رئالیتی شو های مافیا دیگر پخش نمی شوند؟
سجاد صداقت در شبکه شرق نوشت: با پایان دو رئالیتیشو «شبهای مافیا: زودیاک» و فصل دوم «پدرخوانده» یک سوال اساسی مطرح میشود و آن این است که آیا در صنعت سگرمی ایرانی میتوان پایانی برای ساخت برنامههایی بر اساس بازی مافیا متصور بود؟ ماجرای پیچیدهای از در همآمیختگی بازی جذاب مافیا و چهرههای تکراری که از این پلتفرم به آن پلتفرم میروند ماجرا را به جایی کشانده که در پایان هر فصل چنین برنامههایی همه از تکراری و تمام شدن آنها حرف میزنند. اما کسی نمیپرسد که در این تکراری شدن چرا هر بار با تولید برنامه یا فصل تازهای روبهرو میشویم؟ آیا پایان مافیا از راه رسیده است؟
یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم، خبری در رسانهها دست به دست میشد که قرار است یکی از شوراهای ساترا، سازمان بدون اساسنامه صداوسیما که وظیفه نظارت بر شبکه نمایش خانگی را بر عهده دارد، «به توصیه رئیس سازمان صداوسیما، به جدول پخش برنامههای شبکه نمایش خانگی» ورود کند. در توضیح خبر هم گفته شده بود که گویا این تصمیم ساترا «در پی تولید و انتشار برنامههای مافیا و برخی برنامههای مشابه» اتخاذ شده «تا از این پس شاهد پخش همزمان برنامههای مشابه در شبکه نمایش خانگی» نباشیم.
خبری کوتاه درباره رئالتیشوهایی که بر اساس بازی مافیا در شبکه نمایش خانگی و حتی تلویزیون ساخته شده و میشود و از قضا طرفداران و مخاطبان کمی هم ندارد.
از همان روزی که شبکه نمایش خانگی با کارکردی تازه در صنعت سرگرمی در ایران خود را مجددا بازنمایی کرد، زمان زیادی نمیگذرد. روزهای افول مقوله سرگرمی در صداوسیما خیلی وقت پیش آغاز شده بود و هر آلترناتیوی با کیفیت حداقلی میتوانست تفاوت را به هر شکلی ایجاد کند. در این میان صنعت سرگرمی در ایران نه تنها خود را با سریالهای تلویزیونی به مخاطب معرفی کرد که در کنار آن راه انداختن تاکشوها و مسابقههای تلویزیونی در قالب رئالیتیشوها هم سرگرمی را به معنای واقعی به خانههای مخاطبان وارد میکرد. اینچنین بود که در میانه رویکرد سونامیطور شبکه نمایش خانگی در برابر صداوسیما و در روزهایی که هنوز «ساترا»یی هم در کار نبود، برنامهسازانی که شامه تیزتری داشتند زودتر سلیقه مخاطبشان را پیدا کردند. در این میان شاید چندان قابل باور نبود که سعید ابوطالب و تیمش با شروع کردن برنامه «شبهای مافیا» بتوانند چنین مورد توجه قرار بگیرند.
ابوطالب که در میانه دهه ۱۳۸۰ بیشتر با عنوان «مستندساز» شناخته میشد، پس از حمله آمریکا به عراق در راس یک گروه فیلمبرداری به این کشور رفت و همراه یکی دیگر از اعضای گروه، توسط نیروهای امریکایی بازداشت شد. این بازداشت حدود چهار ماه طول کشید و ابوطالب پس از آزادی و بازگشت به ایران به عنوان چهره فرهنگی اصولگرا به کرسی نمایندگی مجلس هفتم رسید.
نکته عجیب درباره ابوطالب این بود که پس از پایان دوران نمایندگی قبای سیاستمداری را از تن در آورد و به ساخت مسابقههای تلویزیونی مشغول شد. «رالی ایرانی» و «شام ایرانی» مجموعههایی بود که ابوطالب در ابتدا و میانه دهه ۱۳۹۰ ساخت و نشان داد که میخواهد نقش متفاوتی در صنعت سرگرمی ایرانی بازی کند. اما نقش متفاوت ابوطالب با ساخت «شبهای مافیا» در سال ۱۳۹۹ خود را نشان داد. او و تیمش سازنده موجی شدند که به همهگیری بازی مافیا و جدی شدن آن حتی در جمعهای خانوادگی کمکی اساسی کرد.
برگزاری بازی با مافیا با حضور بازیگران سینما و تلویزیون و بعدا چهرههایی مانند خوانندهها و حتی مجریهای برنامههای صداوسیما باعث شد که همنشینی با این رئالیتیشو بیش از گذشته شود. البته ابوطالب و تیمش هم بیکار نبودند و سعی کردند و در هر برنامهای که با تکیه بر بازی مافیا تولید میکنند، طرحی تازه در بیاندازند. اینچنین بود که «ارتش سری»، «ضد» و «پدرخوانده» هم از راه رسیدند. رئالیتیشوهایی که پایه و اساس همه آنها همان بازی مافیای روسی بود و تیم برنامهساز شخصیتها و قوانین بازی را تغییر میداد. گاهی شخصیتهای تازهای اضافه میشدند و گاهی تم داستان بر اساس فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی خاطرهانگیز مخاطب قرار میگرفت. در این میان گروههای برنامهساز دیگری هم از راه رسیدند و بر اساس بازی مافیا برنامه خود را ساختند. مانند آنچه به تازگی در رئالیتیشو «زودیاک» دیدیم.
همه این مقدمه طولانی اما بر پایه یک سوال اساسی بنا شده است. آیا با ازدیاد رئالیتیشوهایی بر مبنای بازی مافیا به پایان دوران برنامهسازی برای آنها رسیدهایم؟ افراط در هر پدیدهای احتمالا به تکراری شدن آن منجر شود. همین است که واکنشها به فصل اول «پدرخوانده» با بازخوردهای فصل دوم آن واقعا قابل مقایسه نبود. اما این اتفاقی است که برای همه دنبالهها در شوهای تلویزیونی در سطح دنیا رخ میدهد. اوجگیری اولیه به واسطه گذر زمان و ساخت فصلهای بعدی بیشک به افت مخاطب و از قضا کیفیت رقابت انجامیده است. ماجرایی که در نمونههای خارجی هم در فصلهای بعدی آن میتوان شاهد بود. رئالیتیشوهای بنا شده بر اساس بازی مافیا توانایی فراوانی دارند و همان جدیتی که حتی به عرصه روابط خانوادگی و دوستانه وارد کردهاند، خود دلیلی برای این مدعاست. اما چرا امروز از پایان یک دوران سوال میپرسیم؟ دلیل این امر به تکراری شدن آدمها در شبکه نمایش خانگی مملکت باز میگردد. به شکل عجیبی تعدادی چهره مشخص از این پلتفرم به آن پلتفرم در حالی بازی و اشاعه سرگرمی به مخاطب هستند.
هر سو که بروید باز هم با همان افرادی روبهرو میشوید که گویا منبع درآمدشان از شرکت در این رئالیتیشوها به دست میآید. البته که به نظر میرسد این موضوع چندان هم بد نباشد. مگر چند چهره معروف و سلبریتی داریم که میتوانند مافیا بازی کنند و خوب هم مافیا بازی کنند. برنامهساز مجبور است از چهرههایی استفاده کند که توانایی بازی به شکل درستی را دارند چرا که در نهایت برای مخاطب تماشای یک دست جذاب مافیا خیلی مهمتر از تماشای چهرههای تکراری حاضر در رئالیتیشوهاست.
با همه این تفاسیر رئالیتیشوها و مسابقههای تلویزیونی تفاوتهای اساسی با سریالهای تلویزیونی دارند. یک سریال تلویزیونی بر اساس ایده، روند داستان، بازیگران و… مورد قضاوت مخاطب قرار میگیرد اما در اینجا اصل بر نوع بازی است. ممکن است هر هفته از دیدن دوباره چهرههایی تکراری به سطوح بیاییم اما با یک بازی جذاب دوباره متقاعد شویم که باید قسمت بعدی را هم تماشا کنیم. داستان بازیها همیشه در ساحتهای مختلف تفاوتهای اساسی برای مخاطب داشته است و مافیا که به دلیل همه جذابیتهایش در ذهن مخاطب ایرانی جا و مقام دیگری دارد. هر چه که هست به نظر میرسد ابوطالب و سایر سازندگان رئالیتیشوهای تلویزیونی با همین دستفرمان میتوانند همچنان مافیا با شکل و شمایل متفاوت و شخصیتهای رنگ و وارنگ بسازند و در این میان سلبریتیسازی خویش را هم انجام دهند. در اینجا واکنش بیشتر به شکل بازی است تا کسانی که آن بازی را انجام میدهند و همه در جستوجوی روز دیگری حرکت میکنند. زمانهای که بازی تبدیل به یک اتفاق اساسی و متفاوت میشود و بر همین اساس احتمالا پایانی بر دوران مافیا در صنعت سرگرمی ایرانی – حداقل به این زودی – نمیتوان متصور بود.
انتهای پیام