چیستی، چرایی، و مرزهای نیکنگری
سایت سنجشگرانه به نقل از روزنامه شرق نوشت: «اصلِ نیکنگری» (اصلِ حمل به احسن) [the principle of charity] یکی از مفهومهای اساسیِ سنجگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) است. معنایی اجمالی از اصل نیکنگری (یا اصلِ حمل به احسن) را مفروض میگیریم تا برسیم به اصل مطلب: وقتی سخن یا استدلال کسی واضح نیست، این امکان برای شنونده یا خواننده وجود دارد که استدلال او را به شیوههای گوناگون تفسیر کند؛ در این شرایط، باید استدلال او را تا حد امکان به گونهای تفسیر کنیم که معقول و موجه باشد.
در یک بحث عقلانی، استدلال نقش اساسی را ایفا میکند و دستکم یکی از کارهای اصلی که طرفین بحث انجام میدهند این است موضعِ خودشان را در برابر استدلالهای طرف مقابل مشخص کنند. این کار چند مرحله دارد که برای مثال میتوان به تشخیص، بازسازی، تحلیل و ارزیابی استدلال اشاره کرد. اصلِ نیکنگری به مرحلهی بازسازی استدلال مربوط میشود.
در بحثها و گفتگوها، شاید کمتر پیش بیاید که کسی استدلالِ خودش را به شکل کاملاً شستهرفته و روشن عرضه کند. این امر میتواند علتها یا دلیلهای گوناگون داشته باشد که یکی از این علتها ضعف فردِ استدلالکننده است؛ به هر حال، بیانِ واضحِ استدلال مهارتی است که نیازمند ممارست فراوان است و بسیاری از افراد مایل نیستند که رنج این ممارست را بر خود هموار کنند. اینجاست که شنونده یا خواننده باید استدلالِ گوینده یا نویسنده را «بازسازی» کند، و این کاری است که همهی ما ناخودآگاه در هر بحثی آن را انجام میدهیم.
هدف از بازسازیِ استدلال، که کاری است تفسیری، این است که مشخص کنیم استدلالِ عرضه شده دقیقاً چیست. اما اگر قرار باشد این «بازسازی» به خوبی انجام شود باید شرایطی در آن رعایت شده باشد. طبعاً، از آنجا که «ارزیابی» یک استدلال بر اساس بازسازیِ آن استدلال صورت میپذیرد (آنچه «ارزیابی» میشود «استدلال بازسازی» شده است)، اگر عمل «بازسازی» استدلال به خوبی انجام نپذیرد، ارزیابی استدلال نیز نمیتواند به درستی انجام شود.
بازسازی نمیتواند کاری کاملاً مکانیکی و خطاناپذیر باشد اما با رعایت برخی رهنمودها و اصول میتوان آن را به نحو بهتری انجام داد. یکی از این شرایط (به عبارت دیگر، یکی از ویژگیهای بازسازی خوب) این است که ارزیابِ استدلال اصل نیک نگری را در بازسازیاش رعایت کند. یعنی چه؟ قبلاً اشاره کردیم که بازسازیِ استدلال کاری است تفسیری و به همین سبب ممکن است به گونههای مختلف انجام شود. برای مثال، میتوان یک استدلال را به نحوی بازسازی کرد که استدلالی کاملاً، یا نسبتاً، معقول و موجه باشد؛ این در صورتی است که حقیقت برایتان ارزشمند باشد؛ اما میتوان استدلالِ عرضه شده را به گونهای بازسازی کرد که هیچ فرد عاقلی نتواند آن را بپذیرد؛ و این در صورتی است که، مثلاً در مناظرهای سیاسی، صرفاً بخواهید پوزهی طرف مقابل را به خاک بمالید. در این حالت بهترین کار این است که سخن یا استدلالِ طرف را به گونهای تفسیر و بازسازی کنید که تا حد امکان ضعیف و خردناپذیر به نظر برسد. در اینجا اصل نیک نگری به ما میگوید که باید آن را به صورتِ نخست بازسازی کرد. اما چرا؟
فرض کنیم که استدلال را بدون رعایت اصل نیک نگری بازسازی کنیم. با این کار نشان دادهایم که استدلالی که در دفاع از یک نظر آورده شده ضعیف است و، در نتیجه، استدلال مذکور درستی آن نظر را نشان نمیدهد؛ اما فقط همین، نه بیشتر. هیچ دستاوردی کسب نکردهایم. ممکن است کسی بگوید نادرستی آن نظر را نشان دادهایم، اما چنین نیست. اگر هزار دلیلِ ضعیف برای درستی یک نظر آورده شود و ما ضعفِ همهی آن هزار دلیل را ثابت کنیم باز هم نادرستیِ آن نظر را اثبات نکردهایم. در نتیجه، در صورتی که هدفمان این باشد که اگر واقعاً حقیقتی در آن نظر نهفته است از آن بیبهره نمانیم، هیچ گامی در جهت هدفمان بر نداشتهایم؛ موقعیت ما همان موقعیتِ قبلی است.
اما اگر استدلال را با رعایت اصل نیک نگری بازسازی کنیم دلیل یا شاهدی برای درستی آن گزاره به دست آوردهایم؛ یعنی این مطلب به دانش ما اضافه شده است: برای درستی فلان نظر فلان دلیل یا فلان شاهد وجود دارد. و این یعنی تغییری ارزشمند در وضعیت شناختی ما. تا قبل از این، ما بودیم و نظر (یا گزارهای) که در مورد آن هیچ نمیتوانستیم بگوییم، اما اکنون میدانیم که نظر یا گزارهی مذکور کاملاً بیوجه نیست.
آنچه گفتیم دلیلی منطقی برای رعایت اصل نیک نگری بود. اما دلیلهای اخلاقی نیز برای رعایت این اصل وجود دارند. ممکن است من یا شما، به دلیلی، نتوانیم استدلال خود را به بهترین وجه عرضه کنیم. در این صورت، انتظار داریم که طرف مقابل برای فهمیدن نظر واقعی ما و استدلالی که برای آن داریم تلاش کند. اگر با کسانی مواجه شویم که خیز گرفتهاند تا ما نظر یا استدلالی را بیان کنیم و آنها آن را با دژنگرانهترین شیوه تفسیر کنند، مطمئناً احساس میکنیم که انصاف در مورد ما رعایت نشده است.
اگر چنین است، بهتر است خودمان هم بر شهوتِ رد کردنِ نظرات دیگران و رسوا کردن استدلالهای آنها لگام بزنیم، چرا که معمولاً وقتی کسی نظری را ابراز میکند و استدلالی را در دفاع از آن میآورد دلیلهایش آنقدرها هم احمقانه نیستند. کمتر پیش میآید که کسی صددرصد غیرمنطقی باشد. معمولاً اشتباهی که آنها میکنند این است که دلیلهای ناکافی میآورند یا دلیلهایی میآورند که مدعایی دیگر را اثبات میکند. مسلماً در این صورت، بهتر است به آنها نشان دهیم که استدلال آنها برای اثبات یک گزارهی دیگر خوب است اما اگر قرار است گزارهی مورد نظر خودشان را اثبات کند باید اصلاح شود.
گاه، افراد از بیان دلیل واقعیِ نظر خودشان، که ممکن است کاملاً منتج به نتیجه مورد نظر باشد، عاجز میمانند و در تقلا برای استدلال آوردن به دلیلهایی ضعیف متوسل میشوند. البته این ضعف و شلختگی، یا کمهمتی آنها را نشان میدهد اما در هر صورت این امر ربطی به حسنهای نیک نگری ندارد.
سخن آخر مربوط به حد و حدود نیک نگری است. آیا در هر حال باید سعی کنیم استدلالی خوب را به طرف مقابل نسبت دهیم؟ پاسخ این است: بله و خیر! اگر هدفمان صرفاً این است که استدلالِ عرضه شده را بازسازی کنیم نباید از شواهدی که از سخنانِ استدلال کننده بر میآید فراتر برویم. شاید حتی مجاز باشیم که، از تعابیرِ استدلال کننده، استدلالی را که ممکن است در ذهنش باشد و به زبان نیاورده بازسازی کنیم، اما حق نداریم استدلالی را به او نسبت دهیم که شواهد کافی برای انتساب آن استدلال به او وجود ندارد.
برای مثال فرض کنید که میخواهید استدلالی را که یک فیلسوف در دفاع از وجود خدا آورده ارزیابی کنید. در اینجا هدف شما ارزیابیِ استدلال است نه ارزیابی مدعا. ممکن است خدا وجود داشته باشد اما استدلالهایی که آن فیلسوف برای اثبات وجود خدا آورده نادرست باشند. در اینجا تمایل شما به اثباتِ وجود خدا نباید باعث شود که از همهی استدلالهایی که برای اثبات وجود خدا آورده شده دفاع کنید. بنابراین، اگر، برای مثال، دارید استدلال آنسلم برای وجود خدا را ارزیابی میکنید حق ندارید آنقدر آن را تغییر دهید تا استدلالی معقول به نظر برسد.
اما حالا فرض کنید که مقصود اصلی ما ارزیابی استدلال نیست بلکه پی بردن به درستی یا نادرستی مدعاست. مثلاً در مورد فوق، مقصود شما این نیست که ببینید استدلال آنسلم قوی بوده یا نه بلکه میخواهید ببینید که خدا وجود دارد یا نه. در این صورت، حقِ هرگونه جرح و تعدیل در استدلال آنسلم یا هر استدلال دیگر را دارید. چرا؟ چون هدفتان این است که از هیچ استدلالِ ممکنی که بتواند وجود خدا را تأیید کند غافل نمانید. و البته در این صورت دیگر حق ندارید استدلال مورد علاقهی خود را به هر کسی که به او علاقه دارید نسبت دهید!
انتهای پیام