خرید تور تابستان

چرا ایران هر روز با واژه «توسعه» غریبه‌تر می‌شود؟

مجید سلیمی‌بروجنی در جهان صنعت نوشت:
«توسعه» واژه پرزرق و برقی است که این روزها زیاد در محافل سیاسی و کارشناسی درباره‌اش بحث می‌شود. تقریبا همه ایرانیان معتقدند که عامل «توسعه» متضمن خوشبختی و آینده روشن جامعه ایرانی است.

جالب اینکه واژه «توسعه» هم از منظر خود کلام و هم تا حدودی مفهوم، فصل مشترک تمام گروه‌ها و جریان‌های فکری، اعتقادی و سیاسی است. تفاوت‌ها در تعریف مسیر دستیابی به آن و شناخت نشانه‌های توسعه است، اما به راستی واژه «توسعه» چگونه و با چه سیاستگذاری‌هایی تحقق پیدا می‌کند؟ «توسعه» شاید جزو معدود اهدافی باشد که محدود نبوده در همه ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قابل تعریف و فراگیر است. زمانی مفهوم توسعه در بخش اقتصادی و از روند پایدار رو به رشد شاخص‌هایی نظیر درآمد سرانه، برابری قدرت خرید و درآمد پایدار جست‌وجو می‌شد و بعدها با گسترش زاویه دید کارشناسان و نظریه‌پردازان شاخص‌های کارآمدتری نظیر شاخص توسعه انسانی، استقلال ملی و حتی حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی بیشتر مورد توجه تحلیلگران قرار گرفت. در تصور ذهنی اکثر قریب به اتفاق ایرانیان آرمانشهری است که آنجا مردم در رستگاری و رفاه کامل زندگی می‌کنند و چیزی به اسم رنج و غصه و سختی و فقر در آن وجود ندارد. این اندیشه از دوران باستان تا به امروز بخشی از تصورات ذهنی ایرانیان بوده و در هر دوره‌ای به شکل و رنگ جدید، خودش را نشان داده است. وسعت این اندیشه تا بدانجا بوده که پایش به طرح‌های توسعه‌ای و سندهای چشم‌انداز دولت‌های مختلف باز شده و حاکمان و دولتمردان این برنامه را به‌مثابه نقشه راهی برای رسیدن به جهان آرمانشهر می‌دیده‌اند. این آرمانشهر و داستانش را به راحتی می‌توانیم در سند چشم‌انداز توسعه ۲۰ ساله جمهوری اسلامی به وضوح ببینیم. آرزوهایی که در صفحات این سند جا داده شده‌اند بدون توجه به آماده بودن یا نبودن زیرساخت‌ها و زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران. روشن‌ترین و علنی‌ترین سند کشورمان در عرصه برنامه‌ریزی بلندمدت، سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ است. این سند قرار بود نقشه راه توسعه ایران باشد و مهم‌ترین هدف آن تبدیل ایران به قدرت اول منطقه بود، اما متاسفانه امروز و در ۲۰سالگی این سند، ما نه‌تنها به اهداف آن نزدیک نشده‌ایم که سال‌ها از آن عقب افتاده‌ایم. ما که در ابتدای این راه کلی آرزوی تبدیل شدن به ابرقدرت منطقه را داشتیم، امروز اسیر ترس و استرس هر روزه از فرداهای بلاتکلیف‌مان هستیم. از همان روزهای اول تدوین این سند، برخی کارشناسان معتقد بودند که تفکر سیاسی بر کلیت برنامه چشم‌انداز غلبه کرده و از این رو آن را فاقد تفکر مشخص و خط‌مشی صنعتی، اقتصادی و… می‌دانستند. به اعتقاد این افراد، چه در تدوین و چه در محتوای سند چشم‌انداز، این سند بیش از آنکه جنبه کاربردی داشته باشد، دارای جنبه نظری و محل گفتمان‌های آکادمیک بوده است. تجربه نشان داده اسنادی مانند چشم‌انداز ۲۰ساله چون در لایه‌های کاملا سیاسی مورد بررسی و تصمیم‌گیری قرار گرفته، رویکرد و محتوایش هم بسیار تاثیرپذیر از چنین سبکی تهیه و نگارش شده است. متاسفانه برنامه‌های پنج‌ساله و استراتژی چشم‌انداز، از یک رویداد بسیار حیاتی و مهم تبدیل به یک کالای لوکس شد. مشکل اصلی کار آنجاست که یک چارچوب نظری روشنی برای اداره اقتصاد در کشورمان وجود ندارد و هر دولتی به سلیقه خودش فرمان اقتصاد را در دست گرفته است. به بیان ساده‌تر، می‌توان گفت که تئوری اداره اقتصاد به شکل سازگار و هماهنگ در ذهن مسوولان شکل نگرفته است. وقتی چنین شکافی وجود دارد، متاسفانه هیچ راه‌حلی نمی‌تواند کمک چشمگیری به اجرای کار بکند.
برنامه‌ریزی برای نیل به اهداف توسعه تنها ابزار رسیدن است. آنچه مهم است هدفگذاری بر پایه تئوری‌های پیش‌زمینه‌ای است که معمولا حاکمیت در چارچوب روندهای سیاسی تعریف و ابلاغ می‌کند. این تئوری‌ها که در قالب کلام، شعار و مانیفست به جامعه و مردم اعلام می‌شود، از یک تفکر و جهان‌بینی نشأت می‌گیرد. مجموعه این اجزا که به صورت سلسله‌مراتبی از جهان‌بینی و تفکر شروع می‌شود و با یک گروه برنامه اجرایی پایان می‌یابد، «نقشه راه توسعه» را شکل می‌دهند. بنابراین باید گفت معماری توسعه کشور بر همان جهان‌بینی و ایدئولوژی حاکمیت و نوع نگاه آن به مفهوم و شاخص‌های توسعه شکل می‌گیرد. خلاصه مطلب اینکه «توسعه» فراتر از معنای عام آن نه‌تنها باید مبتنی بر نیازهای یک کشور تعریف شود که هدفگذاری آن نیز براساس شاخص‌های مدنظر حاکمیت یک کشور انجام خواهد شد. هرچقدر نگاه حاکمان به توسعه نسبت به آنچه نیاز یک کشور است یا آنچه صاحبان نظر و تئوریسین‌ها واگرا یا همگرا باشد، تضمین موفقیت حرکت به سمت توسعه است. بدون تردید روند رو به رشد منجر به توسعه، نیازمند به کارگیری همه ظرفیت‌ها و ثبات قدم در به دست آوردن اهداف است. با اصرار و تعصب به یک ایدئولوژی نگاه خاص قابل دستیابی نیست. برای رسیدن به اهداف توسعه باید فارغ از تفکرات سیاسی، از همه کارشناسان و نخبگان استفاده کرد. موضوع مهم دیگر در راه تحقق توسعه، داشتن سیاست خارجی قوی و ارتباط درست با جهان است که بدون آن رسیدن به اهداف سند تقریبا غیرممکن است. متاسفانه امروز شاهدیم که رویاهای کشورمان برای صنعتی شدن به سبک کره‌جنوبی تبدیل به دست‌وپا زدن برای فرار از برنامه‌ریزی تحمیل شده نفت در برابر غذا شده است. به جرات می‌توان گفت که اکثر ایرانیان به نوعی بی‌رویایی مبتلا شده‌اند و این اتفاق خودش را به شکل‌های مختلف در زندگی مردم نشان داده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. برای اینکه افراد کوچک به کارهای بزرگ گمارده شده وافراد دانا وبزرگ به کارهای کوچک و پیش پا افتاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا