توسعه اصفهان درطول هفتاد سال گذشته
توسعهمندی در شهری تاریخی همچون اصفهان باید با سنت تاریخی و فرهنگی مردم هماهنگ باشد که در طول دهههای گذشته، نهتنها این هماهنگی رخ نداده، بلکه فشار توسعه سریع و صنعتی موجب شده است به مرور هویت تاریخی مردمان این دیار نیز رو به اضمحلال برود.
احمد مهره کش در اصفهان زیبا نوشت: «توسعه و طرحهای مربوط به آن در همه وجوه زندگی انسان اثرگذار است و به همان نسبت اثرات اقتصادی و سیاسی، بر کالبد شهری نیز تاثیر مستقیم میگذارد. تغییر در بافت و ترکیب جمعیتی به دلیل تغییرات ناشی از ساختارهای اقتصادی، تحولات در سیستم شهری را نیز بهدنبال خواهد داشت.
طرحهای توسعه به گونهای برنامهریزی و مفصلبندی شدهاند که تغییرات ناشی از آن، در جهت استفاده از حداکثر نیرو و راندمان برای به دست آوردن حداکثر سود با کمترین هزینه باشد.
بنابراین نوع شهرنشینی و مدیریت شهری نیز باید به گونهای تغییر کند تا این هدف به راحتترین شکل محقق شود و نیروی کار و سرمایه نیز به بهترین نحو در راستای بالابردن سود و ارزش افزوده قرار گیرد.
باید مناطق مختلف شهر برای افزایش سرعت حملونقل کالا و خدمات و نیروی انسانی و بهینهشدن توزیع ثروت و سرمایه تغییر ماهیت بدهند و هر مانعی بر سر راه این تحول قرار گیرد، نابود یا به نوعی قلب شود تا کارکردی در همان راستا پیدا کند.
توسعه ایران قبل از انقلاب با بعد از انقلاب فرقی ندارد
سید هادی امامی، معمار و پژوهشگر حوزه معماری، به «اصفهانزیبا» میگوید: «در بحث توسعه، قائلشدن به تقسیمبندی بین قبل و بعد از انقلاب اشتباه است؛ چون بحث توسعه از دهه 40 شروع میشود و ما الان 70 سال است روی همان ریل در حال حرکت هستیم؛ وقوع انقلاب هم آن را تغییر نداد. این در نظام بروکراسی اداری و بهطورکلی در نظام اقتصادی و برنامهریزی ادامه پیدا کرد که یکی از آن نظامهای برنامهریزی، برنامهریزی شهری و طرحهای جامع و تفصیلی بود.»
او بیان میکند: «این موضوع در ذیل بحث کلیتری است که از دوران قاجار با عنوان مواجهه ایران با جهان مدرن شروع شد. برای اینکه بتوانیم پاسخی به عقبماندگیهای خود از مدرنیسم بدهیم، بهصورت عینبهعین تابع راهحلهای غربی شده و به یکباره و بهصورت تقلیدی، مبهوت غرب شدیم و دستوپای خودمان را گم کردیم و راهحلهای خودمان را کنار گذاشتیم.»
امامی خاطرنشان میکند: «مثلا اروپا یک سرزمین پایدار است و مباحثی مثل سیل و زلزله و مخاطرههایی که در ایران وجود دارد، آنجا نیست. این در حالی است که ایران در یک کمربندی قرار گرفته که برخورد کمربند بیابانی جهان با کمربند آلپ هیمالیاست. اینجا ما به ناچار همیشه بین دو زلزله، دو سیل و این بلایای طبیعی زندگی میکنیم و ایرانیها در طول تاریخ آموختند که در مواجهه با این اتفاقها چه کنند.»
این پژوهشگر تصریح میکند: «اتفاقی که از هفتاد سال پیش به این طرف رخ داد، چه در زمان قبل از انقلاب و چه در وزارت مسکن و شهرسازی بعد از انقلاب، بر اساس مطالعات و برنامهریزی بوده است؛ منتها راهحلها، ایرانی نیست؛ اروپایی و آمریکایی است؛ به همین دلیل در سیلی که چند سال در منطقه غرب کشور پیش آمد، بیشترین آسیبها به خانههایی وارد شد که در همین سالها و با دستورالعملهای نظاممهندسی و مقررات ملی ساختمان ساخته شدند و اتفاقا سازههای تاریخی و آنهایی که قدمت بیشتری داشتند، کمتر در مواجهه با سیل قرار گرفتند و تخریب شدند.»
اصفهان رؤیای شهر ایرانی در دوره صفویه بود
او خاطرنشان میکند: «این مسئله موجب شده است ما زمینه کار خودمان را فراموش کنیم. با درنظرگرفتن این موضوع، اولین نکتهای که راجع به اصفهان باید به آن توجه کرد، این است: اصفهان یک شهر تاریخی و بسیار مهم است که در مقایسه با شهرهای تاریخی همعصر خود، یکی از مهمترین شهرهای جهان محسوب میشود؛ حتی در دورههایی از پاریس و لندن هم مهمتر بود.»
امامی ادامه میدهد: «در دو دوره مهم اسلامی، اصفهان پایتخت ایران بوده است؛ یکی از آنها دوره سلجوقی بوده که نقشههای آن دوره نشان میدهد مرزهای ایران از سمت شرق تا کشمیر و از آن طرف هم تا دریای مدیترانه کشیده شده است. اصفهان پایتخت این مناطق بوده که شامل ایران، عراق عجم، عراق عرب، مناطقی از ترکیه تا قونیه و دریای سیاه و مدیترانه میشد. از آن طرف در دوره صفویه هم وسعت زیادی داشتیم که عراق، ایران، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و کل منطقه بلوچستان را شامل میشد. پایتخت کل این تمدن شیعی هم اصفهان بوده است.»
این معمار توضیح میدهد: «در شهرسازی، اصفهان رؤیای شهر ایرانیاسلامی بوده است؛ یعنی تمرینهایی در هرات، تبریز و قزوین انجام میدادند و بعد در اصفهان به بهترین نحو اجرا میکردند؛ مثلا ما یک چهارباغ هم در تبریز داریم؛ ولی چهارباغ در اصفهان به بهترین نحو بروز پیدا میکند. مثال دیگر، میدان امام است که این نیز قبلا در تبریز تمرینش انجام شده است؛ به گونهای که ابتدا در تبریز میدان صاحبالامر را میسازند و بعد در اصفهان بهصورت کامل و چشمگیر به شکل میدان نقشجهان پیادهسازی میشود. پس 600 سال آزمون پشت سر شهر اصفهان وجود دارد و این اصفهانی که در دوره صفوی بهوجود میآید، رؤیای شهر ایرانی
بود.»
او میگوید: «ما در اینجا باید به یک نکته توجه کنیم؛ اینکه وقتی شاهعباس به اصفهان میآید و اینجا را پایتخت خود میکند، جمعیت اصفهان بین 50 تا 65هزار نفر بوده است؛ ولی برنامهریزی شهری که برای آن طرح میکنند تا آن را توسعه دهند، 650 هزار نفر جمعیت را در نظر میگیرند؛ چیزی حدود 10 تا 13 برابر جمعیت اولیه. وقتی محمود افغان دروازههای اصفهان را تصرف میکند، بر اساس گزارشها، جمعیت اصفهان حدود یکمیلیون نفر بوده است؛ یعنی جمعیتی بیشتر از لندن و پاریس که نشان میدهد اصفهان در آن دوران یکی از بزرگترین شهرهای جهان بوده است.»
امامی خاطرنشان میکند: «با این جمعیت، وقتی شاردن فرانسوی از اصفهان دیدن میکند، میگوید که اصفهان مثل یک جنگل است و آن را به یک باغشهر تشبیه میکند؛ چون درختان زیادی در آن وجود داشته است. شاردن بار اولی که اصفهان را میبیند، فکر میکند اینجا جنگل است. این خیلی مهم است.»
این پژوهشگر حوزه معماری ادامه میدهد: «جمعیت ما حدودا 20 برابر میشود؛ ولی طبیعت بههم نمیریزد و آبوهوای شهر هم خوب است، زایندهرود جاری است، باغها در شهر از بین نرفتهاند، در این شهر صناعت وجود دارد، بازارهای فعال هست و اصفهان بهعنوان یک مرکز مهم تجاری است. این یعنی همه ارکان سکونت شهری در اصفهان وجود دارد.»
او عنوان میکند: «در حال حاضر جمعیت اصفهان، بر اساس گزارشهای 1402، پنج میلیون و 349 هزار نفر است که از تاریخ تصرف محمود افغان تاکنون پنج برابر افزایش پیدا کرده است؛ اما این پنج برابر در مقایسه با 20 برابرشدن جمعیت اصفهان از ابتدای دوره صفوی تا انتهای آن، بلاهای زیادی بر سر جمعیت ایران آورده است. چرا ما باید در سال قبل فقط 9 روز هوای پاک داشته باشیم؟ چرا اینقدر درگیر سرطان و «اماس» هستیم؟ ما 148 روز هوای ناسالم برای گروههای حساس و 26 روز هم هوای ناسالم برای عموم شهروندان داشتیم و این یعنی فاجعه. از آن طرف، وضعیت آب هم به شکل دیگری فاجعه است و دچار فرونشست هم هستیم. همه اینها نشان میدهد در این جایی که زندگی میکنیم، متوجه شرایط زیستی آن نیستیم و همان نگاه اروپایی از نظر پایداری در شهرها برای سکونت را عینبهعین برای اصفهان و ایران در پیش میگیریم.»
مداخله توسعه در اصفهان نابخردانه بود
امامی با نگاهی به گذشته برای ارائه راهحل میگوید: «ما باید ببینیم گذشتگانمان چه کار انجام میدادند. راهحلی که در زمان صفوی وجود داشت این بود که از سرچشمههای کارون میخواستند شکاف ایجاد کنند؛ ولی امکان حفر تونل نداشتند. از این طریق آب سرچشمه کارون را میخواستند به سمت فلات مرکزی و داخل زایندهرود بیاورند. آنها آمدند و بر اساس تأسیساتی که ایجاد کردند، مثل بندها، پل خواجو، سیوسهپل و بندهای قبلی، سرعت آب را کم کردند تا آب در سفرههای زیرزمینی جذب شود و در فصولی که نیاز به آب داشتند، به سفره آب زیرزمینی با یک عمق خیلی کم در حد 5 تا 10 متر دسترسی پیدا کنند. امروز در سطوح 100 تا 150 متر هم به آب نمیرسند.»
این پژوهشگر با بیان اینکه ما با توسعه مداخله نابخردانه کردهایم، تأکید میکند: «صنایع آببر را که باید در کنار دریا باشد، در اصفهان آوردیم و آب زایندهرود را برای این مصرف انتخاب کردیم؛ اما متوجه نبودیم که نبود آب در زایندهرود، یعنی نبود زیست در اصفهان؛ یعنی فرونشست و آلودگی و هوای ناسالم.»
توسعه دوره جدید، هویت تاریخی اصفهان را تحتتاثیر قرار داد
او با اشاره به توسعه شهری در اصفهان و تاریخ این توسعه در زمان صفوی ذکر میکند: «الگوی توسعه شهر اصفهان را باید لایهبندی کنیم. یک لایه شهر قدیم داریم که در دوران صفویه برنامهریزی آن انجام شد؛ رویکرد آن هم توسعه شهر از میدان عتیق توسط احداث بازار و کشاندن آن بهسمت میدان امام بود. بعد از آن طرف هم احداث باغهای صفوی از پشت میدان نقشجهان و احداث خیابان چهارباغ بوده که تا احداث سیوسهپل و فرحآباد ادامه پیدا میکند تا به کوهصفه متصل شود. انتهای آن برجهایی بوده که یکی از آن برجها در خیابان شیخصدوق جنوبی و یکی دیگر در دانشگاه اصفهان است و انتهای محدوده توسعه شهر صفوی همین برجها بوده است.»
امامی تصریح میکند: «در دوره جدید هم، لایه توسعه خود را بر لایه توسعه در دوران صفوی منطبق کردیم و چهارباغ را ادامه دادیم و از آن طرف هم چهارباغ پایین بهسمت خیابان کاوه کشیده شد و ورودی شهر اصفهان به این خیابان تغییر پیدا کرد؛ بنابراین چهارباغ را محور توسعه اصفهان در دوره جدید قرار دادیم. وقتی این دو لایه شهر قدیم و جدید کاملا روی یک خط، یعنی چهارباغ بر هم منطبق میشود، قطعا همدیگر را اذیت میکنند و ما اینجا باید حواسمان به این باشد که اصفهان با ویژگیهایی که برشمردیم، یک شهر مهم تاریخی است و بحث مربوط به هویت و فرهنگ باید یک مسئله بسیار جدی باشد.»
این پژوهشگر اضافه میکند: «اما وقتی این دو الگوی توسعه روی هم منطبق میشود، به همین منجر میشود که جهاننما با آن عظمت در یک سر چهارباغ عباسی ساخته میشود، مترو باید حتما از زیر چهارباغ رد شود و چقدر درختان ارزشمند هم قطع میشود. اصلا انگارنهانگار که اصفهان یک شهر تاریخی است که باید حفظ
شود.»
در نگاه فعلی به توسعه بافت تاریخی ارزشی ندارد
او با اشاره به یک نمونه از شهر لندن ادامه میدهد: «وقتی از بافت تاریخی این شهر قرار است، اتوبوس رد شود، اتوبوسها همان اتوبوسهای قدیمی با موتورهای جدید است؛ یعنی اینکه میخواهند بگویند در بحث اتوبوسرانی و سیستم حملونقل هم شرایط تاریخی را لحاظ میکنیم یا هرگونه دخلوتصرف در پوسته نما ممنوع است. داخل را تغییر میدهند؛ اما پوسته نمای تاریخی را تغییر نمیدهند تا چهره شهر بههم نریزد؛ چون لندن یک شهر تاریخی است؛ چیزی که اصلا ما به آن توجه نمیکنیم و تاریخ و مسئله میراثیبودن چیزی است که همه از آن فرار میکنند و انگار دست و پای همه را گرفته است.»
امامی به ورود ماشین به سیستم شهری مدرن هم اشاره میکند و میگوید: «این باعث شد عرصههای تاریخی و میراثی از بین برود و تخریبهای گسترده صورت بگیرد و عملا چیزی که در نگاه مدیران شهری وجود دارد، این است که تکبنای تاریخی اهمیت دارد، نه بافت پیرامونی آن؛ مثلا فقط به خود مسجد شیخ لطفالله نگاه میکنند؛ ولی بافت پیرامون آن را در نظر نمیگیرند؛ درحالیکه شیخ لطفالله و سیوسهپل و پل خواجو و مسجد جامع و تکتک این بناها وقتی ارزشمند هستند که در بافت خودشان قرار بگیرند.»
او بیان میکند: «وقتی حاضر هستیم این بافت را تخرییب کنیم تا ماشین بتواند وارد آن شود و این ماشین بتواند تا پشت در مسجد امام اصفهان برود و آنجا پارک کند، این باعث میشود خود آن مسجد و آن اثر هم به مخاطره بیفتد و از ارزش آن کم شود؛ بنابراین خود بافت تاریخی را هم باید بهعنوان یک ارزش در نظر بگیریم واین در نگاه مدیران شهری نیز باید باشد. تخریب بافت تاریخی در اصفهان مثل این است که دیوان حافظ را که در دستمان است، پارهپاره کردهایم و تکههای آن را فروختهایم.»
امامی تصریح میکند: «این نگاه باید در مدیران شهری ما وجود داشته باشد که اصفهان افتخار تمدن اسلامی ماست و باید به عمق حقیقت آن پی برد. وقتی شناخت لازم در خصوص اصفهان و تاریخ و فرهنگ آن نباشد، باعث میشود هر برخورد ناصوابی بر اصفهان روا دانسته شود.»
آنچه در این میان، صادق به نظر میرسد این است که توسعه در اصفهان به هیچ وجه مطابق با بوم مردم اصفهان و همزیستی مسالمتآمیز و هارمونیک با طبیعت نبوده است.
توسعهمندی در شهری تاریخی همچون اصفهان باید با سنت تاریخی و فرهنگی مردم و هویت شهری آنها هماهنگ باشد که در طول دهههای گذشته، نهتنها این هماهنگی رخ نداده، بلکه فشار توسعه سریع و صنعتی موجب شده است به مرور هویت تاریخی مردمان این دیار نیز تحتتأثیر قرار گیرد و رو به اضمحلال برود.
این در خود شهر اصفهان نمود بیشتری دارد. وقتی با هدف توسعه حملونقل درونشهری و توسعه خیابانها برای کاهش بار ترافیکی و ایجاد مناطق جدید سکونتگاهی به جای احیای بافتهای فرسوده، بافتهای تاریخی از بین میرود، نباید انتظار این را داشته باشیم که هویت شهر و زیستمندی تاریخی و فرهنگی آن حفظ شود.
در این میان تنها راه باقی مانده برای مدیران و مسئولان اجرایی، حفظ بناهای شاخص تاریخی و میراثی است تا آنها را بهعنوان نماد وفاداری توسعه به میراث و هویت فرهنگی بازنمایی کنند و شهروندان نیز دل خوش داشته باشند که شهرشان نیز هنوز نگینهای درخشان تاریخ ایران و تمدن ایرانی اسلامی را بر تارک خود دارد.»
انتهای پیام