فعال سیاسی استان قزوین: اصلاح کشور، نیازمند انقلاب علیه توهم دانایی است
گفتوگوی مریم بهبانیفر با مهران قاسمی رئیس حزب ندای ایرانیان و از فعالان سیاسی استان قزوین در روزنامه ولایت قزوین منتشر شدهاست که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
مقدمه: «انتخابات، اکسیر و اکسیژن یک جامعه مدرن هست؛ چنانچه الزامات آن مهیا باشد و مردم گمان کنند رویکرد و مطالبات آنها از انتخابات برآورده میشود به طور حتم در برگزاری آن مشارکت میکنند؛ اگر اینگونه نباشد و مردم گمان کنند که انتخابات، تزیینی است با فضای سرد و رکود در انتخابات روبرو خواهیم شد.»
اینها برشی از سخنان مهران قاسمی، رئیس حزب ندای ایرانیان و از فعالان سیاسی استان است او تاکید داشت اگر در هر حوزهای حاشیه و مفسده وجود نداشته باشد؛ رقابت سالم شکل میگیرد. ادامه این گفتوگو را با هم میخوانیم…
به عنوان یک فعال سیاسی نظر شما دربارهی مشارکتهای مردمی در انتخابات چیست؟
انتخابات الزامات و شرایطی دارد؛ اگر آن الزامات مهیا باشد به صورت عادی مشارکت روی میدهد. در برگزاری انتخابات چنانچه افکار، رویکرد، سلیقه عمومی و آنچه تشخیص مردم هست به خوبی دیده شود بستر ایجاد انتخابات پرشور مهیا میشود. برگزاری انتخابات به معنی تصمیم و تشخیص مردم برای مردم هست نه تصمیم من یا منها به جای مردم. بنابراین با توجه به اینکه انتخابات اساس حکومت مردم بر مردم است؛ چنانچه الزامات مهیا باشد و مردم گمان کنند رویکرد، نگاه، سلیقه و مطالبات آنها از انتخابات برآورده میشود به طور حتم در برگزاری انتخابات مشارکت میکنند اما اگر اینگونه نباشد و مردم گمان کنند که انتخابات تنها مجالی تزیینی است؛ متاسفانه با فضای سرد و رکود در انتخابات روبرو خواهیم شد.
تعریف شما از یک انتخابات با مشارکت حداکثری چیست؟
انتخابات پرشکوه و با مشارکت گسترده این است که همه برگزارکنندگان انتخابات همچون: هیات اجرایی، هیات نظارت و کاندیداها بپذیرند که نگاه مردم و سلیقه آنها باید در قله باشد؛ اگر توجه به مردم در راس امور برگزاری انتخابات قرار گیرد به طور حتم انتخابات پررنگی برگزار میشود.
لازمه تقویت مشارکت مردم در انتخابات و خارج کردن انتخابات از حالت تزیینی را در چه میدانید؟
لازمه مشارکت مردم در انتخابات این است که روند برگزاری آن شفاف باشد؛ انتخابات اکسیر و اکسیژن یک جامعه مدرن است؛ اگر قرار باشد انتخابات بستر سرزندگی و نشاط جامعهای باشد باید علاوه بر شفافیت در روند برگزاری آن، همه جریانها، همه افراد و مردم احساس کنند که قدرت رقابت وجود دارد؛ اگر قدرت رقابت در جامعه به خوبی تبیین شود مردم به طور حتم مشارکت خواهند داشت.
در حوزههای دیگر نیز به همین گونه است؛ اگر رقابت علمی، تخصصی و بدون رانت باشد مردم با انگیزه برای مشارکت در سایر حوزهها حضور پیدا میکنند. ما اعتقاد داریم اگر در هر حوزهای حاشیه و مفسده وجود نداشته باشد؛ رقابت سالم شکل میگیرد.
چه پیشنهادی دارید که بتوان با آن مردم را به پای صندوقهای رای دعوت کرد؟
گام اول در تحقق مشارکت مردم، توجه به قانون است؛ یعنی آنچه در قانون اساسی و قانون انتخابات ذکر شده است؛ متناسب با قواعد آن و نه مطابق با سلیقههای فردی، پیادهسازی شود.
در قانون اساسی و قانون انتخابات، ظرفیتهای زیادی وجود دارد که میتواند به باشکوهی انتخابات کمک کند؛ همچنان که در گذشته در موارد زیادی مشاهده کردهایم توجه به مردم موجب پررنگی انتخابات شده است. اگر برای انتخابات پیشرو دغدغه مشارکت مردم وجود دارد باید توجه به سلیقه مردم در راس قرار گیرد، سپس برگزارکنندگان برای قانون احترام قائل شوند و به دنبال تفسیر قانون به نفع یک جریان و یا نگاه و سلیقه خود نباشند.
منظورتان از احترام برگزیدگان به قانون چیست؟
نباید برگزارکنندگان انتخابات نسبت به اینکه چه فردی با چه تفکر سیاسی به عرصه رقابت ورود میکند، اصلاحطلب است یا اصولگرا و یا وابسته به حزب خاصی واکنش نشان دهند فقط به دلیل اینکه در چهارچوب قوانین کشور فعال هستند بسنده کنند. اگر از همه جریانها و برای سلیقههای مختلف کاندیدا وجود داشته باشد به خودی خود انتخابات جدی و پرشوری خواهیم داشت.
نظرتان درباره ردصلاحیتها چیست؟
متاسفانه به نظر میرسد که تایید صلاحیتها در کشور براساس اعمال سلیقه است؛ در اینباره هم هیچ تردیدی وجود ندارد؛ ما همه نوع مجالس را دیدهایم؛ هر چه مردم، بیشتر احساس کنند که افراد حاضر در عرصه انتخابات، افراد آنها هستند و سلیقههای کاندیداها به آنها نزدیک است و احساس کنند فرد کاندیدا به لحاظ فکری به آنها نزدیک هست، بیشتر به مشارکت گرایش پیدا میکنند؛ بنابراین نیاز هست که برگزارکنندگان سعهصدر داشته باشند و مطابق با آنچه در قانون ذکر شده است؛ تصمیم بگیرند.
مهمترین مؤلفه برگزاری انتخابات را در چه میدانید؟
ملاک برگزاری انتخابات باید قانون باشد؛ به این معنا که تنها مراجع پنجگانه ایجاد شده در این زمینه تصمیمگیری کنند و خارج از آنان مراجع، تفسیر دیگری وجود نداشته باشد. اگر میخواهیم انتخابات جدی برگزار شود باید به سلیقههای مردم توجه شود. اگر شرایط سختگیرانه ادامه پیدا کند بدون شک فضای رکود و سرد انتخاباتی رقم خواهد خورد و آن گسست و رکودی که در جامعه وجود دارد؛ همچنان ادامه خواهد داشت.
نگاه بیتفاوتی که نسبت به انتخابات روی داده است تنها از این طریق قابل تغییر است که در گام اول، افراد تصمیمگیرنده یعنی ناظران و مجریان به گونهای عمل کنند که مردم تصمیم به مشارکت بگیرند.
مسائلی که سال گذشته کشور با آن روبرو بود میتواند در حضور مردم در انتخابات اثرگذار باشد؟
اکنون در کشور سه وضعیت شامل: بیتفاوتی، نفرت و مهاجرت روی داده است. بیتفاوتی از آنجایی نشأت گرفته است که برخی مردم گمان میکنند دیده نمیشوند و یا مورد توجه نیستند؛ بخش دیگر دچار تکدر خاطر شدهاند؛ برخی مردم با وجود آنکه مطالبات خود را مطرح میکنند و کنشگری میکنند؛ اما خوشبین نیستند که با دستاوردی روبرو شوند. عدهای هم احساس میکنند با وجود اینکه کار و خدماتی از آنها برمیآید؛ اما مورد بیتوجهی هستند، از اینرو مهاجرت میکنند.
اکنون در مدارس، کوچه و بازار بسیاری از جوانان کشور از تصمیم خود برای مهاجرت سخن میگویند. اینها به عنوان آهنگ خطر جدی باید مورد توجه قرار گیرند. اگر به این موضوعات توجه شود شاید بتوان فضایی را که از یک سال گذشته در کشور شکل گرفته است را تلطیف کرد.
نظرتان درباره مطالبهگری مردم چیست؟
مطالبات مردم انصافا حداقلی و بدون زیاده خواهی است؛ حاکمیت باید به این موضوع بپردازد که مردم چه خواستهای دارند و شفاف به مردم نشان دهد که مطالبه آنها را میشنود و عمل میکند.
مردم امروز در مضیقه هستند و تنگناهای زیادی در عرصههای اقتصادی و اجتماعی دارند. همه آحاد جامعه، فشار مضاعفی را بر زندگی احساس میکنند. فضای تاسفبار اقتصادی را هم افراد متمکن و هم سرمایهگذاران احساس میکنند؛ تگناهای اقتصادی تنها برای قشر متوسط یا دهکهای پایین جامعه نیست بلکه افراد برخوردار نیز تنگناهای زیادی دارند.
مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم روشن هست؛ مردم باید جهتگیری حاکمیت را به سمت تحقق مطالبتشان ببینند در غیر این صورت اگر کار به اعتراض و مطالبات مدنی نکشد؛ نفرت و مهاجرت را در پیش خواهد داشت و این موجب میشود کشور ما از درون تهی شود.
ما نمیتوانیم به کشور نگاه زمانی داشته باشیم و برای کشور بازه زمانی تعریف کنیم. زیرا تا زمانی که کره زمین وجود دارد و امکان حیات هست؛ کشور ما هم باقی است. بنابراین نیاز هست که برای کشور برنامه بلندمدت وجود داشته باشد.
به نظر شما امروز مهمترین دغدغه کشور چیست؟
اکنون مهمترین موضوعی که مردم را نگران میکند؛ خلاء جدی در عرصههای گوناگون توسعه کشور است؛ ما دچار توسعه نامتوازن شدهایم و این توسعه نامتوازن به کشور آسیب وارد کرده است.
اینکه کشور در بسیاری از عرصهها پیشرفت کرده است شکی نیست و حق کشور هم همین است. اما وقتی کشور ما برای مثال یک زمین چمن متناسب با استانداردهای بینالمللی ندارد یا مردم در صف ساینا، تیبا و کوئیک هستند و بخش عظیمی از جوانان و جامعه در شرایط فقر و بیکاری به سر میبرند اینها موجب شده است پیشرفتها ارزش ذاتی و اثر واقعی خود را از دست دهند.
پس معتقد هستید که توسعه کشور نامتوازن بوده است؟
بله و این توسعه نامتوازن به کشور آسیب وارد کرده است. سیاست، اجتماع، فرهنگ، علم همه باید در کنار هم قرار گیرند و شانه به شانه در کنار یکدیگر حرکت کنند. امروز ما یکی از بازیگران موثر بینالمللی و یکی از بازیگران موفق در منطقه هستیم. اما آیا این بازیگری را در عرصه اقتصاد هم میتوانیم انجام دهیم؟ آیا در عرصه توجه به معیشت مردم هم قدرت لازم را داریم؟
متاسفانه، توسعه ناهمگون موجب شده است به کشور آسیب جدی وارد شود و مردم نسبت به حاکمیت بدبین شوند.
توسعه ناهمگونی که از آن یاد کردید در میان مردم با چه برداشتهای فکری همراه بوده است؟
امروز مردم ما گمان میکنند که حاکمیت، برخی حوزهها را آباد میکند و برای برخی حوزههای دیگر اصلا برنامهای وجود ندارد. اگر قرار است حاکمیت، مسایل و ضعفهای موجود را اصلاح یا آباد کند باید به همه عرصهها توجه داشته باشد. برای مثال امروز در حوزه مسکن، مردم با اجاره بهای بالا روبرو هستند و موحبات نارضایتی آنها را رقم زده است.
مردم وقتی اینگونه چالشها را میبینند برای حضور در انتخابات و یا دیگر مشارکتهای اجتماعی مورد نیاز، دچار دلسردی میشوند؛ اعتراضاتی که سال گذشته مردم به آن پرداختند بخش عمدهای از آن حاصل همین ضعفها و توسعه ناهمگونی است که در کشور وجود دارد.
آیا این چالشها میتواند در حضور مردم در انتخابات اثرگذار باشد؟
مردم تمایل ندارند که در کف خیابان باشند؛ کشور هم به انقلاب یا جنبش نیاز ندارد؛ تنها نیاز هست که دو موضوع را حل کنیم. تا زمانی که حکمرانان ما همه امور را خود به دست داشته باشند و تصمیمگیرنده امور باشند مشکلی برطرف نمیشود؛ پیشرفت جوامع توسعه یافته از آنجایی آغاز شد که «نمیدانم» را پذیرفتند؛ در حالی که حکمرانی در کشور ما به جایی نرسیده است که تصمیمسازان و سیاستگذاران کشور «ندانستن» خود را بپذیرند. بنابراین جامعه امروز ما نیاز دارد که حاکمیت آن بپذیرد در جاهایی اشتباه کرده است و از دیگران برای حل مسایل کشور کمک بگیرد.
نظر شما درباره بهرهگیری از تخصصها در مسئولیتها چیست؟
امروز همه باید برای پیشرفت و تحقق آبادانی کشور کار کنیم. این هم نیازمند بهرهگیری از همه ملت و همه ایرانیان است، راهی نداریم جز اینکه همه عناصر و افراد متناسب با دانش و تخصص خود در جایگاههای تصمیمگیری قرار بگیرند.
به نظر شما توسعه پایدار در کشور چگونه محقق میشود؟
مراکز متعدد تصمیمگیری در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، ایجاد دولتهای پنهان و تریبونهای مختلف موجب میشود که برای کشور تصمیمگیری مناسب صورت نگیرد. در دنیای مدرن در عرصههای مختلف، متخصصان آن عرصه تصمیمگیرنده هستند؛ اکنون چند دولت برای اقتصاد یا حوزههای دیگر تصمیم میگیرند و تا زمانی که این مسایل را حل نکنیم نمیتوانیم به پیشرفت کشور فکر کنیم. اگر این مشکلات در جامعه ما حل نشوند ما هیچگاه به توسعه پایدار نخواهیم رسید.
چگونه میتوان این سیاست را اجرایی کرد؟
امروز مشکل اصلی کشور «تفکر و عملکرد ضد تفکر جریان اصولگرایی» است. جریان اصولگرایی که از آن به انقلابیگری نیز یاد میشود؛ جریانی است که همه امور را در اختیار داشته باشد؛ ولی برای پاسخگویی در برابر ناکارآمدیها دنبال مقصر و چهار تا آدم اصلاحطلب یا اعتدالی میگردد.
از بدو پیروزی انقلاب تاکنون، اختیار کدام امور کشور بر عهده جریان اصولگرایی نبوده است. هرگاه هم که جریان اصلاحات روی کار آمد باز اختیار کارها و تصمیمگیرهای اصلی به دست اصولگرایان بوده است.
تفکر ضد تفکر هم به این معنا است که نگاه اندیشهای برای حل مسایل وجود ندارد و تمام تلاش این جریان فقط در راستای منافعی است که این جریان برای خود ساخته و خواسته است.
به عنوان یک فعال سیاسی چه انتقادی به جریان اصولگرایی دارید.
جریان اصولگرایی امروز نماد همه آن سیاستهایی است که یک روز علیه آن شعار میداد؛ امروز اشرافیت، رانت، باند، ثروت و قدرت دست چه جریانی است؟ امروز مردم در کدام مساله جامعه ایفای نقش میکنند؟ آنهایی که در اتاق فکر و مراکز تصمیمگیری این جریان نشستهاند اگر تغییر رویه روی ندهند و همچنان هر روز به بهانهای عدهای را از قطار پیاده کنند، خیلی زود خودشان با یک ویرانی بزرگ باقی خواهند ماند.
تفاوت جریان اصلاحطلبی را با جریان اصولگرایی در چه میدانید؟
ما مردمان باهوشی داریم و میدانند که جریان اصلاحات با جریان اصولگرایی یک تفاوت پررنگ دارد؛ جریان اصلاحات حاصل اراده مردم است. جریان اصلاحات هر قدرتی که دارد تنها از مردم دارد. هر وقت مردم اراده کردهاند و خواستهاند با رای خود این جریان را روی کار آوردهاند. جریان اصلاحات هر آنچه بوده یا خواهد بود به مردم گره زده شده است؛ این جریان میداند خارج از آن توان ندارد.
آیا امروز مردم به جریان اصلاحطلبی اعتماد گذشته را دارند؟
جریان اصلاحات تحت فشار چهار مولفه است؛ این جریان از نگاه عناصری چون « کیهانیستها» نفوذی آمریکا بهشمار میرود؛ جریان اصلاحات از نگاه اپوزیسیون خارج کشور «سوپاپ اطمینان» جمهوری اسلامی است و فشار دیگر بر جریان اصلاحات این است که در داخل کشور، حاکمیت این جریان را بازی نمیدهد؛ چهارم اینکه در درون جریان اصلاحات برخیها معتقد هستند که نباید سازش کرد و به همفکران خود انتقاد میکنند که چرا سازش صورت میگیرد. اینها کار را برای جریان اصلاحات سخت میکند.
با این شرایط مردم حق دارند دیگر به این جریان اعتماد گذشته را نداشته باشند و گمان کنند این جریان نیز نمیتواند مطالبات آنها را به سرانجام برساند؛ اما این «نمیشود یا نمیتواند» را جریان اصلاحات ایجاد نکرده است؛ این ضعف ناشی از وضعیتی است که برای جریان اصلاحات ایجاد شده است.
دولت روحانی بر اساس آمار، کشور را حرکت داد. در این دولت بر اساس توافقاتی که صورت گرفت و با شکلگیری برجام مردم دیده شدند تا آنجایی که برای خرید خودرو به مردم تسهیلات داده شد؛ اما امروز مردم فقط در صف خرید خودرو هستند.
زمانی که دولت در اختیار آقای روحانی بود برخی عناصر درون کشور علاقهای به آقای روحانی نداشتند و کمک کردند به روشهای مختلف دولت را به سمتی ببرند که برجام به نتیجه نرسد؛ عواقب ناشی از این رفتارها امروز دیده میشود.
بازیهای سیاسی، بیتوجهی به تخصصها و برخی مانعتراشی در کارها چه آسیبهایی میتواند برای کشور به همراه داشته باشد؟
ما هر چه یکدیگر را تضعیف کنیم در نهایت اثرات سوء ناشی از آن دامن همه را خواهد گرفت. شاید برخیها با اینگونه رفتارها، احساس برنده بودن کنند؛ ولی هیچ دستاورد درازمدتی نخواهد داشت.
اینکه دولت روحانی نتوانست سیاستهای خود را عملیاتی کند؛ آیا به واقع در اختیار دولت بود؟ وقتی دیپلماتی مانند دکتر ظریف وزیر امور خارجه دولت روحانی معتقد است که در سیاست خارجی هیچ نقشی ندارد دیگر چه جایگاهی برای مردم میتوانیم قائل باشیم. وقتی که رای مردم اثرگذار نیست و تنشهای جامعه را بیشتر میکند پس نمیتوانیم برای مردم حقی قائل شویم.
در حال حاضر تمکین به سلیقه مردم تنها چاره کار است؛ وقتی گفتمانی ایجاد میشود همه باید تمکین کنند در غیر این صورت گفتمان ایجاد شده به بنبست میرسد.
ما باید از اشتباهات تاریخی درس بگیریم و اگر گفتمانی را به سمت بنبست سوق میدهیم، جایگزینی برای آن داشته باشیم.
اگر نگرشهای مختلف، اصلاحطلبها، احزاب و جریانهای مختلف سیاسی حذف شود تنها سبب میشود که مردم دچار دلسردی شوند. کنار گذاشتن مردم و اینکه مردم در کارها مشارکت نداشته باشد؛ آغاز یک اَبر بحران است
راه حل برای استفاده از ظرفیت مردم در اداره کشور چیست؟
ما از عدم حضور مردم در کارها آسیب دیدهایم؛ باید حکمرانان بیدار شوند. امروز از لندن تا واشنگتن از غرب تا شرق دنیا، مردم بدون اراده حاکمان در حمایت از مردم فلسطین حضور پیدا میکنند که شگفتانگیز است؛ ولی برخی مردم ما نسبت به این موضوع بیتفاوت هستند. بسیاری از مردم گمان میکنند که موضوع فلسطین مربوط به امروز است در حالی که اینگونه نیست و ما از آنجایی که نتوانستهایم مسایل را به درستی پیش ببریم، کاری کردهایم در کشوری که یکی از ستونهای انقلاب آن فلسطین است امروز برخی مردم نسبت به فلسطین بیتفاوت باشند.
امروز در شرایطی که دوران دموکراسی و دولتهای مدرن است؛ چرا باید برخی از جوانان ما به فکر نظام شاهنشاهی باشند آن هم در شرایطی که همه میدانیم در نظام شاهنشاهی مردم نقشی نداشتند. اینها آزاردهنده است. آقایان باید از خود حقپنداری و داناییپنداری عقب بنشینند تا مشکلات کشور برطرف و یا اصلاح شوند. آنها باید بپذیرند برای اصلاح کشور نیازمند انقلاب علیه نادانی و توهم دانایی محض هستیم؛ در غیر اینصورت هر روز باید افراد متعددی به بهانههای مختلف حذف شوند و اینها قابل جبران نخواهد بود.
آیا انتخابات آزاد به حل مشکلات کمک میکند؟
وقتی یک بدن بیمار شود بهبودی آن حاصل یک دارو نیست؛ بیماریای که کشور ما به آن دچار شده است با یک انتخابات قابل درمان نیست. اگر فرد کارآمدی هم روی کار بیاید میتواند آغاز راه و گشایش باشد برای این است که مردم جامعه احساس کنند حرف آنها شنیده شده است پس ما نیاز داریم که توجه به مردم استمرار داشته باشد و درب همه عرصهها بر روی مردم باز شود.
مردم ما دیگر قدرت رقابت را از دست دادهاند؛ وقتی قدرت رقابت از مردم گرفته میشود دیگر انگیزهای باقی نمیماند؛ تنها راه حل این است که همه امور شفاف شود و انتخابات امسال را گام اول برای درمان اعتمادبخشی به جامعه بدانیم.
با وجود همه مشکلات و تنگناها و بدون توجه به فضای منفی، میتوان هنوز هم جامعه را به سمتی سوق داد که امید در جامعه ایجاد شود و همین انتخابات امسال میتواند فرصتی برای امیدبخشی به جامعه باشد.
لازمه بهرهگیری از انتخابات امسال در امیدبخشی به جامعه را در چه میدانید؟
لازمه این موضوع در این است که برای هیاتهای اجرایی و نظارت فرقی نداشته باشد چه فردی با چه نگاه سیاسی به عرصه ورود کرده است؛ دیگر اینکه «پول» از انتخابات حذف شود. باید مشخص شود که چهرههای سیاسی هزینههای انتخاباتی خود را از کجا تامین کردهاند. رصد اقدامات مالی کاندیداها کار سختی نیست؛ به جای این رد صلاحیتها باید فرآیند انتخابات و سلامت آن را تضمین کنیم.
زمامداران ما باید بپذیرند که چه اشتباهاتی دارند و اشتباهات خود را با اشتباه دیگر پاک نکند. هنوز هم امکان رفع اشتباهات صورت گرفته وجود دارد.
با توجه به رد صلاحیتها جریان اصلاحات در انتخابات پیش رو میتواند ایفای نقش داشته باشد؟
جریان اصلاحات نمیتوانند خارج از آنچه مردم فکر میکنند؛ تصمیمگیری داشته باشد. بسیاری از مردم ناامید هستند و معتقداند سیستم به دنبال شنیدن دغدغهها و نگرش منتقدان نیست. لایه و افراد اصلی جریان اصلاحات به ندرت در انتخابات ثبتنام کردهاند؛ متاسفانه همان عده قلیل هم همگی رد صلاحیت شدند؛ به تبع آن در قزوین هم چنین اتفاقی افتاده است.
جریان اصلاحات امروز حداقلترین شرایط را برای رقابت از دست داده است؛ اگر رویکرد فعلی تصمیمگیران در عرصه انتخابات تغییر نکند عملا جریان اصلاحات شرایط انتخاباتی نخواهد داشت.
به عنوان یک فعال سیاسی، به نظر شما عدم حضور اصلاحطلبها در فضای انتخاباتی امسال ممکن است پیامدهای منفی برای کشور به همراه داشته باشد؟
متاسفانه حاکمیت، هیات نظارت، هیات اجرایی انتخابات به تبعات درازمدت موضوع توجهی ندارند؛ این جریان توجه ندارد که حذف افراد موثر و منتقدان به طور حتم میتواند به کشور و جامعه ما آسیب بزنند؛ یکی از آسیبها هم همین است که تا به امروز در کشور فضای انتخاباتی ایجاد نشده است.
چگونه میتوان کشور و مردم را از تنگناهای موجود رهایی داد؟
با همه دیوارها و سیمخاردارهای موجود که در کشور برای عبور از مشکلات ایجاد شده است باید همه پای کار بیایند تا بتوان به امیدبخشی رسید.
با توجه به مسایلی که در یک سال گذشته روی داد و هزینههای زیادی هم برای کشور و حاکمیت برجای گذاشت باید دید آیا امروز اولویت جامعه همان نگاه بزرگان حاکمیت است؟ مسئولان در جایی که میدانند مردم چه میخواهند نباید بهگونهای رفتار کنند که گویی از مطالبه مردم اطلاعی ندارد؛ افرادی هم که در جایگاهی قرار میگیرند باید به امور تخصصی خود بپردازند.
فضای امروز جامعه بهگونهای است که اگر با همین شرایط ادامه پیدا کند به جای خطرناکی خواهیم رسید بنابراین هر فردی که برای کشور دغدغه دارد باید به فکر چارهاندیشی باشد.
نظر شما درباره اعتماد حاکمیت به مردم چیست؟
وقتی ما از اصلاحات صحبت میکنیم منظورمان اصلاحات تاریخی است؛ تلاشی که در 200 سال گذشته برای تغییر شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور توسط افراد مختلف شکل گرفت اما همه شکست خوردند و در نهایت نتوانستند در نگرش حاکمیت تغییر ایجاد کنند؛ وقتی حاکمیت نمیخواهد تغییر نگرشی ایجاد کند کار را برای کنشگران سخت میکند.
فرهنگ تاریخی زمامداری در ایران این است که هرجا نگرش حاکمیت به مسایل، تغییر کرده است مردم ما هم تغییر کردهاند؛ امروز دیگر عصری نیست که بگوییم مردم آگاه نیستند؛ آنها مسایل را درک میکنند؛ زمان آن رسیده است که حاکمیت شجاعت داشته باشد و در سمت مردم بایستد و با مردم درباره همه مسایل شفاف باشد.
به عنوان یک فعال سیاسی چه پیشنهادی برای بهبود شرایط جامعه دارید؟
در حال حاضر بهترین راهکار برای کشور و افرادی که میخواهند در کشور بمانند، تزریق امیدبخشی است؛ ناامیدی برای کشور خطرناک است و میتواند همه شیرازههای جامعه را فرو بپاشد. امروز بخش زیادی از جامعه ناامید هستند و اینها خطرناک است. اینکه عدهای از انتقاد ناراحت میشوند و میخواهند همه مطیع باشند این نگاه سنتی آسیبرسان است.
راه نجات ما و کشور انصاف است؛ اگر در حوزههای مختلف بویژه توسط آنهایی که در راس کارها هستند و قدرت و اختیاری به دست دارند و تصمیمگیرندهاند انصاف به خوبی رعایت شود و دائم در حال تنگتر کردن عرصههای مختلف بر مردم نباشیم، میتوانیم عقبماندگیها را جبران کنیم.
به عنوان فرد فعال در حوزه فعالیتهای حزبی به نظر شما احزاب امروز در جامعه ما با چه تنگناهایی روبرو هستند؟
فعالیت حزبی انجام دادن در ایران با سختگیریها و مشکلات زیادی روبرو است؛ متاسفانه در ایران هیچگاه اجازه داده نشد که احزاب قدرتمند شوند.
نگاه حاکمیت به احزاب از ابتدای شکلگیری که در دوران مشروطیت بوده است تا به امروز بهگونهای بوده است که نتوانستهاند قدرتمند شوند و در مسایل اجتماعی، سیاسی و موضوعات ملی نقشآفرینی داشته باشند؛ برای آنکه احزاب بتوانند بدرخشند باید نگاه حاکمیت به احزاب تغییر کند تا بستر فراهم شود که احزاب خود را فربه و توانمند کنند.
نظرتان درباره انتخابات مجلس خبرگان و مشارکت مردم در آن چیست؟
مجلس خبرگان ویژه است؛ اینکه چقدر توانسته است ماموریتها را انجام و به مردم گزارش دهد؛ نامشخص است. به نظر میرسد این مجلس نیاز به شفافیت بیشتری دارد؛ اثربخشی مجلس خبرگان در دراز مدت قابل قیاس با هیچ تصمیمی نیست. اگر این مجلس حاصل مشارکت گسترده مردم باشد بر ارزش ذاتی و همه جانبه آن افزوده خواهد شد.
انتهای پیام
ایکاش عده ای از مسولین ناکارآمد یا منقضی مصرف و خلع یادشده از بیت المال بخودشون بیان و اینقدر بی شرمانه علیه نظام جوسازی و سربازگیری نکنن. جدیدا نوعی پرستیژ و آزاداندیشی شده که خیلیها از رفراندم و حذف قانون ولایت فقیه دم میزنن اونقدر مفتون وغرق اوهام شدن که به عواقب فاجعه بار تحقق این خواسته وقیحانه و البته محال فکرنمیکنن. سال ۵۷ رفراندم برگذار شده هرسال هم تظاهرات ۲۲ بهمن خواسته اکثریت جامعه از رفراندم پیشنهادی توهم زدگان گویاتر ایکاش تاریخ گذشته ها بخودشون بیان