دین و سیاست | رضا بابایی
رضا بابایی، پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی نوشت:
شما اگر هم مسلمان باشید و هم سیاست را – همچون طب – فنّی مستقل از دین یا هر نهاد دیگری بدانید، مسلمان سکولارید؛ اما اگر سیاست را همچون فقه و تفسیر، شاخهای از علوم دینی بشمارید و مبانی و مبادی آن را در متون دینی و تاریخ ادیان و سیرۀ پیشوایان نخستین بجویید، نمیتوانید با سکولاریسم همدلی کنید؛ بلکه ترکیب «مسلمان سکولار» در نزد شما چیزی خواهد بود همچون «گرد دراز» و «کوسۀ ریشپهن».
اگر مدعای نخستین و گوهرین سکولاریسم(مرزبندی میان سیاست و غیر سیاست) را بپذیرید، به این معنا است که سیاست در عین تعامل با همۀ آنچه مربوط به جامعه است، ساز خود را میزند و راه خود را میرود. به عبارت دیگر، استقلال سیاست، آن را ملزم به پیروی از هیچ نهادی نمیکند؛ حتی التزام به دادههای علوم جدید بشری. مثلا طب جدید، تولید یا واردات سیگار را نمیپسندد، اما سیاست مینگرد که آیا جلوگیری از تولید یا واردات سیگار، «اکنون» چه پیامدهای اجتماعی و انسانی دارد. سپس بر پایۀ آن تصمیم میگیرد. طب سکولار، به اظهار نظر دربارۀ سیگار بسنده میکند، اما تصمیم نهایی و مدیریت دخانیات را در کشور بر عهدۀ سیاست میگذارد.
مسلمان سکولار نیز همچون طبیب سکولار، ضمن حفظ استقلال خود از سیاست، استقلال سیاست را میپذیرد و با آن همراهی میکند یا میکوشد در «درازمدت» و از راههای سیاسی و مدنی، سیاست را با خود همراه کند. اما اگر کسی سیاست را مستقل نداند و آن را فنّی جدا از ملزومات علوم و فنون و نهادهای دیگر نشمارد، تعریف او از کشورداری فرق خواهد کرد. عمل او، شبیه طبیبی خواهد بود که اگر رئیس جمهور شود، نخستین کاری که میکند، حذف دخانیات از کشور است. همچنین در بسیاری از اولویتها به نفع طب دست میبرد. مثلا ممکن است بودجۀ کشور را صرف ساختن بهترین بیمارستانهای تخصصی کند؛ در شهرهایی که نه آب سالم دارند و نه هوای پاکیزه و نه مدیریت شهری شایسته و نه نیازی به این همه بیمارستان تخصصی.
مسلمان سکولار، با پرسشی روبهرو است که پاسخ آن، آسان نیست. از او میپرسند: تو چگونه نهاد دین را از سیاست جدا میدانی در حالی که بخشی از دین، سیاست است و تاریخ دین، بهویژه تاریخ اسلام، سرشار از رویدادهای سیاسی است و کارنامۀ اکثر پیشوایان دینی، رنگوبوی سیاسی و حکومتی دارد؟ چگونه به استقلال سیاست گردن میگذاری و در عین حال خود را پیرو کسانی میدانی که در میدان سیاست، به شهادت رسیدهاند؟
من پاسخ به این سؤال را بسیار دشوار میدانم؛ نه چون ذات مسئله پیچیده است؛ بیشتر از آن رو که پاسخ صحیح به آن، موقوف به چندین تفکیک و تجرید و انبوهی از آگاهیهای تاریخی و دینشناختی است که از دسترس اذهان عمومی بیرون است. ابن سینا میگفت: هر کس که قدرت بیشتری در تجرید و تفکیک دارد، فیلسوفتر است. من نیز میگویم هر کس که در هنگام تحلیل تاریخ، قدرت و امکان بیشتری برای جداسازی مفاهیم و ماهیت رویدادها از پیامدهای آنها دارد، به تاریخ و دین داناتر است.
میکوشم در یادداشتی جداگانه توضیح دهم که برای اثبات یا انکار آمیختگی نهادینه میان دین و سیاست، چه راههایی پیش روی ما است.
انتهای پیام
هر کس این جمله را معنا کند یک آبنبات چوبی به او جایزه می دهم
“هر کس که در هنگام تحلیل تاریخ، قدرت و امکان بیشتری برای جداسازی مفاهیم و ماهیت رویدادها از پیامدهای آنها دارد، به تاریخ و دین داناتر است.”
لطفاً پاسخ ها همراه با آدرس پستی باشد.
مسلمان سکولار می شود مصداق آیه 85 البقره. ترکیبی مثل تاریکی روشن یا روشنایی تاریک