ضرورت چهره به چهره بودن کمک به فقرا
بخشی از سخنرانی «مصطفی ملکیان»، در جمعیت خیریه غدیه پیرامون عارضه های جمعیت های خیریه ، پاییز 95 به نقل از کانال تلگرامی وی در پی می آید:
🔹انسان وقتی میخواهد به دیگری کمک کند باید چهره به چهره باشند دهنده و گیرنده؛امروزه متأسفانه این درست عکس شده. ما پولی را در قوطی و صندوق و حسابی میریزیم و کاملا بی هویت و بیچهرهایم. نیازمندان با چهرهای مواجه نمیشوند. با چهره مأمور انجمن خیریه مواجه میشوند اما مأمور آن کسی نبوده که کمکشان کرده. آن چیزی که بسیار اهمیت دارد این است که ما اگر میخواهیم علاوه بر این که به هم کمک کنیم آستانههای وجودیمان نیز به هم نزدیک شود باید نگاههایمان به هم گره بخورد.
🔹بحثهای فراوانی در این باب صورت گرفته که بدترین نوع کار خیریه این است که پول یا هر چیزی که میخواهید کمک کنید در اختیار دستگاههای حکومتی دولتی قرار دهید. دومین نوع که از این بهتر است اما باز هم بد است این است که در کنار نهادهای غیر دولتی بگذارید.
🔹دولت با پول تو قدرت پیدا میکند و با این قدرت به آن کسانی که از این کمکها بهره میبرند برای منافع خودشان اعمال نفوذ میکنند. در هیچ کشور دنیا تضمینی وجود ندارد که خواستههای دولتها همان نیازها و خواستههای مردم باشد. دولت مجانا کمک نمیکند در مقابل آن تعهداتی میگیرد که نهادهای غیر حکومتی به این شدت از این تعهدات نمیتوانند بگیرند.
🔹اما از این دو حالت بهتر این است که فرد به فرد و چهره به چهره کمک کنیم. چرا؟
به این دلیل که وقتی مأمور انجمن خیریه در خانه کسی را میزند و چیزی میگذارد و میرود این حس در فرد القا میشود که ما را آنقدر برابر ندانستند که به ما سلامی بکنند. فقط به حیات زیست شناختی ما توجه کردند مثل پرندهای که به آن آب و دانه میدهند. فرض کنید به فقیری میخواهید کمک کنید و سه حالت را در نظر بگیرید یکی این که بگویید در را باز کن این را گذاشتم بردار و برو . یکی این که به بچه 5 ساله تان بگویید برو بهش بده و یکی اینکه خودتان بروید کمک کنید.
🔹در هر سه حالت یک مبلغ کمک کردهاید اما کجا احساس کرامت بیشتری به طرف دادهاید. کجا احساس برابری کردهاند آنجا که خود طرف به کمک گیرنده نگاه میکند یعنی ما برابر هستیم. علاوه بر زندگی زیستشناختی باید زندگی روانشناختی و زندگی معنوی هم در نظر گرفته شود. در انجمنهای خیریه که همه بی چهرهاند این ارتباطات از بین میروند.
کمک کننده وقتی به طرف نگاه میکند چیزهایی در او میبیند که غیر از فقر اوست. تحقیر اجتماعی یا نیاز محبت و هزار نیاز دیگر را ممکن است در او ببیند. بد است که فقط نیازهای بیولوژیک را در انسانها ببینیم. من معتقدم براورده شدن آن نیازهای عاطفی بسیار ارزشمند تر است از نیازهای مادی.
دولتها اگر میخواهند کمک کنند باید چنان نظامهای عادلانهای برقرار کنند که اصلا زمینه کمک گرفتن را از بین ببرند.آنها هر کار دیگری بکنند دارند خودشان را به کوچه علی چپ میزنند.
🔹حکومت اگر میخواهد به مردم خدمت کند فقط یک مهم میتوان برایش متصور شد که چنان نهاد اقتصاد و خانواده و حقوق و … را برنامهریزی کند که فقر را به صفر برساند. نه این که کاری کند که فقر گسترش یابد بعد به فقیران کمک کنند. اینها دولتهای گدا پرور هستند. دولتها باید فقر زدایی بکنند نه کمک به فقیر.
ان جی او ها باید آنقدر که دولتها در فقرزدایی نا موفق بودهاند را جبران کنند. افراد با کمک کردن به مردم خودشان رشد معنوی پیدا میکنند. ان جی او رشد معنوی نمیکنند چون انسان نیستند. من وقتی کمک میکنم و یک نگاه مهربانانه و عطوفانه به کسی میکنم خودم رشد معنوی پیدا میکنم. امام حسین (ع) را که به نامش هزار خرافه گسترش دادهاند هیچ وقت ازاو نقل نمیکنند که اگر فقیر به در خانهاش میرسید می رفت دست فقیر را میبوسید. یعنی میفهمید که این آدم بیش از آنکه فقر مادی داشته باشد فقر عاطفی دارد. امام حسین با این کارش فقط فقیران را سیر نمیکرد خودش را هم از لحاظ معنوی سیر میکرد. و ما به این توجه نمی کنیم و به نظرمان می آید که چشم تو چشم نشویم.
🔹البته در دنیای بزرگ امروز ارتباط از راه دور چاره ناپذیر است اما چاره ناپذیر را آنقدر که چاره ناپذیر است باید تسلیمش شد. اگر با طرف مقابلم بتوانم مواجه شوم و کمک کنم نباید جور دیگری کمک کنم.
انتهای پیام