برداشتِ روانشناسانه از تمثیلِ فلسفیِ «غارِ» افلاطون | رضا دانشمندی
رضا دانشمندی، در یادداشتی که در اختیار «انصافنیوز» قرار داده است، نوشت:
بهرغم مخالفتها و موافقتهایی که در تاریخ اندیشه با «افلاطون» شده، از فلسفۀ او «تشبیهی» به یادگارمانده که همچنان رهاننده و سودبخش است: «تمثیلِ غار»(1).
چرایی طرح تمثیل غار
شاگرد برجستۀ «سقراطِ» حکیم، این تمثیلِ را در رسالۀ «جمهور»(2) و برای تفهیم بیشتر فلسفهاش (نظریۀ مُثُل) ارائه کرده است. بهکوتاهی و سادگی میتواند گفت در میان اندیشههایِ پیشاسقراطی – گروهی بر «دگرگونی» و «تکثّر» و جمعی بر «ثبات» و «یکتایی» عالم پافشاری میکردند. «افلاطون» -در کنار بهرمندی از فیثاغورثیان(3)- با الهام از دو فلسفۀ ناسازگار «هراکلیتوس»(4) و «پارمنیدس»(5) کوشید نظریهای جامع و فراتر از این دو ارائه کند (البته بعضی مکتب افلاطون را بیشتر متمایل به «پارمنیدس» میدانند؛ چراکه «یکتایی» را برتر از «فراوانی» و «معقول» را ورایِ «محسوس» قرارداد).
خلاصه، هدف افلاطون از طرح نظریۀ مُثُل(6) دو چیز است: الف) تبیینِ هستیشناختیِ جهان، و ب) ثباتبخشی به دانش (از منظر معرفتشناختی) و رهایی آن از چنگال دگرگونیهایِ همیشگیِ جهانِ محسوسات(7).
یادآوری
گروهی را درنظربگیرید که در یک غار زنجیروحبس شدهاند. سروگردن این زندانیان هم بهگونهای بسته شده که صرفاً میتوانند بهصورت مستقیم بهدیوارِ غار نگاه کنند (آنها نمیتوانند بچرخند یا حتی دیگران را ببینند). پشت سر آنها آتشی روشن شده و نورش بر دیوار غار میافتد. اگر چیزی که از پشت سر زندانیان و مقابل آتش بگذرد، آنان سایههایی بر دیوار میبینند. برای این زندانیان، سایهها همان «واقعیت» است.
زندانیانِ غار نمیتوانند واقعیتی فراتر از آنچه درک میکنند، تصوّر کنند. بنابراین، آنها به دو صورت زندانی هستند؛ هم جسمشان در بند است، و هم ذهنشان -که اسیر تجربههایِ حسّی آنان است. بعضی از زندانیانِ آزادشده، زیر آسمانِ آبی و در برابر درخششِ خورشید قرارمیگیرند و نخست، تصوّر میکنند نابینا شدهاند، اما با بازگشت بینایی و برای اوّلین بار «واقعیت» را در دنیایی نورانی میبینند. هنگامیکه زندانیانِ آزادشده به غار بازمیگردند، حرفشان دربارۀ واقعیت باور نمیشود. زندانیان ناآگاه از واقعیت، خیال میکنند کسی چشمانِ همبندانشان را نابینا ساخته است. پس تصمیم میگیرند اگر کسی آنها به ترک غار دعوت کند، او را بکُشند!
خطاپذیریِ ادراکِ حسّی
از نظر افلاطون، ما هم زندانیان غاری خودساخته هستیم! وقتی برداشتهایِ حسی از جهان را «حقیقت» میپنداریم. اما، حقیقت فراتر از دریافتهایِ حسّی ماست. برای نمونه، هنگامیکه در ساحلِ اقیانوس ایستاده و به افق خیره شدهاید، خطی تماس آسمان و اقیانوس صاف به نظر میرسد. با اعتماد به حواس خود، ممکن است نتیجهگیری کنید که زمین در واقع صاف است.
ارزشمندیِ تمثیل غار برای روانشناسی
از دیدگاه روانشناختی (دستِکم از منظر «جفری نِوِد»(8) به عنوان یک روانشناس)، این تمثیل به فهم این مسأله کمک میکند که چگونه با شکلگیریِ حسّیِ نادرست از واقعیت، اسیر برداشتِ خود میشویم (مانند زندانیان غار). در فیلمهای پُرهواداری مانند «ماتریکس» و «نمایش ترومن»، شخصیتها متوهّمانه تصوّر میکنند که آنچه در زندگیِ روزمرّهشان درکوتجربه میکنند، درواقع هم خودِ واقعیت است.
در اتاقِ درمان چسبندگیِ مراجعان به دیدگاهشان دربارۀ تجربههایِ زیسته، سببساز دو مشکل میشود:
الف) محدودسازی میدان دید و
ب) دشواری تحمّل نگاه متفاوت -از زاویه یا نقطهنظری دیگر.
رهاسازیِ ذهن از «غار» خودساخته، بخش انرژیبَرِ درمان است، پروژهای با دو فاز:
الف) فاصلهگرفتن از روشِ همیشگی و آشنا در ساختن «واقعیت» و
ب) آزمودنِ سایرِ دیدگاههایِ جایگزین.
پیشنهادهای سهگانهای که حاصلِ فعالیت و تجربۀ بالینی است:
1 – خروج از «غار»
بهجای «عامل»، «ناظر» شوید؛ تصوّرکنید برای دوستتان مشکلِ مشابهی پیش آمده، به او چه میگویید. با این جابهجایی -تغییر جایگاه و مشورتدادن به دیگری- متوجّه میشوید که تفکّرِ شما دربارۀ موقعیتِ خودتان تا چه اندازه محدود یا حتی تحریفشده است. برای نمونه، وقتی نسبت به یک رفتار -بسته به اینکه خودتان عاملش باشید یا دیگران- دوگونه داوری (سختگیرانه و سهلگیرانه) دارید و خود را آزار میدهید -یعنی برای همه مادرید، برای خودتان زنبابا!
2 – نگاه از منظر دیگران
به ماجرا از منظر دیگران نگاه کنید (اگر مسائل را با دوستی درمیان بگذارم، چه میگوید؟). حدس بزنید که دوستتان (از منظری دیگر) چگونه به مشکلِ شما مینگرد. پس نقشها را معکوس کنید و اینبار تلاشکنید نظر ناظر را حدس بزنید. به این ترتیب، مشکل خود را از زاویه و جایگاه جدیدی دیدهاید.
3 – پرتابشدن به آینده!
با تصوّر آینده و تصوّر خودتان در بیستیاسیسالِ بعد، زندگی را از چشمانداز دیگری ببینید. رویداد ویژهای را بهیادآورید که پیش از این برای شما بسیار نگرانکننده بوده است. با سفر به آینده و خِرَدی که با افزایشِ سنّوتجربه بهدستآمده، خودِ بزرگترِ شما دربارۀ این تجربۀ تلخ به خودِ کوچکترتان چه میگوید؟ چشمانداز تازه، سببِ تفسیری متفاوت از رویدادها میشود.
میبینید! پس از حدود بیستوچهار قرن، هنوز تمثیل غار درسآموز است؛ چراکه ممکن است ما هم مانند آن زندانیانِ تاریکی باشیم و واقعیت را تنها آن چیزی بپنداریم که در مقابلِ چشمانمان قرار دارد -یا در ذهن تصوّرشان میکنیم. اگر «عقلمان صرفاً به چشممان باشد» و دیدههایمان را باور کنیم، مانند این است که سایههایِ نقشبسته بر دیوار غار را «واقعیت» بدانیم. برای فرار از این «غارِ» خودساخته، باید از منظری نو و چشماندازی تازه به جهانوخودمان بنگریم.
شاید مهارِ چندانی بر زندگی نداشته باشیم -اوضاعِ عالَم، اقتصاد، برندهشدن فلان تیم ورزشی- امّا، میتوانیم چگونگی واکنشمان نسبت به رویدادهای زندگی را کنترل کنیم و برای دیدنِ تجاربمان به گزینشِ چشمانداز بپردازیم.
پ.ن.
*اواخر سال 1396 یادداشتی با عنوان «ذهنهای هیدروژنی و نابودی گفتوگو» نوشتم، بیارتباط با مطلب حاضر نیست.
1. Plato’s Allegory of The Cave
2. Republic
3. Pythagoreans
4. Heraclitus
5. Parmenides
6. The theory of Forms/Ideas
7- برای تفصیل بیشتر میتوانید به مقالۀ استاد «محمّدمهدی اردبیلی» با عنوانِ «شرح اجمالی بر نظریۀ مُثُلِ افلاطون» مراجعه کنید.
8- جفری نِوِدJeffrey Nevid، استاد روانشناسی دانشگاه سنجان St. John’s University است. درمانِ شناختی-رفتاری، تأثیر شخصیت در سوءِ مصرف مواد، پژوهش در زمینۀ آموزشوسنجش نگرشها و شناختهای ضمنی علایق پژوهشی اوست. دکتر نِوِد دریافتکنندۀ جایزۀ «چارلز ال برویر» Charles L. Brewer Award در سال ۲۰۲۲ برای تدریس ممتاز در روانشناسی از «بنیاد روانشناسی آمریکا» (انجمن روانشناسی آمریکا) است. کتابهایِ «اختلالاتِ اعتیادی و وابسته به مواد» و «بهداشت روانی» از این روانشناس به پارسی ترجمه شده است.
Instagram: reza.daneshmandi
X(Twitter): DaneshmandiReza
User ID inTelegram: @rezadaneshmandi
انتهای پیام
مطلب جالبی بود دمتگرم