نامهای خطاب به رئیس دولت سیزدهم: از کدام ایران صحبت میکنید؟
محسن صالحیخواه، روزنامهنگار در یادداشتی که در ختیار انصاف نیوز قرار دادهاست در قالب نامهای خطاب به رئیس دولت سیزدهم نوشت:
جناب آقای سیدابراهیم رئیسی
ریاست دولت جمهوری اسلامی ایران
با عرض سلام
از حال ما اگر بپرسید، بد نیست. خدا را شکر بادی وزید و هوای پایتخت چند ساعتی خوب بود. ما هم به آسمان نگاه و خدا را شکر کردیم برای این روز و روزگار. اما غرض این کمترین از نوشتن این چند خط چیست؟ بعد از شنیدن سخنان حماسی شما در روز دانشجو خطاب به نخبگان، لازم دیدم چند نکته را با شما در میان بگذارم. البته نگارنده این خطوط نخبه نیست اما هزاران کیلومتر با برخی دوستان و اعضای خانواده خود فاصله دارد. شما در آن روز حرفهای زیادی زدید. اما این جملات درد زیادی داشت: «بدون تعارف میگویم یکی از شاخصهای نخبگی را وطن دوستی میدانم. نخبگی اجازه میدهد که خدمت به کشور را رها کنید و به این بهانه که فلان جا مقداری بیشتر به من پول میدهد پس به آنجا بروم؟»
جناب آقای رئیسالساداتی
بارها از همفکران شما شنیدهایم که دولت خرج تحصیل نخبگان را میدهد. اجازه بدهید به این گزاره پرتکرار توسط تندروهای همیشه طلبکار از عالم و آدم و زمین و زمان، ایرادهایی بگیرم. اول این که دولت خرج تحصیل نخبگان را از جیب نمیدهد. این ثروت متعلق به مردم ایران است و برای آن زحمت میکشند. بنابراین نه شما و دیگران منتی بر این مردم دارید، نه شاه سابق که هواداران او هم این حرف را زیاد تکرار میکنند.
دوم این که، اگر نخبگان ما محصول دانشگاههای دولتی هستند، تقصیر تام و تمام آن بر عهده ساختاری است که آموزش باکیفیت را در انحصار خود نگه داشته. هرچند با تصفیههای فعلی و آتی، این کیفیت نسبی هم از دست میرود و استاد آزاداندیش با استاد سرسپرده جایگزین میشود؛ اما وقتی بر خلاف کشورهای پیشرفته دنیا، تمام آموزش با کیفیت در سطح عالی (برعکس سطوح ابتدایی و متوسطه) در دست دولت است، چنین معضلی هم پیش میآید. به طور دقیق، معضل نخبگانی که در دانشگاه دولتی درس خواندند و حالا میخواهند بروند.
شما سالها سعی کردید نهاد دانشگاه را به خدمت خود در بیاورید. جلوی گسترش آموزش بیکیفیت غیردولتی را نگرفتید و اتفاقاً از ساخت فروشگاههای بزرگ مدرکفروشی (شاید برای ضعیف شدن این نهاد پرقدرت در دنیای مدرن)، استقبال کردید. آن دانشجوی نابغهای که میخواهد درس بخواند، اگر به امیرکبیر، شریف، علم و صنعت، تهران، علامه طباطبایی و مانند آنها نرود، به کدام دانشگاه خوب داخلی برود؟ به این سوال پاسخ دادهاید؟ علاوه بر این، دولت که هزینه آزادسازی مدارک دانشجویان روزانه را دریافت میکند. چه منتی بر سر مردم میگذارید؟ چه حمایتی از خصوصیسازی صحیح آموزش عالی و استفاده از تجربه کشورهای دیگر برای ارتقای آموزش عالی انجام دادهاید؟
آقای رئیسی
من نمیدانم شما در کدام ایران زندگی میکنید. اما ایرانی که من و بسیاری از این مردم در آن زندگی میکنیم، با ایران شما خیلی فرق دارد. به این نکته توجه بفرمایید که فقط نخبگان ایران را ترک نمیکنند. بلکه بسیاری از آدمهای معمولی و متوسط هم عطای زندگی در این خاک را به لقایش میبخشند و راهی سرزمینهای دیگر میشوند. فرمودید نخبگان به خاطر پول بیشتر کشور را ترک میکنند، بنده به عرضتان میرسانم که به گواه پژوهشها که در دسترس شما هم هست، پول قطعاً اولویت اول مهاجران نیست. همه مهاجران که نمیتوانند از بورسهای تحصیلی استفاده کنند. همه آنها که در مایکروسافت و آلفابت و تسلا و مانند آنها استخدام نمیشوند.
بسیاری هستند که با هزینه خانواده در کشورهای دیگر درس میخوانند یا کار میکنند و هزینههای تحصیل و زندگی را میپردازند. آنها برای برخورداری از یک زندگی آرام و معمولی با دغدغههای معمولی اینجا را ترک میکنند. یک زندگی که حق داشتند آن را در کشور خودشان و میان همزبانان خودشان تجربه کنند.
آدم در کشوری میماند، کار میکند و آن را میسازد که چشمانداز و آیندهای روشن داشته باشد. در کشوری میماند که بتواند خودش باشد. نه اینکه بعد ۱۰ سال تحصیل در مدارج عالی، تظاهر به همراهی با سیاستهای ساختار حاکم کند تا بتواند به استادی دانشگاه برسد. تا بتواند شغلی پیدا کند. بیایید روراست باشیم؛ ایران چشمانداز امیدوارکنندهای ندارد.
به وطن دوستی اشاره کرده بودید؛ باید من این سوال را از شما بپرسم که وطن ما ایران، در سالهای گذشته چقدر برای سیاستگذاران ارزشمند بوده. در دوگانه ایران و انقلاب اسلامی که بسیاری به آن دامن زده و میزنند، ایران چه جایگاهی داشته؟ چندبار این وطن و مردم آن به پای سیاستهای نادرست و ایدئولوژی شکست خورده، قربانی شدهاند؟ منافع ملی ما کجای این سیاستبازیها بوده؟ غیر از این است که ما مردم معمولی ایران سالهاست که هزینه برخی جاهطلبیها و بلندپروازیها را میدهیم؟ پروژههای مختلفی که هزینه مادی و معنوی آن بسیار بیشتر از فوایدش بوده.
در صحبتها با همفکران شما، مرتب میشنویم که مگر آمریکا و چین و فرانسه و انگلیس این کارها را نمیکنند، ما هم انجام میدهیم. باید خدمتتان عرض کنم که شما برای مردم این کشور اقتصاد آمریکا و چین و فرانسه و انگلیس را ایجاد کنید، بعد به فعالیتهای ابرقدرتانه بپردازید. مشکلات ساختاری را کاهش دهید، بعد دنبال مدیریت جهان بروید. نمیشود که ما در داخل با بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دست به گریبان باشیم، اما آنها را نادیده بگیریم یا سرکوب کنیم و به شعارهای فرامرزی بپردازیم.
ریاست محترم دولت
چیزی از وطن باقی نمانده است. انسانی که نهایتاً بتواند ۸۰ سال از خدا عمر بگیرد، چقدر از این فرصت را باید خرج عواقب سیاستهای نادرست بکند؟ اگر با وضعیت فعلی امیدی وجود داشت، میتوانستیم به آدمها خرده بگیریم و بگوییم امیدی هست اما شما کمکاری میکنید. اما وقتی در ایران امروز نمیدانیم فردا چه چیزی در انتظارمان است، دقیقاً چه چیزی را باید بسازیم؟ نمیدانیم همسرمان با اعصابی به هم ریخته از برخورد حجاببان به خانه میآید، یا فرزندمان به بیماری تنفسی دچار میشود. نمیدانیم امروز که گوشت خریدیم، تا کی دوام میآورد و دفعه بعد که خواستیم گوشت بخریم، قیمت آن چند است. آقای رئیسی، ما در کشوری بدون امکان پیشبینیهای معمولی و اولیه زندگی میکنیم.
من نمیدانم چرا حال بسیاری از ما خوب نیست. شما میدانید؟ من به اندازه خودم میفهمم که این جامعه چندپاره شده است، آیندهای ندارد، ساختارش شعارزده است و اشتباهات خود را نمیپذیرد. ایران شما را نمیدانم، اما در ایران ما، بخش عظیمی از مردم تا گردن در باتلاق مشکلات اقتصادی فرو رفتهاند. اجاره خانه هر سال ۱۰۰ درصد افزایش پیدا میکند. تورم دورقمی گلوی ما را گرفته. قیمتهای امروز با قیمتها هفته آینده متفاوت هستند. متوسط قیمت «۱» متر مسکن در پایتخت این کشور، به ۷۶ میلیون تومان رسیده است. به عبارت دقیقتر، ۷۶۰۰۰۰۰۰۰ از واحد پول کشورمان یعنی ریال، باید هزینه خرید «۱» متر خانه شود. البته اگر بتوانیم آن را تهیه کنیم. خودرو که در دیگر کشورهای دنیا یک کالای مصرفی محسوب میشود، در ایران ما تبدیل به کالای سرمایهای شده. مافیای آن هم گلوی مردم را میفشارد. نمیدانم از وضعیت فروش شیرخشک در داروخانهها اطلاع دارید یا نه.
آقای رئیسی؛ آخرین بار چه زمانی خودتان به خرید مایحتاج زندگی رفتهاید؟ میدانید وقتی ۱ میلیون تومان پول چند قلم ضرروریات زندگی را بدهی که در دو کیسه پلاستیکی جا میشود، چه دردی تمام وجود آدم را میگیرد؟ از کدام ایران صحبت میکنید؟
آقای رئیسالساداتی
کشور ما قبلاً با مهاجرت نخبگان مواجه بود. همان که اسم فرار مغزها را بر آن گذاشتند. فرار مغزها؛ چه اسم با مسمایی. اما بگذارید نگارنده، موج مهاجرتهای فعلی را «فرار مردم» بنامد. هر کسی که «بخواهد و بتواند» زمینههای رفتن را فراهم میکند. یک روز همه چیزش در یک یا دو چمدان جمع میشود، با خانواده به فرودگاه امام خمینی میرود و بعد از بدرقه از پشت پرده نازک اشک، پرواز میکند و معلوم نیست برگردد. آن کس که نمیرود و میماند، الزاماً راضی نیست. نمیخواهد یا به هر دلیلی نمیتواند که برود.
شما به درستی اشاره کردهاید که وظیفهتان فراهم کردن زمینههای ماندن است. اما این زمینههای ماندن، مسائلی عجیب و فرازمینی نیستند. آرامش نسبی، اقتصاد باثبات، فرصتهای شغلی، شایستهسالاری (نه تندروسالاری)، آزادیهای اجتماعی و سیاسی را به عنوان این زمینهها در نظر بگیرید. میتوانید با دست فرمان فعلی و حرکت قطارتان، اینها را فراهم کنید؟ بعید میدانم.
آقای رئیسی؛ رفتن دلیل نمیخواهد، ماندن دلیل میخواهد. ما فقط یکبار زندگی میکنیم.
با احترام
محسن صالحیخواه
روزنامهنگار ساده
انتهای پیام
آفرین، جامع و مانع! و با هزاران افسوس و تأسف آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!
تحلیلتان واقعا عالی بود بنده بعنوان رزمنده 8 سال دفاع مقدس از شما تشکر میکنم که درد دل آحاد مردم ایران زمین را بازگو کردید ناگفته نماند بنده بعد از 43 سال خدمت خالصانه چه در دوران انقلاب و چه در جبهه های جنگ و … اگر امکانات داشتم مهاجرت را بر ماندن ترجیح میدادم چراکه زندگی با دستفروشی در کشور بیگانه بهتر است از زندگی در ایران سیاست زده دروغین توام با ریا .
آفرین بر این شجاعت و کیاست که بخش عمده ای لز درد مردم را با ادبیاتی گفتید که خطر عواقبش کم باشد
آنکس که نرفته یا وابستگی ها همچون سرمایه گداریهای دیر سوداود یا دلبستگی هایی همچون خانواده دارد و یا توان و تمکن و امکان رفتن را ندارد قسم چهارمی ندیدم
کدام شجاعت؟ شجاعت را محسن حججی داشت شجاعت را حاج قاسم سلیمانی داشت نه هرکسی که در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران مظلوم زبان درازی کرد شجاعت دارد.
بنظر نویسنده این درد دل مردم را آقای رییسجمهور نگاه هم نمیکند چه فایده
آقای رییسی رئیس دولت هستند. نه جمهور ،چون کاری برای مردم نکرده اند و توانایی آن را هم ندارند.