خرید تور نوروزی

استدلالات ضعیف و لعن گوئی‌هایِ نماینده خبرگان و شاگرد آیت الله مصباح!

حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه در یادداشتی با عنوان «استدلالات ضعیف و لعن گوئی هایِ نماینده خبرگان و شاگرد آیت الله مصباح!» نوشت:

اخیرا یکی از شاگردان مرحوم آیت الله مصباح و از اساتید حوزه قم در مدرسه حقانی به ایراد سخن پرداخته و بنای بر اثبات ولایت فقیه و نیز سیاسی بودنِ علامه طباطبائی داشته که در این بین ، از افرادی چون مرحوم دکتر شریعتی و رئیس جمهور اسبق آقای خاتمی به عنوانِ “ملعون” نام برده و طلب “لعنت” نموده! و نیز با تعریض نسبت مرحوم استاد بزرگ محمدرضا حکیمی ، ایشان را هم از زبان تند خود بی نصیب نگذاشته است!

از آنجا که این سه ادعای ایشان منطبق با واقعیت نیست به اختصار مورد نقد قرار میدهیم؛

۱ ) در مورد لعن ؛

گذشته از اینکه آنچه ازآن دو نفر نقل میکند تقطیع شده است و هیچ گاه غرض آن دو شخصیت شناخته شده آن چیزی نیست که ایشان به آنان نسبت میدهد ، اصلِ بکار بردن «لعن و لعنت» در این موارد مغایر با فقه واخلاق است .
به تعبیر امام غزالی ؛ لعن ،اعلام و حکمِ دوری از رحمت رحمت الهی است!

پیامبر خدا (ص) فرمود: “لَعنُ المؤمنِ کقَتلِهِ ؛ لعنت کردن مؤمن، مانند کشتن اوست.”

در فقه و اخلاق روشن است که “لعن کردن” یک امر بی حساب و کتاب نیست.
فیض کاشانی نقل میکند؛ “نُعَیمان انصارى را زود به زود نزد رسول خدا (ص) مى آوردند و آن حضرت او را به خاطر گناهى که مرتکب شده بود مجازات مى کرد تا آن که روزى او را آوردند و پیامبر حدّش زد. مردى او را لعنت کرد و گفت: چقدر او را نزد رسول خدا مى آورند؟! رسول خدا فرمود: لعنتش مکن؛ زیرا او خدا و رسولش را دوست دارد ؛ فقالَ علیه السلام : لا تَلعَنْهُ ؛ فإنّهُ یُحِبُّ اللّه و رسولَهُ.”

امام خمینی درباره لعن به افراد در کتاب شرح چهل حدیث آورده که حتی به کفاری -غیرظالم- که از عاقبت آنان بی اطلاعیم‌ نمیتوانیم بصرف کفر لعن کنیم ، ایشان میفرماید: «کفاری را که معلوم نیست با حال کفر از این عالم منتقل شدند لعن نکنید؛ شاید در حال رفتن، هدایت شده باشند و روحانیت آن‌ها مانع از ترقیات شما شود.»

در خطرآفرینیِ «لعنت بیجا» روایتی از پیامبر خدا (ص) داریم که شاید به مهمی آن سخنی درباب لعن و لعنت نداشته باشیم که فرمود: “اگر لعنت فرستاده شده مورد استحقاق نباشد ، لعنت به خود لعنت کننده بازگشت پیدا میکند!”

متاسفانه فرهنگ لعنت فرستادن در میان برخی مردم کوچه و بازار دیده میشود و تاسف بیشتر از کسانی که «وصلِ سیاسی» هستند و به رقیب خود انواع لعنت ها را در تریبون نثار می کنند !!

۲ ) استدلال شاگردآیت الله مصباح برای اثبات ولایت فقیهان به آیه سوره فتح ؛ «يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ» بسیار شگفت و ناروا است ! چرا که این آیه از مختصات رسول الله (ص) است.
حتی؛ امام خمینی و علامه طباطبایی استدلال به آیه ؛ «أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنكُمْ» برای ولایتِ غیر معصوم را شدیدا انکار کرده اند.
و به همین وزان استدلال برای اثبات “نصب” در ولایت فقیه به روایت طولانی از حضرت امام رضا (ع) در باب امامت بی محل و غیر مناسب است.

لازم به ذکر است ؛ صاحب این قلم ولایت غیر معصوم را در اصل اثبات و محدوده اختیارات دارای دو قرائت میدانم که وزان “قرائتِ امام” مقبول بوده و با قرائتِ آیت الله مصباح کاملا متفاوت است.

۳ ) بخش دیگر ادعای این استاد محترم ؛ تبیین نگاه سیاسی علامه طباطبایی است و استدلال برای نگاه مثبتِ سیاسیِ علامه به دو امر شده ؛ یکی نوشتن رساله حکومت اسلامی، و دیگری ارتباط ایشان با آیت الله میلانی است که مدعی شده است آن مرجع بزرگوار مروج انقلاب و امام بوده!
در اینجا لازم بذکر است خاطرات از آیت الله میلانی گزینشی نقل شده و نظر وی در اواخر تفاوت بوده که قابل مراجعه است، و داوری و نظر علامه طباطبائی در مورد جریان انقلابیون و دارالتبلغ در مصاحبات افراد مطلع آمده است که قابل دسترس است‌.
و رساله حکومت اسلامی علامه طباطبائی؛ در واقع اثبات کننده نفوذ نظر مردم در عصر غیبت است و نه آنچیزی که آن سخنران بدنبال آن است.
عبارت علامه در “حکومت اسلامی” چنین است؛ «در هر صورت باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر (ص) وفات نموده و امام (ع) نیز از دیده پنهان است، امر حکومت به دست خود مسلمین است، و این وظیفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش امامت بوده است حاکمی را انتخاب کنند»

نکته پایانی؛
حفظ و حراست از انقلاب و مبانی آن از راه صداقت و معنویت و استدلال شدنی است.
مغالطه و یا استدلال ضعیف، و نیز تمسکِ به قرآن و سنت با قرائت شاذ و غیرمقبول ، و یا با لعن و نفرین و یا ایراد خاطرات تقیطع شده و جانبدارانه ؛ غیر از گریز دوستان ، چیزی دیگری را نتیجه نمیدهد چون بدیهی است که راه و اقدامِ باطل باعث تقویت جبهه حق نمیشود.
«فاعتبروا یا اولی الابصار؛پس عبرت بگیرید ای دارندگان دانش» (حشر / ۲)

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا