خرید تور تابستان

خودارزشی پندارهای همیشه‏‌طلبکار | عبدالجواد موسوی

عبدالجواد موسوی، شاعر و روزنامه‌نگار در روزنامه هم میهن نوشت:

آقای پناهیان سخنرانی کرده و گفته، مشکلاتی مثل حجاب اصلاً مشکل نیستند و با ساخت دو سریال، کل این ماجرا تمام می‌شود. سعی می‌کنم با نهایت خوش‌بینی به این حرف‌ها نگاه کنم. واقعاً آقای پناهیان ماجرا را این‌قدر ساده فرض کرده؟ یعنی می‌شود؟

اگر قبل از سال ۵۷ بود، فهم سخنان آقای پناهیان خیلی سخت نبود. می‌گفتیم هنوز با واقعیت مواجه نشده. می‌گفتیم رسانه را نمی‌شناسد. می‌گفتیم تا حالا تجربه‌ای دراین‌زمینه‌ها نداشته و گمان می‌کند، رسانه چیزی است از جنس منبر. اما حالا که قریب به 45 سال از انقلاب می‌گذرد، آیا باز هم می‌توان چنین قضاوتی درباره حرف‌هایی ازاین‌دست داشت؟
می دانید قسمت هولناک ماجرا کجاست؟ اینکه آقای پناهیان واقعاً به این حرفی که گفته معتقد باشد، فاجعه‌بار است. اگر صرفاً این حرف‌ها را برای دل خوش‌کنک مخاطبانش زده باشد، ایرادی ندارد. اگر برای تصویب یکی، دو سریال از سمت دوستانش گفته باشد، بازهم طوری نیست. این همه سریال آبکی و شعاری ساخته می‌شود این دوتا هم روش. اصلاً مهم نیست. آن‌هم وقتی روزبه‌روز دارد از مخاطبان تلویزیون کاسته می‌شود اما اگر آقای پناهیان جدی‌جدی آن هم بعد از این همه سال فکر کند مقوله‌ای مثل حجاب با ساخت دو سریال کلاً تکلیفش مشخص می‌شود و دیگر اصلاً کسی درباره این مسئله چند و چون نمی‌کند، چه باید کرد؟ ماجرا را خیلی جدی گرفته‌ام؟ بله، جدی گرفته‌ام چون آن را آقای پناهیان بر زبان آورده، نه هیچ‌کاره‌حسنی مثل من. آقای پناهیان حرفش قابل توجه است و خیلی‌ها که در مصدر امور نشسته‌اند حتی اگر حرفش را قبول هم نداشته باشند خودشان را ملزم می‌دانند براساس آن، طرح و برنامه بریزند و منویات ایشان را تحقق بخشند. الان هم مسئله من حقیقتاً سریال‌سازی و حجاب نیست؛ مسئله ساده‌سازی حکمرانی است. همه‌چیز را با لبخند، طعنه و جملات پیش‌پاافتاده قابل حل دانستن، نتایج ویرانگری به‌بار می‌آورد که چشمه‌هایی از آن را در دوره معجزه هزاره سوم به‌عینه دیدیم و طعم تلخ آن را با همه وجود چشیدیم. در همان دوره بود که علم، تحصیلات و دانش به سخره گرفته شد و رئیس دولت تا آنجا پیش رفت که از جعل عنوان دکترایِ وزیرِ کابینه‌اش در مجلس دفاع کرد. ما تاوان سنگینی بابت آن جهالت‌های آمیخته به شعارهای انقلابی دادیم بااین‌همه وقتی دوران معجزه هزاره سوم به‌سر رسید، خوش‌باورانه گمان بردیم در مقابل آن همه خسارت و ویرانی، تجربه گران‌بهایی به دست آوردیم و اگرچه تاوان سنگینی دادیم؛ اما می‌ارزید. گمان می‌کردیم بعد از آن همه فجایع هولناک دست‌کم به این زودی‌ها کسی جرأت نخواهد کرد علم و دانش را به سخره بگیرد و آدم‌های دلسوز و کاربلد را به بهانه‌های واهی خانه‌نشین کند و شعار و حرف‌های عوامانه را با افتخار بر زبان بیاورد. اما ماندیم و دیدیم نخیر، گویی تقدیر ما کشورهای جهان‌سومی را با آب جهل و خاک مصیبت سرشته‌اند. ما هزاربار دیگر هم که از چاله به چاه و از چاه به سیاه‌چال و از سیاه‌چال به اعماق زمین سقوط کنیم، در اولین فرصت با مشت‌های گره‌کرده، سر بر می‌آوریم و همان حرف‌های هزارسال پیش را تکرار می‌کنیم، تا کور شود هرآن‌که نتواند دید.
مشکل پناهیان و امثال او این است که لحظه‌ای در آنچه به مغزشان خطور می‌کند، شک و تردید نمی‌کنند. اگر به مشکل بخورند به‌جای تأمل و درنگ در آنچه بدان معتقدند، بلافاصله دیگران را مقصر می‌شمارند. دیگرانی که به‌زعم آن‌ها انقلابی نیستند و با اعتقاد کامل، پای کار نمی‌ایستند. در ادامه همین حرف‌ها پناهیان می‌گوید: احدی در جمهوری اسلامی عرضه ساخت این سریال را ندارد. به‌عبارتی صریح‌تر و صحیح‌تر یعنی؛ به‌رغم این همه تغییر و تحولات در صداوسیما هنوز هم این صداوسیما مطلوب دوستان خودارزشی‌پندار نیست و جریان خالص‌سازی باید قاطعانه‌تر از این حرف‌ها عمل کند. درست مثل چیزی که سعید قاسمی درباره رئیس دولت سیزدهم بر زبان می‌آورد و صراحتاً می‌گوید: آقای رئیسی به اندازه کافی انقلابی عمل نمی‌کند. درست مثل همان چیزی که پایداری‌چی‌ها می‌گویند: مجلس بعدی باید انقلابی‌تر از این مجلس باشد. قائلان به این نحو از ادبیات برای آنکه همیشه محق جلوه کنند، خود را از همه انقلابی‌تر می‌دانند. همیشه طلبکارند و همیشه دیگران را متهم می‌کنند که اگر آن‌ها عرضه داشتند و پابه‌پای آن‌ها حرکت می‌کردند، مملکت به چنین روزی نمی‌افتاد. چه می‌توان کرد؟ هیچ. فقط باید امیدوار بود روزی آن شعر حکیمانه محقق شود؛ خرابی چون که از حد بگذرد، آباد می‌گردد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا