خرید تور تابستان

مشكل جديد کنشگران رسمی سياست در ايران

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در روزنامه ی اعتماد نوشت:

در اين يادداشت مي‌كوشم كه با اشاره به دو تغيير عمده در عرصه سياسي و اجتماعي ايران نشان دهم كه چرا سياست‌مداران ايراني نيازمند انطباق دادن رفتار و گفتار خود با شرايط جديدی هستند که در گذشته با آن آشنا نبوده‌اند؟ و اينكه چرا برخي از سياست‌مداران سنتي قادر به هماهنگ شدن با اين فضاي جديد نيستند؟ و هر روز بيش از گذشته دچار خطا و خبط گفتاري و رفتاري مي‌شوند. اين سياست‌مداران نمي‌توانند با ابزارهاي گذشته، مسايل سياسي جديد را حل كنند، يا بايد با روش‌ها و شيوه‌هاي جديد آشنا شوند و آنها را به كار گيرند و يا آنكه چاره‌اي جز پوست‌اندازي سياست در ايران از وجود این افراد نيست.

اولين تغيير مهم فروريختن حصار به ظاهر محكم انحصار رسانه‌اي است. روزي كه روزنامه سلام منتشر شد، يكي از فعالان رسانه‌اي اصول‌گرا قدرت آن را معادل چند گردان و تيپ سياسي ارزيابي كرد. ولي كيست كه نداند، آن چند گردان و حداكثر چند تيپ در برابر چند ارتش رسانه‌اي رسمي يعني صداوسيما قادر به عرض‌اندام برابر نبود. ولي پيش از انتشار سلام در همان حد چند گردان و تيپ سياسي هم نبود كه بتواند عمليات ايذايي سياسي انجام دهد.

واقعيت اين است كه انحصار رسانه‌اي در سال‌هاي 1361 به بعد و تا سال 1377، كامل بود و اختلالي جدي در اين انحصار رخ نداده بود. لذا سياست‌مداران با اتكاي به آن انحصار رسانه‌اي، از رانتي بزرگ بهره‌مند مي‌شدند كه خيالشان راحت مي‌نمود و خود را بدون پاسخگویی در حصاري امن حس مي‌كردند. ولي اين حصار در عين آنكه برج و باروي بزرگي داشت، بسيار شكننده بود و روزنامه‌اي مثل سلام با دربرگيري بسيار محدود، در فضاي رسانه‌اي آن دوره ايجاد اختلال كرد.

از سال 1377 و با آمدن مطبوعات جديد در آن انحصار شكاف ملموسي رخ داد و فضاي سياست را به كلي دگرگون كرد. ولي اين فضا بيش از دو سال پايدار نماند و چون نتوانستند خود را با اين فضا تطبيق دهند، به ناچار آن فضا را مسدود کردند. ولي در دهه اخير و با آمدن اينترنت و همگاني شدن آن، سپس ماهواره‌ها و در نهايت شبكه‌هاي اجتماعي آن انحصار به كلي از ميان رفته است و به احتمال زياد صداوسيما سهمی زير 50 درصد از نيازهاي ارتباطي مردم را تأمين مي‌كند، ضمن اينكه اگر به كيفيت و اعتبار اين تأمين نيز نگاه شود، بعيد است كه بيش از 20 درصد كيفيت بهره‌مندي مردم از رسانه‌ها را تأمين كند.

اتفاق دوم كه آن نيز مهم است، ايجاد موازنه قواي سياسي ميان منتقدين و كساني است كه در ساختار رسمی به اداره امور مشغول هستند. اين شكاف پيش از سال 1368 به نسبت اندك بود و حداقل اينكه به دلايل گوناگون مجال بروز نداشت، يا در قالب براندازي ظاهر مي‌شد كه با سركوب خنثي مي‌گرديد. ولي از سال 1368 تا 1376 كم‌كم بخشي از نيروهاي درون قدرت به حاشيه رانده شدند و هويت و رفتار خود را در حاشيه و بيرون ساخت رسمي تعريف و موازنه قواي اندكي ايجاد كردند. ولي در اين مدت بخش رسمي قدرت همچنان يك‌دست و خالي از شكاف بود، يا مجال بروز نداشت. ضمن اينكه مردم نيز مجال ظهور و بروز نداشتند. تا پیش از 76 انتخابات به گونه‌اي بود كه سياست‌مدار احتياجي به سفر و جلب نظرات مردم نداشت كافي بود پشت ميز بنشيند و يك ساعت سخن بگويد و رقيب او هم بگويد به او رأي مي‌دهد! ولی از سال 1376 به بعد نوعي تفكيك قدرت سياسي بروز كرد. از يك سو عرصه عمومي به طور نسبي قدرتمند شد و از سوي ديگر در درون ساخت رسمي حدي از شكاف را شاهديم كه عوارض ان حتي به مسايلي چون قتل‌هاي زنجيره‌اي ختم شد.

پس از 1384 شکل اين موازنه قدرت متحول شد، هرچند شكاف مزبور درون ساخت رسمي به حداقل ممكن رسيد ولي منتقدین در عرصه عمومي فعال بودند. از سال 1388 به بعد در هر دو زمينه، یعنی درون ساخت رسمي و نيز ميان ساختار و مردم نوعي موازنه قوا شكل گرفت كه با شكل‌گيري رسانه‌هاي جديد اين موازنه بطور نسبی پايدار و غيرقابل برگشت به نظر رسيد.

در چنين شرايطي سياست‌مداران با دو چالش بسيار مهم مواجه هستند. دو چالشي كه هيچ‌گاه در گذشته درگير هر دو يا حداقل يكي از آنها نبوده‌اند و اگر هم بوده‌اند، بسيار خفيف بوده است. چالش اول درون ساختار رسمي و مقابله با يكديگر و خنثي‌سازي اقدامات يكديگر است. حتي كار به مجادلات عمومي نيز مي‌رسد، امري كه در سطوح بالا هيچ‌گاه سابقه نداشته است. چالش دوم تعامل با فعالان عرصه عمومي و مطالبات روزافزون آنان است كه هركدام نيز رسانه‌هاي خاص خود را دارند و سياست‌مداران نيز يا فاقد رسانه انحصاري هستند و يا اگر هم به رسانه رسمي دسترسي دارند، كارآيي چنداني ندارد.

در چنين فضايي كوچك‌ترين خطاي گفتاري يا رفتاري مي‌تواند به تضعيف شديد خروج يك سياست‌مدار از مدار سیاست منجر شود. اگر 20 سال پيش تصادف قطار سمنان مشهد رخ مي‌داد، جز خبري معمولي چيز ديگري درباره آن شنيده نمي‌شد، ولي اكنون بخشي از ساختار قدرت درصدد تضعيف متوليان اين ماجراست. با تمام رسانه‌هايشان حمله مي‌كنند و از بیان اخبار غیرواقعی نیز ابایی ندارند. مردم نيز در نقطه ديگري ايستاده‌اند و از منظري گوناگون با گروه قبلي وارد اين چالش مي‌شوند.

سياست‌مدار سنتي كه در دهه 1360 و 1370 مدير بوده، به يك‌باره با انواع و اقسام مشكلات و پرسش‌هايي مواجه مي‌شود كه يا نمي‌تواند پاسخ دهد و يا اگر هم پاسخ دهد با ادبيات گذشته است و مشکل را بدتر مي‌كند. آنان يا مشاوران كارآزموده كه متناسب فضاي كنوني باشد ندارند، و يا اگر هم دارند آمادگي انجام توصيه‌هاي آنان را ندارند. سياست‌مداران سنتي عادت كرده بودند از طريق يك روابط عمومي ساده با جامعه تماس داشته باشند و بازخوردهاي ديگران برای آنان چندان مهم نبود، و اطلاعات را نيز بسيار محدود توزيع مي‌كردند. ولي امروز حتي توان آن را ندارند كه از اطلاعات خود حراست كنند، چه رسد به اينكه بخواهند از روی طیب خاطر اطلاعات را به ديگران بدهند.

سياست‌مدار سنتي كه از جواني در دهه 1360 و 1370 فعال بوده و ذهنيت او در آن دوران شكل گرفته، بايد تغيير رويه دهد. به قول شاعر «آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت». اكنون نه از جانب مردم و نه از جانب رقباي موجود در ساخت قدرت در امان نيست و از همه مهم‌تر اينكه سپر قدرتمندي به نام صداوسيما را كه در گذشته در اختيار داشت، در دست ندارد، و حتی به دشمنش تبدیل شده است لذا چاره‌اي ندارد جز اينكه در نحوه تعامل رسانه‌ای و سياسي خود تجديدنظر اساسي كند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا