حرکت وزیر، جابهجایی قلعه
«محمدجواد روح»، دبیر گروه سیاسی روزنامه ی «سپید» در سرمقاله ی این روزنامه ی حوزه ی پزشکی نوشت:
شاه در شطرنج حساسترین مهره است و برای حفظ آن، هر حرکتی ممکن. حتی اینکه دو مهره همزمان حرکت کنند! «قلعه رفتن» و یا «شاه و قلعه» حرکتی در بازی شطرنج است که با استفاده از شاه و یکی از رخها انجام میشود. این تنها حرکت شطرنج است که در آن دو مهره همزمان جابهجا میشوند و همچنین تنها حرکت (به جز حرکات اسب) که در آن مهرهای از روی مهره دیگر میپرد. طی این حرکت، شاه و رخ همزمان حرکت میکنند. شاه دو خانه به سمت رخ حرکت میکند و رخ به خانه آن سوی شاه میآید و در نتیجه، شاه آرایش دفاعی بهتری مییابد.
در صفحه سیاست هم، معمولا مهرههای پایینتر در جهت دفاع از مهره حساس وارد عمل میشوند و خود را محافظ آن قرار میدهند. مثلا معاون وزیر راه برای نجات دادن وزیر، استعفا میدهد، یا در یک پرونده دادرسی برای آنکه بازی از سطحی بالاتر نرود؛ ممکن است یک متهم حذف شود. اما زمانی هم هست که مهرههای پایینتر هم برای نجات خود دست به حرکتهایی میزنند که بیشباهت به «قلعه رفتن» نیست؛ فرار از میدان به درون قلعه!
آنچه سیدحسن هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزشپزشکی، این روزها در عرصه سیاست صورت میدهد؛ از این جنس است. او که طرح تحول سلامت را دچار بحرانهای مختلف مالی و اجرایی و آماج منتقدانی از جناحهای مختلف سیاسی (از سید محمدرضا خاتمی و مسعود پزشکیان گرفته تا حسن طریقتمنفرد) و از آنسو، اقتصاددانانی چون فرشاد مومنی، محسن رنانی و احمد میدری و نیز نخبگان جامعهپزشکی و سران صنوف حرفهای مختلف میبیند؛ راهکار را در «قلعه رفتن» یافته است.
او میکوشد نقطهای را که او در آن قرار دارد و تمام نقدها متوجه آن است (روند اجرای طرح تحول سلامت و تبعات اقتصادی و اجتماعی آن)؛ به نقطهای دیگر تغییر دهد. نقطهای که در آن، برای خود قلعهای مستحکم بنا کرده است و میتواند پشت آن سنگر بگیرد. این قلعه در هفتههای اخیر به اشکال مختلف رخ نموده است:
نخست، دیدارهای منظم با مراجعتقلید و کسب حمایت آنان و حتی انتشار اخباری در فضای مجازی مبنی بر اینکه برخی علما و روحانیون از هاشمی خواستهاند برخلاف اعلام قبلی، در دولت آینده هم در مسند وزارت بماند و کار ناتمام را تمام کند.
دوم، تاکید بر اینکه طرح تحول سلامت نه پروژه شخصی سیدحسن هاشمی و تیم مدیریتی وزارت بهداشت و نه حتی یکی از برنامههای محوری دولت روحانی که «پروژه نظام» است. مطلبی که مدتی قبل وزیر بهداشت دراینباره در اینستاگرام خود نوشت و از حمایتهای مقام رهبری و ریاستجمهوری از این طرح گفت؛ نمونه بارز این رویکرد بود.
سوم، وزیر بهداشت اما رفتن به قلعه را صرفا با رویکردی دفاعی انجام نداده است. او در مصاحبه تلویزیونی اخیر و تغییر زمین بازی از «میدان مجادله موافقان و منتقدان وزارت بهداشت» به «میدان مجادله دولت روحانی و صداوسیما» حرکتی تهاجمی داشت و هوشمندی سیاسی خود را بروز داد. در کمتر از چند ساعت، فیلم حملات صریح او به صداوسیما در فضای مجازی صدها بار چرخید و میلیونها بار دیده شد.
جملاتی کلیدی علیه صداوسیما از قبیل اینکه «مردم حرفهای شما را قبول ندارند»، «نظرسنجیهایتان هم مثل فیشهای حقوقیتان دروغ است»، «در دولت قبل چرا ساکت بودید؟» و… با اقبال گسترده مخاطبان روبهرو شد. وزیر بهخوبی میداند عملکرد او در طرح تحول سلامت هرچقدر هم غیرقابلدفاع باشد؛ در نزد مخاطب عام و حتی کارشناسان از کارنامه دولت احمدینژاد و یا صداوسیما بسیار روشنتر و مثبتتر مینماید.
چهارم، سیدحسن هاشمی نکته مهمتری را هم نیک میداند و آن، اینکه طرح تحول سلامت گرچه دچار بحرانهای درونی است و تبعات اقتصادی و اجتماعی منفی زیادی را هم به همراه داشته، اما در دید عموم شهروندان و کسانی که از جزئیات روند آن بیخبر هستند و صرفا دستاوردهایی چون بیمه سلامت ایرانیان و کاهش نسبی هزینههای درمانی در سبد خانوار را میبینند، اتفاقا جزء دستاوردهای مثبت دولت روحانی (و بهتبع وزارت بهداشت) محسوب میشود.
همچنان که در سطحی فراتر، پرداخت یارانههای نقدی و حتی پروژه «مسکن مهر» در دولت احمدینژاد مورد انتقاد شدید کارشناسان قرار داشت؛ اما در زمان ثبتنام برای آنها با اقبال بالای عموم جامعه همراه شد. «قلعه رفتن» وزیر در برنامه تلویزیونی، عملا به این معنا بود که «بگذار متخصصان و کارشناسان و اقتصاددانان هرچه میخواهند هشدار دهند؛ ما کاری را میکنیم که مردم دوست دارند!»👇👇👇
بدینترتیب، وزیر بهداشت برای خود قلعهای چند لایه و مستحکم بنا کرده است که از مراجعتقلید تا مسؤولان عالی نظام، از مواجهه سیاسی با صداوسیما تا مقایسه دولت روحانی و احمدینژاد و نهایتا، ترجیح دادن «خواست عموم مردم» بر «نقدها و نقهای جمعی متخصص بعضا مغرض!» را در بر میگیرد.
پرسش اصلی اما این است که این قلعه تا کی پابرجاست؟ آیا صرف جلب حمایت مقامهای مذهبی و حکومتی، مواجهههای سیاسی با جریان رقیب و یا نمایش دادن پشتوانههای اجتماعی و پوپولیستی طرح تحول سلامت، میتواند بقا و دوام آن را تضمین کند و مهمتر اینکه وزیر بهداشت را از آماج نقدهای همهسویه در امان نگاه دارد؟ پاسخ این پرسش بعید است مثبت باشد.
عموم کارشناسان معتقدند طرح تحول سلامت در روند اجرا دچار اشکالات جدی است و اگر در برنامه تلویزیونی اخیر، منتقدانی جدی امکان حضور مییافتند و یا مصاحبهگر توان کارشناسی و انتقادی لازم برای مواجهه با وزیر را میداشت؛ میتوانست با طرح نقدهای جدی او را از فرار و قلعهرفتن بازدارد. اما نقدهای اجرایی و اقتصادی مبتلابه طرح که عموما به وزارتخانههای بهداشت و رفاه و یا حداکثر سازمان برنامهوبودجه برمیگردد؛ تنها به سطح مساله نگاه میکند. طرح تحول سلامت اما به قول شاعر: «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی».
طرح تحول سلامت در دولت یازدهم اقدامی غیرمترقبه بود. رویکرد دولترفاهی و شبهسوسیالیستی از سوی دولتی که حداقل گرایش اقتصادی آن، لیبرال مینماید. تجربه دولتهای هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی در سالهای 1384-1368 که با واکنش پوپولیستی بخشی از جامعه در انتخابات ریاستجمهوری نهم همراه شد و گزینهای همچون محمود احمدینژاد را برکشید؛ این دغدغه ذهنی را برای حسن روحانی و برخی از استراتژیستهای او بوجود آورد که مبادا گرایشهای اقتصادی راستگرایانه دولت، زمینه بیتوجهی به اقشار فرودست و حتی بخشهایی از طبقه متوسط را در پی آورد و در نتیجه، نهایت دولت او هم به واکنشی از جنس انتخاب احمدینژادی دیگر بینجامد.
همین دغدغه بود که روحانی را واداشت در سیاستهای اقتصادی خود علیرغم گرایش به بازار آزاد، بکوشد کفه دولترفاهی و شبهسوسیالیستی را وانگذارد. تداوم پرداخت یارانههای نقدی و حتی محافظهکاری شدید در حذف دهکهای بالا، اقداماتی از قبیل سبد کالا، اولویت دادن به کنترل تورم بر خروج از رکود و مهمتر از همه، اجرای طرحی بزرگ بهنام تحول سلامت با هدف افزایش کمی و کیفی پوشش خدمات کمهزینهتر درمانی نمونههای اصلی سایه انداختن این رویکردها بر گرایش اصلی اقتصادی دولت بود.
در واقع، طرح تحول سلامت بخشی از طرح کلانتر و میانمدت «ثباتآفرینی در جامعه» بود که وجوه دیگری هم داشت. اما همین طرح ثباتآفرین در ذات خود (و نه صرفا در تبعات و روند اجرایی) پتانسیل تبدیل به «اقدامی بحرانآفرین» در بلندمدت را داشته و دارد. پاشنه آشیل اصلی این طرح همچون همه طرحهای شبهسوسیالیستی که در ادوار مختلف توسط دولتهای متفاوت در ایران به اجرا درآمدهاند؛ تکیه بر درآمدهای نفتی است.
درآمدهایی بهشدت ناپایدار و بیثبات که از تحولات مختلف و غیرقابلپیشبینی سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و… در عرصه جهانی تاثیر میپذیرد و در ذات خود، دچار بحرانآفرینی است. اتفاقی که در دهه 50 رخ داد و محمدرضا پهلوی را از عرش به فرش کوبید؛ حتما این ظرفیت را دارد که طرحهایی از قبیل تحول سلامت، مسکن مهر، یارانههای نقدی و… را هم به چالش بکشد. کاهش شدید منابع درآمدی نفتی دولت از اواخر سال 1393 و در مقابل، چندبرابر شدن هزینههای دولت در نتیجه استخدامهای بیرویه دوران احمدینژاد، پرداخت یارانههای نقدی، تداوم برخی هزینههای ناشی از تحریم در سیستمهای بانکی و مالی و معوقات و بدهیهای پیشین سازمانها و ارگانهای دولتی و شبهدولتی همه و همه دولت روحانی را دچار کمبود منابع مالی کرده است.
طبعا در این شرایط، پروژههای دولت حتی مواردی چون طرح تحول سلامت که برای آن بهنوعی حیثیتی و راهبردی تلقی میشود؛ از بحران و آسیب بینصیب نمیمانند. در این میان، بیتوجهی وزارت بهداشت به نقدهای کارشناسی و نقشههای راه فرادستی و نیز فقدان دیدگاه جامع در قبال صنوف مختلف جامعهپزشکی و نیز مخاطبان طرح، ابعاد بحران را تشدید کرده است و ظاهرا راهکاری جز مواجهه سیاسی و «به قلعه رفتن» برای وزیر باقی نگذاشته است اما سیدحسن هاشمی این نکته را نباید فراموش کند که در شطرنج هم، زمانی که شاه کیش میشود نمیتوان به قلعه رفت یا نمیتوان با این حرکت بهجایی رفت که امکان کیش شدن هست. با تشدید بحران و تنگتر شدن حلقه محاصره منتقدان، احتمالا این قلعه هم ترک برمیدارد.
انتهای پیام
مقاله ای بسیار جامع، منطبق بر واقعیات بود، در حقیقت، آقای قاضی زاده ی هاشمی را باید نوعی تناسخ احمدی نژادیسم، در دولت تدبیر وامید پنداشت، به نظرم درست که قاضی زاده از تلویزیون فرار کرد، اما قلعه ی تلویزیون رو هم از دست داد، ایشان بعد از قلعه رفتن، سلسله حرکاتی را شروع کردند که در کنج رفتن و مات شدن هست، همین مختار نامیده شدن وی توسط معاونش… یا شمشیر زدن تا کشته شدن..، قهر از روزنامه سپید، سلامت نیوز و شخصیت های حرفه ای و سابقه دار حوزه ی سلامت و….. نشان از مات شدن وی دارد