از سیاه نمایی تا سفیدشویی | ابوالفضل نجیب
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار دادهاست، نوشت:
گفتگوهای پرویز ثابتی از بلندپایه ترین اعضای دستگاه امنیتی شاه با شبکه من و تو بار دیگر عملکرد دستگاه امنیتی رژیم شاه در برخورد با مخالفین خود را به معرض داوری و چالش گذاشته است. در این رابطه اغلب کسانی وارد این داوری و چالش شده که هر کدام به نوعی و در رابطه با جریان خاصی و یا بواسطه خواندن کتاب و سمپاتی به فرد یا گروه خاصی دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفتند. هر چند اظهارات این افراد می تواند به نوعی نافی ادعاهای ثابتی باشد، اما فراموش نکنیم آنچه مخالفان ثابتی می گویند، می تواند بر نیمه پر لیوان یعنی تائید شکنجه تاکید داشته باشد. تردیدی نیست در این میان هستند افراد زیادی که در آن دوران دستگیر و زندانی شده، اما بر خلاف ادعا و حکم کلی آقای زیباکلام مورد شکنجه قرار نگرفتند. مشکل مدعیانی چون زیباکلام و توسلی و امثالهم در خصوص عمومیت شکنجه در دستگاه امنیتی شاه این است که آنها از بالاترین مدار و موقعیت مبارزاتی علیه شاه اظهار نظر می کنند. تقریبن همه این افراد از کسانی هستند که سابقه مبارزات طولانی علیه شاه داشتند و علیرغم دستگیری های متعدد و زندان و در نهایت آزاد شدن اما به مبارزات خود در اشکال مختلف ادامه می دادند. یا بعضن از نسل سوم مبارزانی بودند که معتقد به جنگ مسلحانه شده بودند. فشار ساواک غالبن بر روی این دو طیف بود. طیف مبارزان قدیمی وابسته به نهضت آزادی و گروه های باسابقه و همچنین جریان های معتقد به مبارزه مسلحانه. آنچه هم موجب فشار ساواک بر نسل های قدیمی می شد اغلب در پیوند و ارتباط با جریان های مسلحانه بود.
فراموش نکنیم در همان دوران دستگاه پروپاگاندای زیرزمینی مبارزین علیه شاه در داخل و خارج کشور چه دروغ های شاخدار از جمله آمار یکصدهزار زندانی سیاسی و حتی متهم کردن ساواک و رژیم شاه به کشتن دهها مخالف از جمله شریعتی و بهرنگی و آل احمد و آیت الله سعیدی و غفاری و مصطفی خمینی و… در قالب شایعه و شب نامه ها و اعلامیه های سازمان سیاسی و مسلحانه نوشته و توزیع می شد. و همینجا لازم می بینم بر سهم خود در ترویج و اشاعه این گونه شایعات تاکید کنم. فراموش نکنیم در بحبوحه تسخیر خانه های ساواک در تهران چه شایعاتی در خصوص کشف گونی ناخن های کشیده از دست و پای زندانیان دهان به دهان گشت و به باور عمومی تبدیل شد. اضافه کنید اتهاماتی در خصوص تجاوز به زنان و هتک حرمت های اخلاقی به برخی زندانیان از جمله آیت الله طالقانی. دروغ بودن این موارد نه به معنی نفی شکنجه مخالفان توسط ساواک که به نوعی می تواند خوانش و روایت های هر دو سوی ماجرا را دچار تردید و چالش جدی کند.
بدیهی است در چنین تقابلی صحت و سقم داده های طرفین به میزان زیادی حداقل به تعهد اخلاقی دو سوی ماجرا بستگی دارد. اگر معتقد به این باور باشیم که امثال ثابتی تعهد و الزام اخلاقی به روایت واقعی آنچه انجام داده نیستند، می شود به همین نسبت سویه دیگر ماجرا را به دهها دلیل اثبات شده از جمله اتهامات واهی وارده به دستگاه امنیتی از جمله مواردی که ذکر شد و دهها دلیل دیگر فاقد صداقت و الزامات اخلاقی دانست. رویکردی که حتی بعد از گذشت چندین دهه مدعیان اخلاق مداری از جمله جناب سروش علیرغم آن همه داعیه اخلاق مداری حاضر به نقد و خودانتقادی از چنین رویکردی نیستند، و به جای نقد اخلاقی آن را به اجتناب ناپذیر توجیه می کنند.
آنچه برخی از جمله زیباکلام قرائت ثابتی از عملکرد ساواک را به سفیدشویی تعبیر می کنند، می تواند به نوعی در واکنش به رویکرد سیاه نمایی مجموع مخالفان راست و چپ در گذشته و حال علیه ساواک باشد. پر معلوم است در این دو رویکرد متضاد آنچه مغفول و مهجور خواهد ماند حقیقت است. حقیقتی که به تناوب و بهانه و ملاحظات مطرح می شود اما هنوز مورد تردید جدی است. فراموش نکنیم آنچه به رویکرد سفیدشویی امثال ثابتی از عملکرد ساواک منجر شده در پیوند با برخی عملکردهای موجود است.
از باب قیاس و نتیجه گیری درباره دلایل و ریشه های بروز و استفاده از خشونت در برخورد با مخالفان که بخودی خود می تواند مبنایی برای مشروعیت زدایی از هر سیستمی در جهان در گذشته و حال باشد. در جریان تصویب قانون اساسی و طرح موضوع شکنجه آقای مشکینی در مخالفت با آیت الله منتظری که مخالف شکنجه و برخورد خشونت آمیز با متهمین برای اعتراف گرفتن بودند، گفته بودند ممکن است یک مظنون و متهم گاه با یک سیلی مثلن اعتراف کند و به این ترتیب چند نفر از مرگ نجات پیدا کنند. پاسخ آمیخته با جدیت و شوخ طبعی آیت الله منتظری این بود که آن سیلی مقدمه است.
من تردیدی ندارم سکوت بخشی از مخالفان گذشته رژیم شاه که در معرض خشونت قرار گرفته در قبال اظهارات ثابتی با انگیزه های کاملن سیاسی و حتی تا آنجا که به نفع دستگاه ساواک و تبرئه امثال ثابتی تمام شود، همچنان اصرار بر قلع و قمع حقایق است. در نقطه مقابل سکوت کسانی که بنا به ملاحظات سیاسی از تائید برخی حقایقی که ثابتی اظهار می دارد، امتناع می کنند. صرفن به این دلیل که حامیان رژیم گذشته می توانند از آن بهره برداری کنند. می بینیم از این زاویه بخش مهمی از حقایق مربوط به عملکرد ساواک در اسارت و گروگان ملاحظات تمامن سیاسی جریان های سیاسی در پیوند با اظهارات امثال ثابتی است.
تجربه شخصی من در مقطع سال 55 از برخورد ساواک با نوجوان سال دوم دبیرستان صرفنظر از همه این ملاحظات بر تنظیم رابطه عاری از آنچه به شکنجه تعبیر می شود حکایت دارد. بر خلاف اظهارات آقای زیباکلام که مدعی است صرف داشتن و خواندن آثار امثال شریعتی بهانه ای بوده برای اعمال شکنجه، باید اذعان کنم علیرغم کشف کتاب های شریعتی و بهرنگی و برخی متون مارکسیستی و رساله آیت الله خمینی و حتی کپی برخی بیانیه های گروه های مسلح و… کمترین برخورد خشونت آمیزی صورت نگرفت. شاید دلیل این میزان خویشتن داری صغر سنی بوده باشد. نکته جالب در طول بازجویی های اولیه طولانی مدت، طرح سوال چرایی مخالفت با شاه بود. و نکته جالبتر سکوت حقیر در قبال ساده ترین سوال ممکن بازجو بود. تردیدی ندارم امثال من در آن شرایط سنی کم و بیش این نحوه برخورد ساواک را تجربه کرده باشند. هر چند در دستگیری بعدی در خلال سال های 56 و 57 برخوردها شکل متفاوتی به خود گرفت.
انتهای پیام