جعفر یاحقی: نميدانند اهميت شفيعيكدكني عالمگير است
روزنامه اعتماد نوشت:
موضوع صدور مجوز انتشار براي كتاب شعر محمدرضا شفيعيكدكني در روزهاي اخير بسيار خبرساز شد. موضوع از آنجا آغاز شد كه مديركل دفتر توسعه كتاب و كتابخواني ارشاد در اظهارنظري عجيب به ايسنا گفت: «…كتاب دارد خوانده ميشود. به چند نفر از اهالي شعر نيز كتاب را دادهايم تا بخوانند و نظرشان را بگويند [تا] انشاءالله در مورد كتاب تصميمگيري شود…» اين حرفها از يك سو به خاطر روش نامتداول بررسي كتاب مورد واكنشهاي افكار عمومي قرار گرفت و از سوي ديگر از اين جهت كه با كتاب استادي عاليجاه و -به باور بسياراني از بعضي جهات «يگانه»- مانند شفيعيكدكني چنين رفتاري شده است. در اين باره با محمدجعفر ياحقي، پژوهشگر و استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد گفتوگو كرديم. ياحقي علاوه بر اين، عضو پيوسته شوراي فرهنگستان زبان و ادب فارسي است و البته مدير قطب علمي فردوسيشناسي و ادبيات خراسان در دانشگاه فردوسي مشهد.
حتما ميدانيد كه اخيرا مديركل دفتر توسعه كتاب و كتابخواني وزارت ارشاد درباره صدور مجوز كتاب شعر آقاي دكتر شفيعيكدكني چه گفته. اين آقاي مديركل از در دست بررسي بودن كتاب حرف زده و گفته كتاب را دادهاند چند نفر بخوانند و درباره آن نظر بدهند تا بعد راجع به آن تصميمگيري شود. اين اتفاق در مورد هر كسي نيفتاده؛ در مورد محمدرضا شفيعيكدكني افتاده. پيش از هر چيز ميخواهيم روايت شما را درباره آقاي شفيعي و اهميت علمي و ادبي ايشان بدانيم.
يك مثلي هست كه ميگويند معرِّف بايد اعرف از معرّف باشد. من در مورد دكتر شفيعي چه صحبتي بكنم كه ديگران ندانند! هر كس كه با ادبيات و شعر هنر و فرهنگ و مدنيت آشنايي دارد با شفيعيكدكني هم آشناست. قطعا خيلي از كساني كه آقاي شفيعيكدكني و اهميت ايشان را نميشناسند، بنده را هو به طريق اولي نميشناسند. بنابراين هر چه بگويم ممكن است زيره به كرمان بردن باشد. با اين حال بايد بگويم كه دكتر شفيعيكدكني شخصيت ممتازي است در افق زبان فارسي. نه تنها در ايران بلكه در تمام دنيا هر جا سخن از زبان فارسي باشد، سخن از ادبيات باشد نام ايشان هم بر سر زبانهاست. بدون ترديد ايشان از جنبههايي بيرقيب هستند.
مرادتان از آن جنبهها تسلط بيبديل ايشان به گنجينه ادب كلاسيك فارسي و آشنايي با متون كهن است؟
بله، اين هم هست. در زمانه ما در اين زمينه هيچ كس همتراز و همپايه ايشان نيست. چه در تحقيقات ادبي، چه در شناخت متون و روشن كردن زواياي تاريك ادبيات و چه در دريافت و نقد و تحليل و بهروز كردن ارزشهاي نهفته در ادبيات. ايشان با وسعت دانشي كه دارند، به حوزههاي مختلفي مسلط هستند. تسلط ايشان به عربيت و دانشهاي حوزوي مثالزدني است. اين تسلط تا حدي است كه بايد بگويم دكتر شفيعيكدكني در اين زمينه مجتهد هستند. چنين جايگاهي را بايد در زمينههاي ديگر هم براي ايشان قائل بود. يعني جداي از زبان و ادبيات فارسي كه زمينه اصلي فعاليت علمي و فرهنگي ايشان است، بايد در علوم ديني و بهطور جامعتر در علوم انساني و اسلامي هم ايشان را برخوردار از مقامي بالا و بسيار مهم بدانيم. ايشان از خيلي از كساني كه در اين زمينهها اظهارنظر كند، صاحبنظرتر هستند و دانش جامعتري دارند.
با توجه به اينكه ايشان كمتر اهل حرف زدن به معناي شفاهي كلمه هستند، دانشي را توصيف كرديد، كجاها بيشتر ميتوان سراغ كرد؟ مثلا در آثار تحقيقاتي و پژوهشي ايشان يا در مواجهاتشان با متون مختلف كه كار تصحيح و شرحنويسي بر آنها را انجام دادهاند؟
بله، نگاه دكتر شفيعيكدكني به متون ادبي ما نگاهي منحصربهفرد است. نگاهي فراتر از معمول. نگاهي برآمده از شخصيت ذوفنون يك دانشمند معاصر. اين شخصيت از يك سو برآمده از آشنايي ويژه ايشان با متون ادبي است و از سوي ديگر در پيوند با دانش عربيت ايشان، از جهتي متصل به دانش اسلاميت و متون ديني و مذهبي و… از ياد نبريم كه آقاي دكتر شفيعيكدكني سالها در كسوت روحانيت در مدرسههاي علميه درس خوانده است. زواياي كار را بررسي كرده است. معرفتي اندوخته است كه كمتر كسي ميتواند از آن اندوختهها برخوردار باشد. بيشك ممكن است آدمهاي حوزوي توانمندتر از ايشان هم داشته باشيم. ممكن است آدمهايي هم باشند كه از ادبياتي هم برخوردار باشند، اما هيچ كدامشان دكتر شفيعي نميشوند. دليلش اين است كه ايشان تركيب بيبديلي از دانش عربيت و علوم اسلامي و ادبيات فارسي هستند و هر كدام از اين زمينهها را در سطحي قابل اعتنا فراگرفتهاند. اين تركيب به معناي خالص كلمه واژه «بيبديل» را به ذهن ميآورد. سراغ ندارم اين ويژگيها در كسي تا اين حد يكجا جمع شده باشد. بنابراين چنين شخصيتي از اين زاويه براي ما مغتنم است. تاثير اين ويژگيها شايد بيش از هر جاي ديگري در فضاي آكادميك ما مشهود است. آقاي دكتر شفيعي با شناختي كه از متون و فضاي فرهنگي ما دارند، با پژوهشها و تصحيحاتي كه انجام دادهاند و با ظرايف و دقايقي كه از گوشهوكنار ادب فارسي در آثارشان ديده ميشود، نهاد دانشگاه را در ايران بسيار از وجود خود بهرهمند ساختهاند.
نهاد دانشگاه در ايران و البته بسياري ديگر از نقاط دنيا و حتي پژوهشگرانِ خارج از حيطه آكادمي را.
بله، دكتر شفيعيكدكني با آثارش، اعم از تصحيحات و تاليفات و شرحهايي كه بر متون مختلف نوشته، دنيايي را متوجه خودش كرده است. راستش نميدانم چرا گفته شده براي صدور مجوز كتاب اين آدم آن را دادهاند «چند نفر از اهالي شعر» بخوانند! شايد متوجه اهميت عالمگير اين استاد بلندآوازه زبان و ادب فارسي نيستند. من معتقدم بخش مهمي از فضاي ادبيات ما در تسخير شفيعيكدكني است و كمتر كسي از نظر علمي ميتواند در مورد كار ايشان اظهارنظر كند.
به لحاظ نظري چطور؟ جداي از بُعد آكادميك، جايگاه ايشان را در حوزه نظري ادبيات چگونه ميبينيد؟
به نظر من از جهت ذوق و دريافت فني و نقد و نظر نيز ايشان ممتاز هستند. حرفهايي در حوزه ادبيات زدهاند كه كمتر كسي تا به حال توانسته بر آنها خرده بگيرد. ميدانيم كه در حوزههاي نقد ادبي هم ايشان صاحبنظر هستند. بسياري از كساني كه بعد از دكتر شفيعيكدكني آمدهاند، شيفته آراي ايشان هستند. يادم هست در اواخر دهه چهل وقتي كتاب «صور خيال» ايشان منتشر شد، تقريبا همه توجهات را در حوزههاي دانشگاهي متوجه خودش كرد و دهها رساله دكتري و تحقيق مستقل در اين مسير منتشر شد. كتاب در آن دوره موج گستردهاي ايجاد كرده بود. درباره كسي كه تا اين اندازه اثرگذار است، توصيف بيراهي نيست اگر بگوييم با «شخصيتي ممتاز و كاريزماتيك» در حوزه ادبيات مواجه هستيم. امروز شفيعيكدكني در جايگاهي ايستاده است كه وقتي در يك زمينه ادبي اظهارنظر ميكند كمتر پيش ميآيد كسي بالاي سخن او سخني داشته باشد، چراكه او در حوزههاي كلاسيك و تخصصي ادبيات سنجيده و علمي حرف ميزند و كسي كه بخواهد با حرف حساب مخالفت كند، عِرض خود را برده است. يعني روشن ميشود كه عيب از خود او است و از روي نا آگاهي يا غرض مخالفت ميكند.
ميدانيم كه اديب كسي است و شاعر كسي ديگر. آن عالم است و اين هنرمند. با اين حال بعضيها اين دو حوزه يعني علم ادبيات و هنر شاعري را با هم پيش بردهاند. آقاي شفيعيكدكني به هر حال شعر هم ميگويد. نظر شما در مورد اين وجه از كار ادبي ايشان چيست؟
در مورد هنر شاعري بايد بگويم كه اگرچه ايشان بيشتر به حوزه ادبيات كلاسيك تعلق خاطر دارند و در اين زمينه صاحبنظر هستند، اما در شعر هم جايگاه ممتازي دارند.كمتر شاعري در دوره معاصر ميشناسيم كه به اندازه شفيعي در ادبيات كهن تامل و تبحر داشته باشد اين را هم بايد بپذيريم كه در شعر حتي شعر نيمايي كسي كه حوزههاي شعر گذشته را بشناسد يك سر وگردن از ديگران جلوتر است. شفيعي يك پايش در ادبيات كلاسيك و فرهنگ ملي و اعتقادي ماست و پاي ديگرش در ذوق و نگرش جديد و مدرن غربي. آميزه كلاسيك- مدرن در مورد ايشان خود ويژگي قابل اعتنايي است كه نمونه ندارد. ايشان در شعر رسالتي دارند كه به اين آساني نميشود از آن گذشت. اين رسالت به انديشه و اعتقادات وي بازميگردد كه هم نو است و هم ريشهدار. يعني در وجوش سنت و مدرنيته به تفاهم رسيده است. بنابراين شعر او هم مثل پژوهشهايش ماندگار و كم نظير است. ديدگاههاي شعري ايشان هم آشكار است از دهههاي گذشته تا به حال مجموعه شعرهاي زيادي از وي منتشر شده و ديدگاههاي شعري ايشان هم براي جامعه ما ناآشنا نيست .
از انديشه ايشان سخن به ميان آمد و اينكه اين انديشه در شعرشان به بيان درميآيد. از خاستگاه فكري آقاي شفيعيكدكني مطلعيم و ميدانيم در ميان شاعران معاصر، بالطبع زاويه چنداني با تفكر دستگاه حاكم ندارد. بنابراين چرا صدور مجوز براي كتاب كسي مانند ايشان هم به موانعي برميخورد و محل مناقشه ميشود؟ ترديد و تعلل در صدور مجوز كتاب شفيعيكدكني چه دليلي ميتواند داشته باشد؟
بله، همينطور است. شنيدم، گفتهاند اينكه كتاب را بررسي ميكنيم يا دادهايم «چند نفر از اهالي شعر» بخوانند و نظر بدهند! جاي تعجب دارد!. ناگفته پيداست كه كتاب از حيث محتواي ادبي و شعري نبايد محل ترديد باشد، من كتاب را نديدهام و نميدانم چه شعرهايي در آن آمده است، اما اگر حاوي شعرهاي سالهاي اخيرشان باشد بايد بگويم بسياري از آنها عمدتا در بخارا چاپ شده و جامعه ادبي ما با آن آشناست. اگر هم شعرهاي تازه ايشان باشد نبايد از نظر محتوا چندان با بقيه متفاوت باشد . شاعر معمولا مسائل روزگار خود را بازتاب ميدهد نبايد انتظار داشت كه اگر نارسايي يا كاستي ميبيند، يادآوري نكند. شاعر وجدان روزگار خود است و بايد نارساييها را ببيند و يادآوري كند. اصلاح جامعه به همين يادآوريها و انتقادهاي خيرخواهانه بسته است. وقتي چنين وضعيتي در ارتباط با صدور مجوز كتاب كسي مانند شفيعيكدكني پيش ميآيد، بالطبع براي آدمهاي ديگر كه مقبوليت همگاني كمتري دارند بيشتر از ايشان پيش خواهد آمد. وقتي كتابي از شفيعيكدكني منتشر ميشود، بدون ترديد بسياري از علاقهمندان دوست دارند كتاب ايشان را داشته باشند. دلشان ميخواهد كتاب را خريداري كنند و با توجه به گراني كتاب، اگر توان خريد داشته باشند، چشمبسته آن را ميخرند، چون فكر ميكنند حرفهايي دارد كه بايد خوانده و ادراك شود. كتابهاي شفيعيكدكني، ارزش و اهميت و شايستگي قرار گرفتن در كتابخانه هر ايراني را دارد. براي صدور مجوز كتابهايي چنين لازم و همه كس پسند اگر و مگر و تعلل جايز نيست.
فكر ميكنيد كساني كه اين مجوز را صادر نميكنند، چه دلايلي براي اين تعلل دارند؟ تعلل در مورد نويسنده و شاعري كه كارش همواره فرهنگ بوده و نه- مثلا- كنش سياسي.
عرض كردم نميدانم در اين كتاب چه مسائلي مطرح است. ميدانم كه ايشان نه در خصوص رعايت عفت عمومي و نه در ارتباط با ساير موارد چيزي نمينويسند كه خطوط قرمز را ناديده بگيرد. ايشان يك آدم دانشگاهي هستند و هم اكنون دانشجويان انبوهي سر درس ايشان حاضر ميشوند و بهره ميبرند پس قاعدتا نبايد با ارزشها و اصول كلي جامعه و نظام مشكلي داشته باشند، به نظر ميرسد مشكل در نگاه و سليقه كساني است كه اين ترديدها را روا ميكنند. كسي كه زندگياش در فضاي اسلامي و فرهنگي گذشته و دلداده اين سرزمين و اين آب و خاك است، هرگز در موردش شك و شبههاي روا نيست. كساني كه اين ترديدها را روا ميدارند خودشان مشكل دارند من از مسائل سياسي و خط قرمزها اطلاعي ندارم. شايد ملاكهايي در وزارت ارشاد و جاهاي ديگر باشد كه قبلا نبوده. ملاكهايي كه در صدور مجوز مدنظر قرار ميگيرد، ممكن است تغيير كرده باشد. با اين حال ميدانم و يقين دارم كه از نظر فني و ذوقي و وجاهت دانشگاهي آقاي شفيعيكدكني كسي نيست كه بتوان در مورد كتابش ترديد كرد و مجوز انتشار آن را منوط به خوانده شدن از سوي «چند نفر از اهالي شعر» كرد. همانطور كه گفتيد، ايشان عمري در فضاي فرهنگ اسلامي و ادبيات و هنر اين سرزمين زيسته و با همه نهادها و شخصيتهاي مملكت از مقام رهبري گرفته تا ديگران آشنايي نزديك و متقابل دارند و ترديدي نيست كه ملاحظات عرفي و قانوني را رعايت ميكنند. به هر حال اميدوارم اين مساله موقتي باشد و هر چه زودتر حل شود و شاهد تكرار آن هم نباشيم.
شما گفتيد شايد خط قرمزهايي اضافه شده باشد كه انگار همينطور هم هست و اين يعني سياسيكاري در حوزه فرهنگ. حالا پرسش اين است كه مگر بنا نيست براي فرهنگ، خود فرهنگ از جنس فرهنگ تصميم بگيرد؟ بالطبع شما هم موافقيد كه خط قرمزهاي سياسي متغيرند و دخلي به اصل فرهنگ ندارند. فكر ميكنيد چرا شاهد چنين رفتارهايي در حوزه فرهنگ هستيم؟
چرايش را من نميدانم، چون اساسا به من مربوط نيست. لابد نظام معيارهايي دارد كه بايد رعايت كند! اما اين معيارها گاهي خيلي با فرهنگ فاصله دارند. خصوصا آنجاهايي كه گريبانگير افراد ممتازي چون شفيعيكدكني ميشود. متاسفانه ملاكهايي كه فراتر از ضوابط و مقررات و غالبا سليقهاي باشند، همواره براي فرهنگ مشكلساز ميشوند. به دكتر شفيعيكدكني كسي كه آبروي فرهنگ و دانشگاه ماست، بايد به صورت استثنايي نگاه كرد. كسي كه حيثيت ادب و دانشگاه ما به او بستگي دارد. هر گونه اهمال در رعايت شأن و جايگاه اين آدم به مجموعه فرهنگ ايران آسيب ميرساند. راستش بيش از اين ديگر نميدانم چه بايد بگويم. همچنان اميدوارم تا مطلب شما منتشر ميشود اين قضيه فيصله پيدا كرده باشد.
آقای دکتر شفیعی با شناختی که از متون ما دارند، با تصحیحاتی که انجام دادهاند و با ظرایف و دقایقی که از گوشهوکنار ادب فارسی در آثارشان دیده میشود، نهاد دانشگاه را در ایران بسیار از وجود خود بهرهمند ساختهاند.
یادم هست در اواخر دهه پنجاه وقتی کتاب « صور خیال در شعر فارسی» منتشر شد، تقریبا همه توجهات را در حوزههای دانشگاهی متوجه خودش کرد و دهها رساله دکترا در این مسیر پیدا شد و تحقیقات و تالیفات فراوانی انجام و منتشر شد. کتاب در آن دوره موج گستردهای ایجاد کرده بود. درباره کسی که تا این اندازه اثرگذار است، توصیف بیراهی نیست اگر بگوییم «شخصیت ممتاز و کاریزماتیک» حوزه ادبیات ایران هستند.
انتهای پیام