جایگاه گفتمان صلح در دیپلماسی اسلامی
الهه سادات بدیعزادگان در سایت اصفهان زیبا نوشت: «استقرار صلحی پایدار و جلوگیری از جنگ از قدیمالایام مورد توجه فلاسفه و متفکران بوده است و آنان در تحقیقهای خود همواره در پی حفظ، گسترش و ثبات صلح و امنیت جهانی بودهاند؛ اما متأسفانه در عمل با موفقیت چندانی روبهرو نشدهاند.
استقرار صلحی پایدار و جلوگیری از جنگ از قدیمالایام مورد توجه فلاسفه و متفکران بوده است و آنان در تحقیقهای خود همواره در پی حفظ، گسترش و ثبات صلح و امنیت جهانی بودهاند؛ اما متأسفانه در عمل با موفقیت چندانی روبهرو نشدهاند.
در زمانهای که به واسطه پیشرفتهای علوم بشری و فناوریهای ناشی از آن، قدرت تسلط و تسخیر بهنحو بیسابقهای افزایش یافته است، طبعا انسانهای مستبد و جنگافروز نیز از نیروی تخریبگری، ویرانسازی و خشونتورزی بیشتری برخوردار شدهاند.
برای جلوگیری از به فعلیت رسیدن این نیروهای مخرب، باید برای توسعه و تعمیق صلح و منشهای آشتیجویانه در جامعه جهانی بیشاز پیش تلاش کرد.
انواع و اقسام بیعدالتیها، فقدان آزادیهای مشروع، شکافهای پدیدآمده میان مردم، ایدئولوژیزدگیها و بنیادگراییهایی که در بستر فریبکاری و خشونتورزی رشد کردهاند، همه و همه، این نکته را یادآوری میکنند که گسترش فعالیتهای انساندوستانه و خیرخواهانه بیشتری برای تضعیف این عوامل نزاعانگیز ضروری است و هر حرکتی که در جهت پایداری صلح صورت گیرد، به نفع نسل کنونی و آینده بشر است.
اما آنچه امروزه برای پژوهشگران مسلمان حوزه صلح پایدار، اهمیت مضاعف پیدا کرده، مقابله با تفکرهای افراطیگرایانی است که بهنام اسلام، دست به جنایت میزنند و عمل خود را به قرآن نسبت میدهند؛ لذا بررسی و بازنگری موضوع صلح و همزیستی مسالمتآمیز از منظر دین اسلام یکی از نیازهای ضروری امروزی است.
جایگاه و اهمیت صلح در اسلام
در آیات قرآن، حدود صد آیه وجود دارد که مسلمانان را به صلح دعوت کرده و جنگ را جز در موارد دفاع از نفس و دین جایز نمیشمارد.دیپلماسی صلحآمیز در قرآن را میتوان در آیه ۸ سوره ممتحنه به نظاره نشست، آنجا که میفرماید: «خدا شما را از نیکیکردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمیکند؛ چراکه خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.»
از منظر قرآن صلح، بهخودیخود، ارزش و هدف است و بههیچوجه درگرو مصلحتگرایی ارجمند نمیشود؛ چراکه صلح، خود اساس مصلحت است و با زندگی فطری انسانها سازگارتر است.
در شرایط صلح، رشد و تعالی انسانها تحقق مییابد و تفاهم برای رسیدن به توافقها و گرایش انسانها به حق امکانپذیر میشود. قرآن کریم رسیدن به اهداف خود را نیز از طریق صلح نزدیکتر، آسانتر و معقولتر دانسته و بر برقراری و تحکیم آن تأکید کرده است.
اصول و مبانی گفتمان صلح در سیره پیامبر (ص)
اهمیت دیپلماسی و فنون مذاکرههای سیاسی با دیگر ممالک در دستیابی به صلح پایدار، همواره در مبانی دینی و سیره رسول الله قابل مشاهده است. این فعالیتها که در حوزه موسوم به سیاست خارجه صورت میگرفت، شامل فرستادن سفیر و نماینده به سوی قدرتهای بزرگ آن زمان، ارسال سفیران اسلام جهت تبلیغ و ارشاد مردم دیگر سرزمینها، مذاکرهها و پیمانهای متعدد با قبایل و سران دیگر ادیان همگی نشاندهنده اهمیت و توجه وافر به دیپلماسی صلحآمیز در اسلام و سیره حضرت رسول(ص) بوده است.
پیامبر گرامی اسلام، هموار در برخورد دیپلماتیک با قبایل، نمایندگان آنان و زمامداران دیگر سرزمینها، تمام مظاهر اخلاقی و انسانی را رعایت میکرد. آزادی، اختیار، احترام متقابل، حسن نیت و صداقت ازجمله اصول پیامبر در مذاکرهها بود.
امتیاز ویژه تعامل پیامبر با دیگر قبایل و سرزمینها، اتکای ایشان بر قوانین اجتماعی، جهانبینی واقعبینانه و اصول و ارزشهای انسانی بود که از وحی و موازین عقلی نشئت میگرفت.
نویسنده مقاله «دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام» (حکومت اسلامی، سال هجدهم، شماره دوم، تابستان ۹۲) معتقد است که فنونمذاکرههای حضرت رسول در راستای تحقق فرامین الهی و بر اساس مفاهیمی بنیادی همچون جهانشمولی دعوت ایشان و اصل حاکمیت الهی بوده است. از دیگر مبانی پیامبر اکرم در تعاملهای سیاسی این بود که همه افراد بشر در برابر دعوت الهی یکسان هستند.
توضیح این نکته لازم است که آیات بسیاری در قرآن کریم حکایت از آن دارد که رسالت پیامبر(ص) رسالتی جهانی است.
خداوند در آیه ۲۸ سوره سباء میفرماید: «ای پیامبر! ما تو را جز برای اینکه عموم انسانها را بشارت و انذار بدهی، نفرستادیم.» علاوه بر این، قرآن در آیه ۱۵۸ سوره اعراف میفرماید: «به مردم بگو که من بر همه شما رسول الهی هستم.»
اصل وفایبهعهد و احترام به قراردادها و پیمانها از دیگر مبانی دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام بود. آموزههای دین اسلام با ملزمکردن طرفین تعهد به وفاداری به پیمانها و قراردادها، آنان را مسئول در برابر خداوند معرفی میکند؛ مثلا در آیه ۹۱ سوره نحل چنین آمده است: «هر زمانیکه پیمانی منعقد سازید، به عهد خود که درحقیقت عهد با خداست، وفا کنید و پس از عقد پیمان، آنها را نشکنید. چگونه نقض عهد میکنید، درصورتیکه آن را به خدا بستهاید و خدا را سرپرست آن قرار دادهاید؟»
خداوند در آیه ۱۷۷ سوره بقره نیز چنین میفرماید: «نیکوکار کسی است که به خدا ایمان بیاورد و چون پیمان بندد، به پیمانش وفا کند.» بنابراین در منطق اسلام، التزام به پیمان و پایبندی به قراردادهای صلح، علاوهبر جنبه حقوقی، یک سیاست بلندمدت است که تحت هیچ شرایطی مجوزی برای نقض آن وجود نداشته و پیمانشکنی از گناهان بزرگ معرفی شده است.
مفهوم جنگ عادلانه (جهاد) از دیدگاه اسلام
واژه جهاد برعکس آنچه امروزه از سوی سیاستمداران مطرح میشود، تنها به معنی جنگ و خونریزی نیست؛ بلکه در اصل به معنی کوشش و مبارزه در عرصههای گوناگون است. در فرهنگ اسلامی مفهوم جهاد در دو نوع جهاد اکبر و جهاد اصغر تعریف شده است. جهاد اکبر، جهاد با نفس و هوای شهوانی است؛ اما از جهاد با دشمن بیرونی، تعبیر به جهاد اصغر میشود.
دین مبین اسلام هیچگاه دستوری بر آغازگری جنگ صادر نکرده و آندسته از آیاتی که در آنها فرمان جهاد صادر شده است، در زمره جهاد دفاعی محسوب میشود. امیرالمؤمنین(ع) در نامههای مختلف خود چنین ابلاغ میکرد که هر وقت دشمنان اولین تیر را انداختند، شما دومین تیر را بیندازید و هرگز آغازگر تیراندازی نباشید.
از سوی دیگر، ایشان در خطبه ۲۴ میفرمایند: «قسم به جانم در نبرد با کسی که مخالفت حق کند و طریقه گمراهی سپرد، نه مداهنه میکنم، نه سستی.» حضرت علی(ع) بهصراحت میفرمایند که در مقابل ظلم سکوت نمیکنم؛ اما با ظلمی که ما را هدف قرار داده و ما آغازگر آن نبودهایم، برخورد سخت میکنم.
در آیین نجاتبخش اسلام که قوانین آن در جهت رشد، ترقی و تکامل مادی و معنوی بشریت است، اگر فرد یا جامعهای با مانعی مواجه شود که نتواند صلح پایدار را مستقر کند، دستورهایی برای حذف این مانع وضع شده تا در روند تکاملی انسان وقفهای پیش نیاید و آن فرمان، دستور جهاد و مبارزه با هر نیروی بازدارنده انسان از رشد، تکامل و استقرار صلح پایدار است.
فلسفه تشریع جهاد در اسلام به این جهت است که بساط شرک و بتپرستی، فساد و تجاوز و… از جامعه برچیده شود و امت مسلمان در سایه صلح و عدالت و در محیط دور از گمراهی، تباهی و تبعیض به زندگی توأم با محبت ادامه دهند.
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه ۱۳۱ در قالب نیایشی، هدف جهاد را چنین تبیین میکنند: «پروردگارا، تو میدانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی بهدست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم؛ بلکه بهخاطر این بود که نشانههای ازبینرفته دینت را بازگردانیم و صلح و مسالمت را در شهرهایت آشکار کنیم تا بندگان ستمدیدهات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقرراتی که به دست فراموشی سپرده شده است بار دیگر عملی شود.»
آموزههای دینی در صلح و جنگ عادلانه (جهاد)
امروزه یکی از مباحث مهم و ضروری حقوق بینالملل، چگونگی استمراربخشیدن به صلح و همزیستی مسالمتآمیز و جلوگیری از روشنشدن شعلههای جنگ است.
حقوق بینالملل اساس ارتباطات بینالمللی را صلح میداند تا تبادل منفعت و سودرسانی عمومی و همکاری بین جوامع بشری برای رسیدن انسان به سعادت میسر شود.
در مجموعه این حقوق، جنگ نیز فقط به حکم ضرورت و آخرین راه چاره مشروع شمرده شده است؛ مثلا اگر ملتی علیه ملتی دیگر قصد ستم و تجاوز داشته باشد، جنگ علیه او عادلانه خوانده میشود.
از نگاه حقوق بینالملل، جنگ عادلانه دارای شرایطی مانند سازگاربودن با اصول انسانی، رعایت احترام به جان و مال بیگناهان، خوشرفتاری با اسیران و گروگانهاست و هدف از وقوع این جنگ، الزاما باید تحقق صلح دائمی باشد.
شرایطی که ۱۵ قرن پیش از سوی اسلام برای جنگ عادلانه تعیین شده است، از آنچه در منشور بینالملل قرن بیستم به تصویب رسیده، به مراتب عادلانهتر است.
جنگ عادلانه از منظر اسلام علاوهبر شرایط یادشده شروط دیگری نیز دارد. جنگ عادلانه در دین مبین اسلام نباید انگیزه نژادپرستی و جهانگشایی داشته باشد؛ در راستای هدفهای مادی یا استعماری برپا نشود و دفاع از فکر و عقیده صحیح دینی را وظیفه خود بداند. چگونگی بهکارگیری همه این شرایط در رفتار رسول خدا(ص) و سیره اهلبیت(ع) قابلمشاهده است.
اسلام در گام اول، پیروان خویش را به یک زندگی مسالمتآمیز دعوت میکند و از تبعیت گمراهان و گمراهکنندگان برحذر میدارد و در آیه ۱۲۷ سوره نساء صلح را به واژه خیر تعبیر میکند.
در آیه ۱۰ سوره حجرات مؤمنان را برادر یکدیگر میداند و از آنها میخواهد که میان خود صلح ایجاد کنند؛ به همین ترتیب در آیات و سورههای مختلف مسلمانان را بر ایجاد زیستی مسالمتآمیز با دیگر اقوام و ادیان نیز ترغیب میکند.
اما در گام دوم، قرآن مجید برای رسیدن به صلحی پایدار، دستورهایی برای جنگ عادلانه صادر میکند؛ ازجمله اینکه اسلام، ادامه جنگ را تا آنجا درست میداند که به مرحله «یکون الدین لله» برسد و چنانچه طرف مقابل از جنگ دست کشید، مسلمین نیز باید به جنگ خاتمه دهند. اسلام حتی از این مرتبه نیز جلوتر میرود و به پیامبر دستور میدهد که بهمحض پیشنهاد صلح از سوی دشمن، بدون نگرانی صلح و دوستی را برقرار سازد.
در آیه ۶۱ سوره انفال چنین آمده است: «و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآیی و بر خداوند توکل کن که او شنوا و داناست و اگر اندکی به آنان بیم دارید، پس بدان خدا تو را کفایت میکند و خدا همان کسی است که تو را با یاری خود و مؤمنان تقویت، و میان دلهای آنان الفت برقرار کرد.»
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در نامه خود به مالک اشتر چنین بیان میکند: «از صلح و آشتی که رضا و خشنودی خدا در آن است و دشمنت نیز تو را به آن بخواند، سرپیچی نکن؛ زیرا در آشتی، راحت لشکریان و آسایش اندوهها و آسودگی برای اهل شهرهاست.»
در روایات چنین آمده است که پیامبر اکرم هنگام فتح مکه دستور داد سپاه او به چهار ستون تقسیم و از چهار دروازه به مکه وارد شوند و به همه آنان فرمان داد که جز بههنگام اضطرار به کسی تعرض نکنند، خون کسی را نریزند و به احدی تجاوز نکنند. به این طریق سپاه پیامبر بدون خونریزی وارد شهر شد. در این حال سرداران سپاه، چنین فریاد برآوردند: «الیوم، یوم الملحمه»؛ «امروز، روز عذاب و انتقام است.» این شعار ترس و وحشت عجیبی در دل مردم مکه و سران آنها که رفتارهای وحشیانه و ظالمانهای به مسلمانان روا داشته بودند، به وجود آورد.
قریش مرگ و حیات خویش را به دست پیامبری میدید که حدود ۱۳ سال او را رنج داده و ۲۰ سال او و یارانش را زیر ضربههای تهمت، دشنام و شمشیر گرفته بودند. دلها میتپید و دهها هزار تن از سپاهی و غیر سپاهی، زن و مرد، کوچک و بزرگ، دوست و دشمن، چشم به لبهای پیامبر دوخته بودند که ایشان فرمود: «شعار را تغییر دهید و چنین بگویید: الیوم، یوم مرحمه؛ امروز، روز رحمت است.»
درود خدا بر رحمه للعالمین»
انتهای پیام