خرید تور تابستان

بازداشت کارمند روزنامه اطلاعات با یک صندوق عرق سگی

سید عطاءالله مهاجرانی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات با تیتر «عیب پوشیدن!»، خاطره‌ای از نوع رفتار مرحوم سید محمود دعایی با یکی از کارمندان این روزنامه تعریف کرده است که در پی می‌آید:

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات؟
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
حافظ

اگر به روایت حافظ، شناسنامه فرهنگ و هنر ما، راه نجات عیب پوشیدن باشد که هست، مفهوم مخالف آن یعنی راه شکست و ویرانی افشای عیب مردمان در کوچه و بازار و در روزگار ما در فضای مجازی است! رقابت سیاسی در عصر ما، گویی ملازمه اش بر آفتاب افکندن عیب ها و خطا های رقیبان است. آمریکا هم پرچمدار این شیوه و ساحت است. چون تعداد صندلی ها در انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس و یا شورای شهر محدود است و به ناگزیر بایستی رقیب به ویژه رقیبانی را که نمی توان در رقابتی طبیعی و منطقی و عادلانه و آزاد شکست داد، با افشاگری از صحنه بیرون می کنند.

فضای انقلابی و البته انقلابی نمایی هم، به مصداق: « علی الخصوص که پیرایه ای بر او بستند!» بنزین بر شعله های آتش می افشاند.
نمونه تازه افشاگری عیب و یا خطا و گناه دیگری، کاری بود که پرویز ثابتی رئیس بهایی بد نام اداره سوم ساواک، و در حقیقت مرد نیرومند ساواک که عالم و آدم در دهه پنجاه که او رئیس اداره سوم ساواک و رئیس ساواک تهران بود، از او حساب می بردند، می توانست متن تصویب شده توسط شاه را وتو کند! در باره نویسنده معروف ایرانی غلامحسین ساعدی مطرح کرد، درکشوری که شاهنشاهش و والاحضرت اشرفش به روایت اسدالله علم چنان بودند که بودند، خطای یک نویسنده را جار زدن، آن هم کسی که سال ها پیش دقمرگ شد و در غربت جان سپرد، چه تفسیری می تواند داشته باشد!؟ از طرفی چه کسی ثابتی را به عنوان راوی صادق می پذیرد؟ به تعبیر قرآن مجید اگر فاسقی برایتان خبری آورد، در صدد تبیین و تبیّن خبر باشید، تا دیگران از سر نادانی آسیب نبینند. همین پرویز ثابتی هنگامی که ننسی خانم همسرش به همراه محافظش برای خرید کفش به کفش فروشی شارل ژوردن در خیابان پهلوی آن روز رفته بودند. با فروشنده بگو مگو پیش آمده بود، محافظ، با شلیک گلوله ای فروشنده را کشته بود! (۱) گفتا تو نیز چنین که می نمایی هستی!؟
فرهنگ دینی و آئینی و ادبیات ما سرشار از حکمت هایی است که عیب پوشیدن را تحسین و عیبجویی و افشای عیب های دیگران را شماتت و مذمت کرده است. ابوسعید ابوالخیر بیتی دارد که مثل سائر شده است:

معیوب همه عیب کسان می نگرد
از کوزه همان برون تراود که دروست

در دیگر ادیان و متون مقدس و سیره و سلوک پیامبران به ویژه مسیح علیه السلام، حکایت های متعددی از شیوه ایشان در مواجهه با گناهکاران و یا خطا کاران روایت شده است. مسیح از مريم مجدلیه که روسپی پر آوازه ای بود و در زیبایی همتایی نداشت؛ یک بانوی مثال زدنی یک قديسه ساخت. کلیساهای سنت مادلن در جهان به نام او نامگذاری شده ست. مريم مجدلیه مقدس!

بدیهی است عیب پوشی از سوی کسی که قدرت بر مجازات دارد، به تعبیر بیهقی لونی دیگر دارد. همکاری خطایی کرده است. خطایی که حق دیگری هم تضییع نشده است. به خودش ستم کرده است. اما اگر خطای او افشا شود، با اشاعه خطا و گناه، در جامعه شاهد شکل گیری فضایی خواهیم بود که ببینید، همه فاسدند و دزدند و…

دو مورد از شیوه مواجهه و عیب پوشی سید محمود دعایی در دوران مدیریت ایشان در موسسه اطلاعات را به روایت همکاران روزنامه نقل می کنم. اصلا یکی از همین موارد موجب شد که ستون « نقد حال» در روزنامه اطلاعات پا بگیرد و سال های طولانی این ستون را در روزنامه داشتم. یادش به خیر! نقد حال در صفحه دوم ستون اول بود و در صفحه سوم ستون آخر هم حرف حساب گل آقا و بین این دو ستون هم «‌کوتاه و گویا» ی حضرت آقای محمد جواد حجتی کرمانی. آقای دعایی برایم نقل کرد: « به من خبر دادند یکی از همکاران روزنامه عرق تقلبی خورده و دارد کور می شود!

پرخاش کردم که از کجا می دانید عرق خورده، حتما مایع مشکوکی خورده است، پرس و جو کردیم که کدام چشم پزشک در این باره تخصص دارد. گفتند بیمار اگر به هنگام به دکتر رسانده شود و تزریق ویژه در فرصت طلایی در چشمش انجام شود، ممکن است کور نشود.

اگر دیر شود کوری حتمی است. متوجه شدیم چشم پزشکی به نام دکتر محمد حسین لشکری می تواند بیمار ما را نجات دهد. به ایشان تلفن زدم، خواهش کردم که همکار ما را به شکل اورژانس بپذیرد. لطف کرد و با بزرگواری و صفای تمام پذیرفت. همکارمان را سريع به مطب ایشان فرستادیم. رفت و بحمدالله معالجه شد. بعدش هم ایشان را برای چند روزی تا آب ها از آسیاب بیفتد، به همراه خانواده به زائر سرای موسسه اطلاعات به مشهد برای زیارت فرستادیم. رفت و بسیار خوش گذشته بود. می خواست برای تشکر پیش من بیاید، نپذیرفتم. می دانستم شرمنده می شود. نخواستم شرمندگی اش را ببینم. همان که متنبه شده بود، کفایت می کرد. بهتر بود چشمان ما به هم نمی افتاد تا من هم ندانم کدام همکار ما مایع مشکوک خورده است!»

اندکی تأمل کنید! اگر این ماجرا روایت دیگری داشت. جمعی فریاد زنان و کف بر لبان به آن همکار حمله می کردند و او را کشان کشان با چشمان آسیب دیده از موسسه اخراج می کردند. کور می شد و بدتر از کوری ویران و نابود می شد. بر سر خانواده اش چه می آمد؟ بعد هم می گفتند. کارمند روزنامه اطلاعات عرق تقلبی خورده و اخراج شده، آفرين بر این حمیت و غيرت انقلابی! اکنون ما می توانیم، روش و منش عیب پوشانه سید محمود دعایی را در خلوت خود ارزیابی کنیم. کار او شبیه شیوه و سلوک پیامبران بوده است و یا اولیای خاص و مخلص خداوند. وقتی حافظ سروده است:
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را
غبار خاطری از رهگذار ما نرسد

غبار خاطر که ماه عسل است! ببینید ما در تاریخ انقلاب چه افراد و اشخاصی را با بر آفتاب افکندن عیوبشان، آن هم از چشم عیبجویان و با داوری آنان ویران و بلکه نابود کرده ایم. بسیاری از انان سکوت پیشه کردند و حذف شدند و برخی نیز زخمی شدند و شعله کینه در اعماق وجودشان سرکشید و برافروخته شد و هر جا و هر زمان فرصتی و مناسبتی یافتند، از آسیب زدن به نظام خود داری نکرده و نمی کنند. کدام شیوه خردمندانه و به مصلحت بوده و هست؟
و اما عیب پوشی دوم، به روایت جلال رفیع:

در سال های اول انقلاب، از کمیته انقلاب شهرستان کرج به حاج آقای دعایی زنگ زده بودند
«حاج اقای دعایی! سلام علیکم. من مسئول کمیته کرج هستم. همکاران ما یه آقایی را با یه صندوق مشروبات الکلی، عرق سگی کشمشی ۵۵ دستگیر کردند. ما به دلیل ارادتی که خدمت شما داریم. جهت اطلاع شما، ایشان برای احراز هویت ، کارت شناسایی روزنامه اطلاعات را نشان داده اند. هر چه شما بفرمایید!»

«از محبت و برادری و لطف شما بسیار ممنونم. لطف کنید ایشان را با همان صندوق بفرستید دفتر من در روزنامه اطلاعات! » ما دفتر حاج آقای دعایی بودیم. بچه های کمیته سه نفر بودند به همراه کارمند موسسه که از کارمندان سابق بود، آمدند. جعبه نوشابه! را هم گذاشتند گوشه دفتر حاج آقای دعایی. از بچه های کمیته آقای دعایی با خوشرویی تمام و با چای و بیسکویت پذیرایی کرد. گفت من خودم مساله را حل می کنم. از آنها تشکر کرد و رفتند. آقای دعایی با کارمند حرف نزد. نگاهش هم نمی کرد. سکوت کرده بود. کارمند هم سرش پایین بود. ده دقيقه بلکه یک ربع سکوت… گویی همه حرف ها در سکوت زده شده بود. آقای دعایی به کارمند گفت، بروید این ها را در جایی خودتان همین جا در موسسه از بین ببرید. اگر به فکر آبروی خود و خانواده نیستید. به فکر آبروی موسسه باشید. از کارمند پرسید چقدر پول این مشروبا را دادی؟ گفت. آقای دعایی از جیب خودش بهای مشروب را پرداخت. کارمند رفت. کسی نفهمید. از همکاران موسسه هم هیچ کس بویی نبرد، نفهمیدند چه رسد به کسانی که بیرون بودند. سال ها بعد از این ماجرا، آن فرد در موسسه کار کرد تا بازنشسته شد. سایه سکوت حاج آقای دعایی و شرمندگی برای همیشه بر سر او مانده بود. مراقب بود که دیگر چنان خطایی که به اعتبار مؤسّسه مربوط می شد از او سر نزند و نزد.

پی نوشت:


(۱) مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۹ جلد دوم ص ۲۰۳


روزنامه اطلاعات. یکشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۲

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. عجب ! همین جناب مهاجرانی لندن نشین بارها و بارها در توییت ها و مصاحبه هاش پشت سر دیگران صحبت کرده و آبروشون رو برده

  2. بله،، حاج آقا،، حالا هم زشته برای 3-4 هزار میلیارد دلار ناقابل با آبروی این و اون بازی کنیم،، انشاالله که دروغ بوده و اصلا فراموش رفت،، بگذریم،، فعلا از ساسی مانکن و داش امیر تتلو چه خبر؟؟؟

    8
    1
  3. بنظر من اگه کار اشتباه شخصی باشه عیب پوشی کار خیلی خوبیه ولی اگه فسق شخص به جامعه آسیب برسونه عیب پوشی جایز نیست و حتی مخفی کننده شریک جرم میشه . مثل فساد مسئولین.

  4. احسنت بر قلم استاد مهاجرانی و رحمت و رضوان خداوند بر استاد اخلاق زنده یاد حاج آقای دعایی عزیز
    این دو از مفاخر ایران بودند و خواهند بود.
    زنده باد نام و یاد این دو بزرگوار

    5
    8
  5. واقعا استفاده کردم. خدا کنه ما هم از این بزرگواران یاد بگیریم گرچه بقول آقای دانشمند نگه داشتن زبان از نگه داشتن شهوت سخت‌تر است.

    5
    3
  6. مطلب زیبایی بود برخی در این انقلاب، بد جوری دنیا و آخرتشان رو باختند. خدا همه ما رو هدایت کنه و (به واسطه عملکردمون) از مقام بندگی و انسانی به زیر نکشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا