضرورت‌های زندگی روزمره آنان گره خورده است. در این شرایط است که نمی‌توانند در مقابل این وضعیت انفعال پیش بگیرند؛ و برای حفظ این دستاورد‌ها فعال می‌شوند.
جانسن هنک تأکید می‌کند گروه‌های فقیر و حاشیه‌ای در جوامع غیردمکراتیک، چون در گروه‌های سازمان یافته جذب نشده‌اند و نخبگان، منافع خود را نمایندگی می‌کنند، اعتراض این گروه‌ها نه از طریق گروه‌های متشکل که از طریق خیابان صورت می‌گیرد (Johnston, ۲۰۱۴). بیات نیز خیابان و فضا‌های عمومی را عرصه بروز پیش‌روی آرام و البته اعتراضات این گروه‌ها می‌داند و از این رو، آن را «سیاست خیابانی» می‌نامد؛ بنابراین «شبکه‌های انفعالی» که بر ساختار روابط محلی استوار است، با افزایش قیمت بنزین فعال شده و برای دفاع از دستاوردها، مقاومت‌های پر سرو صدای خود را آغاز می‌کنند.
در توضیحات بالا قصد برآن نیست که پیچیدگی‌های معادلات سیاست داخلی و خارجی ایران، بحران‌های ساختاری اقتصاد ایران و مناسبات قدرت و اشکال ارتباط حکومت و نیرو‌های اجتماعی را نادیده بگریم. بلکه، از یک سو، هدف نشان دادن ظرفیت‌های تحلیلی تئوری پیش‌روی آرام و سیاست‌های خیابانی است؛ از سوی دیگر، هدف توضیح آن است که چگونه، گروه‌های اجتماعی فرودست، که در حاشیه سیاست ایران جای دارند، یک‌باره خیابان‌های شهر‌های مختلف را تصرف می‌کنند.
با این حال در رابطه با این چهاچوب تحلیلی یک ملاحظه مهم وجود دارد: این تئوری نمی‌تواند آن گستره‌ی جغرافیایی را که به اعتراض کشیده بودند، توضیح دهد. با وجود محله‌ای بودن و پراکندگی اعتراضات، اما این میزان از فراگیری در شهر‌های مختلف را نمی‌تواند بی ارتباط به یکدیگر باشد.

جمع‌بندی

واقعیت آن است که برای تحلیل نهایی باید به آینده نظر داشت، اما بر اساس آنچه تا کنون به وقوع پیوسته است، «جنبش» نامیدن وقایع آبان ماه، دقتِ نظریِ کافی را ندارد. نه در چهارچوب تئوری‌های کلاسیک الزمات و مقدمات پیشینی جنبش دیده می‌شود و نه با اتکا به رویکرد‌های جدید، نشانه‌های تعیین کننده‌ای برای جنبشی در حال تحقق؛ بنابراین شاید پذیرش «ناجنبش سیاسی شده‌ی مردم حاشیه‌ای»، با وجود محدودیت‌هایی که در توضیح میزان فراگیری و هم‌زمانی این رخداد دارد، دست‌کم در کوتاه مدت و تا زمان بروز وقایع مشابهِ احتمالی، ما را دچار خطای تحلیلی کمتری کند. با این حال و بی‌تردید اکنون ما در میان یک جنبش اجتماعی و ناجنبش فرودستان منفرد پراکنده، با تجربه‌ای بینابینی مواجهیم و این مهم، ضرورت یک مطالعه‌ی عمیق و تمهیدات نظری در این باره را یادآوردی می‌کند.
در پایان نگارنده امیدوار است در فرصتی دیگر رخداد‌های آبان ۹۸ را از دریچه مفهوم «جنبش‌های تمرینی» ۶ مطالعه نماید. مفهوم جنبش‌های تمرینی که توسط جولیا اکرت پرداخته شده است، به کنش¬های جمعی سازمان¬نیافته اشاره دارد که اغلب ریشه در مناطق شهری دارند و عموما توسط قشر محروم به وجود می‌آیند و بر تخصیص و یا بازتوزیع کالا‌های اساسی تمرکز دارند و توجهی به انتقاد از ارزش‌های مسلط در جامعه ندارند (Eckert, ۲۰۱۵: ۵۶۷-۵۷۷) Ekcert, ۲۰۱۵).

پی‌نوشت

۱. این افزایش به دلیل کسری شدید نقدینگی حاصل از تحریم فروش نفت و خواست حاکمیت به ادامه مقاومت در برابر غرب و نیز عدم تمایل برای اعمال سیاست‌های انقباضی مقتضی به گروه‌های ذی نفوذ در حاکمیت، صورت گرفته است.
۲. Occupy Movement
۳. این سیاست‌ها شامل مجموعه طیف گسترده‌ای از استراتژی‌ها اعم از سرکوب، اعطای امتیاز، دل‌جویی و … می‌شود
۴. برای مطالعه بیشتر به فصل پنجم، مجموعه‌ی The Oxford Handbook of Social Movements مراجعه شود که با دغدغه توضیح سهم جنبش¬ها در تغییرات سیاسی و اجتماعی تدوین یافته و به صورت مبسوط به عنصر تغییر و تفاوت‌ها و تحولات آن در جنبش‌ها پرداخته است.
۵. با ارجاع به سنت فکری بیات و عام بودن مفهوم فرودستی بر تهی‌دستی، از این دو تعبیر در کنار هم استفاده می‌کنیم.
۶. Practice Movements

منابع

بیات، آصف (۱۳۹۰)، زندگی همچون سیاست: چگونه مردم عادی خاورمیانه را تغییر می‌دهند، ترجمه فاطمه صادقی. نشر اینترنتی.
بیات، آصف (۱۳۹۱)، سیاست‌های خیابانی. تهران: انتشارات شیرازه.
تیلی، چارلز (۱۳۸۹)، جنبش‌های اجتماعی، ترجمه علی مرشدی‌زاد، تهران: دانشگاه امام صادق
ثقفی، مانا (۱۳۹۴)، از کنش جمعی تا جنبش اجتماعی، تهران: گفتگو شماره ۶۷، تیر ماه ۱۳۹۴
لارنا، انریک، (۱۳۸۷)، جنبش‌های اجتماعی نوین، ترجمه سید محمدکمال سروریان، علی صبحدل. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی
نش، کیت و اسکات، آلن (۱۳۸۸)، راهنمای جامعه شناسی سیاسی، ترجمه قدیر نصری، محمدعلی قاسمی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی
مشیرزاده، حمیرا (۱۳۹۴)، درآمدی نظری بر جنبش‌های اجتماعی، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی

Ekcert, Julia (2015), “Practice Movements: The Politics of Non-Sovereign Power”, in The Oxford Handbook of Social Movements, edited by Della Porta and Diani. Oxford: Oxford University Press

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا