نهج البلاغه و خطرِ نشستن بر ثروت، ریاست و منبر از راه «دین فروشی»!
حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی با عنوان «نهج البلاغه و خطرِ نشستن بر ثروت، ریاست و منبر از راه «دین فروشی»!» در کانال تلگرامی خود نوشت:
یک سوال ذهن ها را خیلی به خود مشغول میکند که در حواشیِ حکومت دینی چرا دین فروشی بازار داغ و پر رونقی دارد؟ چرا عده ای مشتاقانه سرازپا نشناخته به سوی آن میدوند؟ مگر با دین فروشی چه چیزی را خریده و یا میتوانند بخرند؟
امیرالمومنین (ع) هدف “دین فروشی” را در سه خواسته دین فروشان معرفی نموده، و آن عبارت است از رانت اقتصادی و یا اختلاس برای جمع کردنِ ثروت، و یا دست پیدا کردن به میزِ ریاست وفرماندهی، و یا سروری معنوی بر آدمیان! بدین معنا که افرادی که دین میفروشند؛ میخواهند ثروتمند شوند و یا رئیس باشند و یا به تریبون دین که خطبه و خطابه است دست پیدا کنند!
دین فروشی، اصطلاحی است که میگویند برای اولین بار معاویه به کار برد؛ آنجا که درباره برخی کارگزارانش گفت: «من دین آنان را خریدهام.»
کسی که دین میفروشد یعنی با رفتارش بر باورهای دینی -اخلاقی و یا فقهی- آب میبندد تا به یکی از آن سه مورد ذکر شده دست پیدا کند، یعنی؛ برای رسیدن به خواسته های سه گانه رانت، قدرت، خطبه و منبر؛ با نام دین راحت دروغ میگوید، راحت از جایگاه دین حکم صادر میکند، راحت به اسم دین از بیت المال دزدی میکند و چه بسا بر آن نام موسسه خیریه میگذارد و یا بر ظرف بیت المال قاشق میکشد و از آن به “نذورات و هدایای شخصی” نام میبرد، و یا راحت با کمک گرفتن از دین، رقیب خود را حذف میکند، و …
آنچه خوانید از آموزه های زید و عمرو نیست تا بتوان با یک توجیه از زیر بار سنگین آن جا خالی کند! بلکه عباراتی است که در خطبه ۳۲ نهج البلاغه آمده و متن آن چنین است؛ “گروهی از مردمان دین فروش هستند؛ تا به ثروت برسند، و یا به قدرت و فرماندهی بالاتری دست یابند، و یا با دین فروشی از پله های منبر بالا روند! – “أَوْبَقَ دِينَهُ ؛ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ، أَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ، أَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ!”
شنیده اید در حدیث است آنچه در بنی اسرائیل اتفاق افتاد در اسلام هم دیده خواهد شد.
قرآن از دین فروشی شخصیت های شناخته شده آنان چنین واگویه دارد؛
اول: دین را مورد معامله خود قرار میدهند؛ “ولاتشتروا بـایـتی ثمنـا قلیلا؛ – و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید” (بقره /۴۱)
دوم: حرف خود را به عنوان حرف دین جا میزنند؛ “فویل للذین یکتبون الکتـب بایدیهم ثم یقولون هـذا من عند الله”؛ – پس وای بر آنها که نوشتهای با دست خود مینویسند، سپس میگویند: این، از طرف خداست!” (بقره /۷۹)
سوم: بی توجه به مطالبه افکار عمومی هستند، میبینند در جامعه رخدادهای منفی از سوی حکومتها و قدرتها انجام میشود و جامعه توقع موضع گیری از سوی عالمان دینی را در سر دارد، اما آنان مُهر سکوت بر لب نهاده و از سخنی که مردم شدیداً به آن و آگاه شدن از آن نیازمندند، دریغ میکنند و همه چیز میگویند مگر آنچه که مطالبه افکار عمومی و حق مردم است! “لتبیننه للناس ولا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم” (آل عمران/۱۸۷)
تنها نیروی فعالی که میتواند بر دین فروشان شوریده و صبحِ خوش آنان را شبِ تیره کند؛ زبان و قلمِ عالمان راستین و نیز آگاهانِ جامعه است.
بدین ترتیب که عالمان راستین؛ بدون ترس، دین فروشان و دینِ بدلی آنان را معرفی میکنند و آگاهان جامعه اعم از رسانه ها و جوانان؛ با روشنگری، بر تاریکخانه های ریاست طلبی، استبداد سیاسی، و اختلاس و رانت اقتصادی و سوء استفاده از تریبونِ دین نور انداخته تا با برمَلا نمودنِ آلودگی های آنان حق مردم را زنده، و مانع از تضییعِ آبروی دین شوند.
بر این دو گروه هزاران درود و سلام باد.
انتهای پیام
کلری که اقاز پناهیان داره انجام میده
احسنت حضرت علی ع راست میگویند
درود بر گوینده و نویسنده اگر در بیان و نوشتنش صادق باشد و کلامش برای رسیدن به آن سه معبود مذکور در سخن مولا نباشد. که امروز اعتماد ی به سخن سخنوران و مکتوب کاتبان از حیث عدم استفاده سوئ نیست، و سوئ ظن و بی اعتمادی به صداقت گویندگان بر اعتماد غلبه قطعی دارد.و این با تجربه این چند ده ساله اخیر برای مردم حاصل شده است.