امید، علیه جبر جغرافیایی
نگاهی به رمان منظومهای از پدیدههای حیاتی
علی نیلی، انصاف نیوز: جنگ چرک است، چه در چچن دهه 1990 باشد، چه در غزه دهه 2020. جنگ چرک است و حالا مدتهاست هویت جغرافیایی و مذهبی یافته و شناسه خاورنشینان جهان شده است اما نویسنده «منظومهای از پدیدههای حیاتی» از دل مخروبههای فیزیکی و از دل ویرانههای انسانی جنگ، کودکی از چچن را در چچن به ثمر میرساند تا این بار امید را بر جبر جغرافیایی چیره بنماید.
اثری درخشان از آنتونی مارا که علاوه بر نبوغ، شناخت عمیقی از جامعه و مذهب و تاریخ چچن و روسیه دارد و این همه را به خدمت گرفته تا رمانی جذاب خلق کند.
چچن تاریخی کمفراز و پرنشیب دارد؛ سرزمینی که جز دورهای کوتاه در قرن هجدهم، هماره در تب استقلال سوخته است. امیرنشینی از اقمار امپراتوری عثمانی که با سرنیزه تزارها به روسیه پیوست و جزئی از آن سرزمین شد. با وجود ناآرامی و تلاشهایی چند در دو دهه آخر قرن نوزدهم و دو دهه اول قرن بیستم، چچن جزئی از روسیه ماند و حتی از «انقلاب رهاییبخش بولشویکی» هم نصیبی نبرد جز مشتی آرمان و شعار. در کشاکش جنگ جهانی دوم، به دستور استالین، ساکنانش به ظن و اتهام کمک به نازیها، کوچانده شدند و در دهه 1960، بعد از استالینزدایی، اجازه بازگشت به سرزمین مادری را یافتند.
کوچ اجباری چچنیها، اسکان خانوارهایی جدید از سراسر روسیه در ماترک آن کوچاندهها و بعد، بازگشت به سرزمین آشنا و بیگانه، در کنار امتیازاتی که هماره برای روستبارها وجود داشت، گسلهایی را در جامعه چچن ایجاد کرد که همزمان با فروریختن دیوار برلین سر باز کرد و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فعال شد؛ چچنیها بار دیگر برای استقلال کوشیدند و باز سرکوب شدند. حاصل آن تلاش، دو جنگ بود که دستمایه «مارا» قرار گرفته برای قصهپردازی.
رمان روایتی غیرخطی دارد و در بازهای میان 1994 تا 2004 میگذرد که در 5 روز روایت میشود. شخصیتها و رویدادها، ریشه در گذشته دارند و اثری بر آینده که گذشته را روشنتر و آینده را در حد اشاره، نویسنده مد نظر داشته است.
قصه در کوتاهترین تعریف، قصه نجات حواست؛ دختر 8 ساله یک خانواده مسیحی ساکن روستایی مسلماننشین که پدرش، دوکا را مسلمانی دیگر، رمضان، به مخمصه امنیتیهای روس میاندازد و حالا همسایهاش، احمد با کمک سونیا، قرار است جای امنی برای او بیابند چون در سنت امنیتیهای روس، آنکه خائن خوانده میشود باید با خانوادهاش تاوان دهد. سونیا، یکی از دو دختر خانوادهای مسیحی است که پیشتر به چچن کوچانده شدهاند. محصل رشته پزشکی در لندن که ماجراهای بازگشتش به چچن برای یافتن خواهرش، ناتاشا، او را به تنها پزشک بیمارستان شماره 6 ولچانسک بدل کرده است.
داستان اصلی را اما خردهروایتهایی از زندگی این آدمها پیش میبرد؛ داستان رمضان، فرزند حسن، پژوهشگر عمیق و دقیق تاریخ چچن، که آدمفروش میشود یا ناتاشا که به دام باندهای قاچاق انسان میافتد و از روسپیخانههای کوزووو سر درمیآورد. همین ناتاشاست که در کنار خواهرش و به جبر محیط؛ مامای بیمارستان شماره 6 شده و حوا را از بطن مادرش بیرون کشیده. داستان حسن که پدر احمد است اما نه آشکارا. داستان دوکا که منزلش میشود پایگاه پناهجویان مهاجر و یکیشان ناتاشا. داستان سونیا که باید ملزومات بیمارستانش را از قاچاقچیان انسان و کالا تامین کند. داستان چرک جنگ که آدمها را چروک میکند و «منظومهای از پدیدههای حیاتی – سامانه بدن، تحریکپذیری، حرکت، رشد، تولیدمثل، سازگاری» را به ویرانی میکشاند و مختل میکند. جنگی که فقط ولچانسک و گروزنی را ویران نکرده و دامنه فاجعهآفرینیاش تا قلب اروپا، یوگسلاوی تکهپاره که حالا ترمینال توزیع زنان قاچاقشده چچنتبار و روستبار است، میگسترد.
در جهان رمان منظومهای از پدیدههای حیاتی (که تعریف کاملش برابرگذاشت مفهوم زندگی در فرهنگنامهای روسی است) هیچ اتفاق مهیب و غیرمنتظره و عجیبی، قوانین طبیعت را از کارکرد نمیاندازد. آدمهای بیربط کنار هم قرار میگیرند و همسرنوشت میشوند و اقدامات و تصمیمات گذشته و اکنونشان بر زندگی آیندهشان تاثیر میگذارد. آدمها نه بلافاصله اما حتما با بخشی از نتایج عمل خود روبهرو میشوند.
بر اساس این دستفرمان نویسنده منظومهای از روابط انسانی ساخته میشود که برهم کنشهای مشخصی دارد؛ حسن تاوان مخفیکردن نسب احمد را با پسر دیگرش میدهد که روح خود را به شیطان فروخته، دوکا تاوان پیشکش اسلحه به ناتاشایی را میدهد که افسر روس متجاوزی را به قتل رسانده، احمد تاوان خوابیدن در تختخواب دوکا را با مسئولیت بزرگ حفظ دخترش میدهد، رمضان با غم اختگی و تنهایی سر میکند و…
هیچ آدمی در جهان این رمان سیاه نیست، سفید سفید هم اما ذره سفیدیهای پراکنده در آدمهای ظاهرا بیربط، دست به دست هم میدهند تا در نهایت حوا را به ثمر برسانند.
نبوغ نویسنده آنجاست که هم چرکی جنگ را به تمامی عیان میکند، هم ویرانی آدمهای متن و حاشیه جنگ را. آدمهایش طمعورزی و شهوترانی و حسادت، خشونت و مسئولیتگریزی و محبت، انکار و انتقام، شرافت و کرامت یا خست و خصومت را در خود جمع دارند و با همین ویژگیها باورپذیر میشوند و واقعی مینمایند. بنابراین وقتی از پس همه مصیبتها، درمییابیم که حوا به یاری سونیا دانشجو شده و درس خوانده و فارغالتحصیل شده و سفر رفته و بازگشته و ازدواج کرده و در همان شهر ولچانسک جان سپرده، نویسنده پیامش را رسانده که از ورای همه آن چرک و سیاهی، بذر امید، عاقبت سبز میشود؛ اینبار امید علیه جبر جغرافیایی است. ناجی حوا اروپایی و آمریکایی نیست، نجات حوا هم منوط به مهاجرت به غرب نیست…
نویسندهای از کارگاه خلاقیت استنفورد
آنتونی مارا، متولد 1984 واشنگتن است و در کارگاه نگارش خلاق دانشگاه استنفورد به دانشجویان درس میدهد. غیر از این جایگاه علمی در آن دانشگاه سرآمد، و غیر از جایزههای معتبری که گرفته است، اروپای شرقی را به واسطه سفرهای طولانی و تحصیل در دانشگاههایش خوب میشناسد و غیر از همه اینها، برای نوشتن این اولین رمان خود، چند بار به چچن سفر کرده است و غیر از این سفرها، 15 کتاب را به عنوان منبع شناخت خود از تاریخ و فرهنگ و جامعه چچن معرفی میکند.
به پشتوانه همین اطلاعات و مطالعات است که شخصیتهای اثرش جان میگیرند و به مذهبشان از دیگری متمایز میشوند. به پشتوانه همین شناخت است که نویسنده میتواند شبکه تجارت جنسی زنان را از چچن در جنوب غرب روسیه تا کوزووو در مرکز اروپا بگستراند. با همین شناخت میتواند نشان دهد جنگ یا حداقل آن جنگ، یک روی تجاری اقتصادی هم داشته که سهامدارانش جهادی چچنی و ارتشی روس و شورشی اینگوشی و امنیتی فدراسیونی بودهاند و همانها مشتریانش. شناخت و نبوغ نویسنده است که جنایت، کشتن و ربودن و غارت و تجاوز را بدون هویت قومی مذهبی به خدمت گرفته و داستان را پیش برده است.
غیر از اینها باید از ترجمه روان فرزانه قوجلو که با هدایت محمدرضا جعفری، مالک و مدیر نشر نو و میراثدار ابدی انتشارات امیرکبیر، انجام شده، یاد کرد.
رمان «منظومهای از پدیدههای حیاتی» در 464 صفحه، در قطع رقعی کوچک در سال 1400 به همت نشر نو منتشر شده است.
انتهای پیام