گزارشی از بازديد از روزنامههای لوموند، لزكو و مدرسه روزنامهنگاری پاريس
«غزل حضرتي» در روزنامه ی اعتماد نوشت:
همه ديوار بيروني ساختمان طوسي رنگ شماره ٨٠ بلوار آگوست بلانكي را شعرهاي ويكتورهوگو درباره آزادي مطبوعات با كبوترهايي كه به سمت نوشتهها پرواز ميكنند، پوشانده. تابلويي كوچك به اسم ساختمان نصب شده كنار ورودي اصلي به نام لوموند. شبيه ساختمانهاي تعطيل است. ورودي اصلي از روزي كه به شارلي ابدو حمله شد، بسته شده و همه از در پشتي ساختمان وارد ميشوند. لوموند، يكي از اصليترين روزنامههاي حزب چپ فرانسه است كه ميتوان آن را يكي از پر تيراژترينها نام برد.
بعد از حملههاي پياپي به شهر، نصب گيتهاي ايكس ري يا بازرسي بدني، بخشي از پروتكل امنيتي ساختمانهاي اصلي و بزرگ پاريس شده. سهم لوموندِ بزرگ از اين پروتكل، تنها در قفل شدهاي است كه كاركنان با كارت ورودي به آن داخل ميشوند و مهمانان با اجازه نگهبان و با تاييد و همراهي ميزبان.
درهاي پشتي ساختمانها هميشه زشتند و آدم را وارد بيريختترين راهروهاي بيمصرف ساختمان ميكنند. هال تزيين شده با چند صفحه يك شمارههاي مهم روزنامه و آثاري از هنرمندان. انگار لوموند از آنجا شروع شده، لوموندِ محبوب. صفحه يك قاب شده روي ديوار ورودي طبقه همكف، همان هال اصلي، به تاريخِ روز مرگ استالين است. تيتر خورده «مارشال استالين مُرد»؛ كوتاه و مفيد.
عصر است و روزنامههاي عصر، روي دكهاند و اثر زيادي از همهمه خبرنگاران در آسانسورها و راهروهاي ورودي به تحريريه نيست. در تحريريه روزنامه كاغذي كه مثل همه تحريريههاي دنيا شلوغ است از خبر و عكس كه به ديوارها چسبانده شده، جشن خداحافظي كوچكي برپاست، براي يكي از اعضاي تحريريه كه ٢٠ سال است خبرنگاري كرده و حالا دارد منتقل ميشود به بخشي ديگر. دوستانش ميخندند و ميگويند خيلي ماركسيست است.
سرژ ميشل، خبرنگاري كه سالهاي دور دولت اصلاحات ٣ سالي را در ايران به سر برده و دست و پا شكسته اما بهتر از بقيه فارسي حرف ميزند هم هست.
«سالهاي ٩٨ تا ٢٠٠١ ايران بودم. آنجا را خيلي دوست داشتم. الان خبرنگار بينالملل فيگارو هستم.» اينها را وسط جشن خداحافظي همكار كهنهكارش ميگويد. كتابي هم نوشته از تجربه سه سالهاش در ايران كه آنقدر فروش داشته كه براي جامعه ايراني هم معروف شده.
تحريريه به همان سالن جشن بگيران محدود نميشود، راهرويي در پي است كه به اتاق سردبير ميرسد و سالني ديگر در پي آنكه اينفوگرافيستها، كارتونيستها و طراحان در آن مشغول كارند. بالاي ستوني هم نوشته اديت عكس كه كارهاي عكس صفحات آماده ميشود.
طبقه بالا، شلوغتر از جاهاي ديگر روزنامه است؛ بخش آنلاين است با صد نفر از خبرنگار و دبيرهاي سرويسها و سردبير و اديتورها. خبرنگاران همچنان در حال كارند. اخبار را پيگيري ميكنند تا چيزي از قلم نيفتد. اينجا سرعت خيلي بيشتر از طبقه پايين اهميت دارد. وسط حرف با دبير صفحه بينالملل، خبري آمده كه بايد به خبرنگارش برساند و گزارشي بنويسند. ميانگين سني آدمها در آنلاينِ لوموند حدود سي و چند سال است.
آيمكهاي غولپيكر اتاقي كه جدا از سالن بزرگ تحريريه است، نشان از بخش ویدیو ميدهند، مدل آدمهاي اين بخش هم متفاوت از بقيه است، شباهتي به خبرنگار جماعت ندارند، بيخيال از رصد و دروازه باني خبر، نشستهاند برگر و كوكايشان را ميخورند و برميگردند سر كار تدوينشان. اتاقِ ده نفره تينيجرهاست انگار كه شبيه استوديو ساخته شده و آدمهاي آنجا هم يكسري گيمر كه نشستهاند تا نوبتشان شود. هيچ تكاپويي براي رساندن خبر يا نوشتن گزارشي دست اول ندارند، سفارش كار ميگيرند، با راشهايي كه به دستشان رسيده بازي ميكنند و در نهايت ويدیويي را تحويل ميدهند كه ميزان بازديدش چشمگير شود.
كار اصلي اين افراد ساختن ويدیوي ٥ تا ٦ دقيقهاي درباره موضوعات پيچيدهاي چون جنگ در سوريه است، با تنظيمي حرفهاي و كيفيت تصويري بالا. ویدیوهايي كه طرفدار زياد دارد و در عرض همان ۵ دقيقه ميتواند يك گزارش كامل را ارايه دهد.
سايت آنلاين و روزنامه از هم جدا بودند، حدود اما از ١٠ سال پيش باهم كار ميكنند و روسايشان يكي شدهاند. دبير سرويس بينالملل ميزبان ما است و مانيتور بزرگي را كه ته سالن است و در اتاقي شيشهاي به ديوار نصب شده نشان ميدهد و ميگويد: مانيتور براي رمزگشايي از سخنرانيهاست، وقتي يك سخنراني انجام ميشود، ميتوانيم با گوش دادن به سخنان سخنران، آن را دي كد كنيم و بفهميم كه دارد راست ميگويد يا نه. در واقع به نوعي آن را رمزگشايي ميكنيم و اطلاعاتي كه به دست ميآوريم را چك ميكنيم.
«پيكسل» نام بخش ديگري است كه به نوعي اطلاعات آنلاين است و درباره تكنولوژي صحبت ميشود. در واقع معرفي تكنولوژيهاي جديد است كه از لحاظ مالي خودكفا هستند و با فروش تبليغ زندگي ميگذرانند. با توليدكنندگان بازيهاي الكترونيكي وارد قرارداد ميشوند. مشتريان اين بخش مستقيما با رييس انتشارات وارد مذاكره ميشوند و نيازي به هماهنگي با سردبير يا بخشي از تحريريه ندارد. هدف كار اين بخش اين است كه مقالات توليدشده هرچه بهتر فروخته شود.
اقتصاد دانان در لزكو جمعند
صفحه يك نيويوركر كه برج ايفل سياهپوش را عكس كرده در بهترين جاي اتاق به ديوار خورده، كنارش صفحهاي است كه جمله «من چارلي هستم» به ۸ زبان زنده دنيا از جمله فارسي نوشته شده. اينها نخستين تصاويري است كه از تحريريه روزنامه اقتصادي لزكو به چشم ميآيد؛ تصاويري كه پس از گذشت دو سال از وقوع آن هنوز براي همكاران آنها كه به رگبار بسته شده بودند، كهنه نشده.
بيشتر سرويسها و گروهها اقتصادي است و كمتر كلمه سوسايتي يا جامعه و حتي فرهنگ و هنر به چشم ميخورد. يكي، دو صفحه سياست داخلي و خارجي است و باقي به حوزههاي ريز و درشت اقتصاد ميپردازد. اقتصاد كلان، اقتصاد داخلي، املاك و مستغلات بخشهايي از گروههاي در حال كار در لزكو هستند.
ميزبان ما كه دوباره سردبير بينالملل است در حال تورق صفحات روزنامه است و توضيح ميدهد كه هركس چه مينويسد.
خبرنگار نيويورك روزنامه دارد برايشان مطلب ميگذارد و بالاي صفحه را خبرنگار هندوستان پر ميكند و ستوننويس ديگري كه بايد گوشه چپ صفحه را پر كند، از آرژانتين است. صفحه آرايي در كار نيست، اين شغل بين خبرنگاران و مسوولان صفحه تقسيم شده است. صفحه به كمك خبرنگاران مختلف پر و فرستاده ميشود.
جلوي هر خبرنگار يا اديتوري دو مانيتور روشن است كه سرعت دهد به رصد اخبار و نوشتنهايشان. نيكلا باغه، سردبير لزكو با عينك گردش به استقبال ميآيد، كركره اتاقش در راهرو بالاست و شلوغي روي ميزش به چشم ميآيد. كم حرف است و با لبخندي هيات بازديدكننده را خوشامد ميگويد و ترجيح ميدهد به ادامه كارش برسد.
گيوم دو كلينيو، از اقتصاد فرانسه مينويسد. جزو معدود خبرنگاران لزكوست كه ايران را ديده. ميگويد: من يك سال پيش با روزنامهنگاران و رييس موسسه مدف به ايران رفتم و تهران و مشهد را ديدم. در اين سفر وزير كشاورزي و شهردار مشهد را هم ديديم.
بخشي از تحريريه هم هست كه خبرنگاران و اهالي فن و تكنيكي مشغول كارند كه به كار ساختن ماكت، اينفوگرافي و اديت عكسها مشغولند. دبير سرويس بينالملل توضيح ميدهد: در اين سالن، عكسها را درست ميكنند و صفحه اول روزنامه را ميبندند. در گوشه سالن، روزنامهنگاران ديگرياند كه به بخش سرمايهگذاري مربوطند و خبرهاي حول و حوش اين حوزه را پوشش ميدهند.
كاركنان بخش تصحيح هم مانند همه روزنامههاي دنيا، موظفند مطالب را قبل از چاپ بخوانند تا ايراد نگارشي نداشته باشد. سالن آنلاينها كمي آن سوتر است كه در واقع روزنامه آنلاين را مينويسند.
كاترين، خبرنگار صنعت است. او هم مانند گيوم، ايران را ديده و حتي در آن زندگي كرده. چهرهاش كمتر به فرانسويها ميخورد و بيشتر انگار از جايي ميانه خاور ميانه آمده. ميگويد: من در ايران زندگي هم كردهام، درباره خاورميانه مينويسم وقتي بچه بودم ٤ سال آنجا زندگي كردم، اما هيچوقت برنگشتم و شانس اينكه دوباره در ايران زندگي كنم را نداشتم.
دبير سرويس بينالملل و اديتور سياسي، ايبغ غوديه روزنامه را صفحه به صفحه باز ميكند و از لزكوي ١٢٨ هزار تيراژي ميگويد: در لزكو١٨٠ روزنامهنگار مشغول به كارند، اين به غير از مجموعه نيروي انساني كل مجموعه است كه به ٥٠٠ نفر ميرسد. در صفحات اول روزنامه به موضوعات خبري مرتبط با فرانسه ميپردازيم؛ اخبار داخلي، مردمي، سياسي و اقتصادي. صفحات بعدي به اخبار جهان و بينالملل ميپردازد. اقتصاد سياسي و مباحث روز دنيا.
صفحات لايي روزنامه كه كمتر خبرياند و گزارشهاي تحليلي يا تحقيقي در آن نوشته ميشود، بيشتر حول مباحثي است كه سوژه اصلي خود خبرنگاران است. ايبغ غوديه ميگويد: در اين صفحات بيشتر روزنامهنگاري تحقيقي انجام ميشود. روزنامهنگاران، گزارشش را مينويسند و دبيران بخشها، يادداشت. بعضي اوقات هم يادداشتها را از متخصصين و كارشناساني ميگيريم كه جزو همكاران ما نيستند ولي در حوزه خود خبرهاند.
صفحه فرهنگ و هنر، فيچر آخرين صفحات دفتر اول محسوب ميشوند. روزنامه دو دفتر دارد. بخش دوم درباره زندگي موسسات است. سرويسهايي چون صنعت و بورس در دفتر دوم جا دارند كه به هركدام مفصلتر از صفحات خبري پرداخته ميشود.
درآمد لزكو هم مانند ديگر روزنامههاي دنيا، از بخش كاغذي است تا آنلاين. تك فروشي و آگهي منابع اصلي درآمد روزنامه محسوب ميشوند. قيمت هر نسخه لزكو، ٢ تا ٣ يورو است به اضافه ويكند مجاني. تعداد صفحات هم ثابت نيست، روزهايي ٤٠ صفحه است و روزهاي ديگر به ٥٠ صفحه ميرسد. اما حداقل صفحات روزنامه ٣٢ صفحه است و دستكم بايد دو دفتر ١٦ تايي باشد.
حقالتحرير خبرنگاران آزاد، چندان تفاوتي با پرداخت خبرنگاران ثابت ندارد. به ازاي ١٦٠٠ كاراكتر كه ميشود ٢٦ خط يا يك كاغذ كوچك ٦٩ يورو پرداخت ميشود كه اين قيمت براي خبرنگاران حقالتحرير و ثابت يكسان است.
لزكوييها درآمد خبرنگاران را در قياس با ديگر شغلها در فرانسه بالاتر ميدانند. هيات ميزبان بر اساس اعداد و ارقام دريافتي ميگويند: حقوق متوسط تمام فرانسويها تقريبا ٢٢٠٠ يورو ماهيانه است، اين درواقع پولي است كه بعد از كسر ماليات و چيزهاي ديگر به جيبشان ميرود، اين در حالي است كه كف حقوق در فرانسه ١٣٠٠ يورو است و هيچ كس نميتواند كمتر از اين ميزان بگيرد. با اين اوصاف، حقوق خبرنگاران بين ٢٤٠٠ تا ٢٥٠٠ يورو براي تازهكاران و با سابقه كمتر و تا ٣٥٠٠ يورو براي سابقه داران است.
فوقليسانس داريم، از حقوقمان راضي نيستيم
خبرنگاران باسابقه لزكو از حقوقي كه ميگيرند راضي نيستند، آنها ميگويند: اين ميزان حقوق نسبت به سطح تحصيلاتمان پايين است. ما همه فوق ليسانس داريم. اكثر آنها بعد از ديپلم به مدرسه روزنامهنگاري ميروند و سه سال آنجا درس ميخوانند، در بين روزنامهنگاران هم هستند كساني كه رشته دانشگاهيشان روزنامهنگاري نباشد و تجربي كار را ياد گرفته باشند. آنها ميگويند: اجباري به اينكه رشته ارتباطات خوانده باشيم نيست، از ميان ما يكيمان اقتصاد خوانده، يكي ديگر تاريخ، فلسفه و حتي زبانهاي خارجي.
ساعت كار خبرنگاران نسبت به مشاغل ديگر شناورتر است، خبرنگاران لزكو هم از اين امر مستثني نيستند، مدير گروه بينالملل ميگويد: من چون مدير گروهم از ساعت ٩ صبح ميآيم تا ٩ شب. چون من مسووليت بيشتري دارم، بايد از اول تا آخر حضور داشته باشم. اما ساعات كارمان تقريبا آزاد است و هركسي كار خودش را انجام ميدهد. روزنامه ما چاپ صبح است. چاپخانهها شب روزنامه را چاپ ميكنند و صبح روي دكه است. معمولا شبها تا ساعت ١١ شب به شكل شيفتي ميمانيم و آخرين خبرها را آماده ميكنيم كه تا ساعت ١١شب به چاپخانه برود.
آزادي بيان برايمان مهم است
آزادي بيان، براي فرانسه كه خود را مهد آزادي ميداند، يكي از مهمترين مسائل است و اين امر در ميان اهالي مطبوعات بايد بيشتر از همه جا به چشم بيايد. اهالي لزكو ميگويند: در فرانسه فرهنگ آزادي بيان براي مطبوعات است كه بتواند نظراتش را آزادانه ارايه بدهد. روزنامههاي سياسي و حزبهاي مختلف چپ و راست هميشه در فرانسه مهم بودند، آنها هرچه بخواهند ميتوانند بگويند و به هر موضوعي انتقاد كنند. اگر دولت فكر كند ما كارمان را بد انجام داديم، ميتواند از ما شكايت كند، اين قانون است كه بر اساس آزادي بيان در اين بين تصميم ميگيرد. اينجا هم خبرنگار مسوول نوشتهاش است و هم مديرمسوول. در واقع هم آني كه نوشته و هم آني كه چاپ كرده مسوول است. ولي بسيار كم پيش ميآيد كه از مطبوعات شكايت شود. ميتوانيم بنويسيم دولت دزد است، اگر بنويسيم رييسجمهور فرانسه دزدي كرده و دروغ باشد، رييسجمهور ميتواند ما را دادگاهي كند. آن موقع اين قانون است كه از روزنامهنگاران حمايت ميكند. اما ما بايد قبل از انتشار خبر، آن را از منابعمان چك كنيم و واقعيت آن را بسنجيم.
مدرسه روزنامهنگاري EFJ
مدرسه روزنامهنگاري، جايي شبيه دانشگاه كه دانشجويان تازه كار و علاقهمند به اين رشته، وارد مدرسه ميشوند و سه سال در آن درس ميخوانند تا آماده كار شوند.
مدير مدرسه، ژاك روسلين، از پيشكسوتان اين رشته است و تا به حال چند كانال تلويزيون محلي داشته. در جلسهاي كه براي تبادلنظر بين روزنامهنگاران ايراني و دانشجويان روزنامهنگار فرانسوي شكل گرفته، ميگويد: در ١٩٩٨ يك اپراتور تلويزيوني به نام «كانال وب» روي نت درست كردم. شايد آن زمان كار كردن در نت، كمي زود بود و من به نحوي پيشكسوت محسوب ميشدم. توليداتي هم در تلويزيونهاي محلي داشتم تا امروز كه مدير يك مدرسه روزنامهنگاريام. ميشود گفت يك مدرسه جديد روزنامهنگاري است كه سعي ميكند تمركزش را روي هرآنچه به سمت دنياي ديجيتال است، ببرد. آنچه امروز درباره روزنامهها ميبينيم و ميخوانيم، اين واقعيت است كه عمر كاغذ درحال تمام شدن است و بايد روزنامهنگاري ديجيتال و وابسته به نت روي كار بيايد.
بخشهايي از روزنامههاي ديگر را ترجمه كردهاند و روي ديوار چسباندهاند. روسلين در توضيح عكسها ميگويد: اينها، گزيدهاي از روزنامههاست كه انتخاب شده، شما هم ميتوانيد اين كار را بكنید.
بزرگترين رسانههاي فرانسوي، دولتياند. بر اساس كارتهاي خبرنگاري ٣٠ هزار روزنامهنگار در اين كشور وجود دارد كه ۲ هزار كارت مطبوعاتي از آن رسانههاي دولتياند، آنهم در كشوري كه ٦٠ ميليون جمعيت دارد. حقوق متوسط يك روزنامهنگار ٤ هزار دلار در ماه است. روزنامههاي فرانسوي، قديميتر از اين حرفها هستند كه بخواهند با وارد شدن روزنامه يا رسانه جديد، مخاطبانشان را از دست بدهند. به گفته آقاي مدير، بازيگران چشمانداز مطبوعاتي فرانسه، همانهايياند كه از قبل بودند، بازيگر جديد ندارند.
فيگارو، لوموند، فرانس تلويزيون شبكههاي اصلياند. فقط فيگارو و لوموند، ١٠ ميليون نفر مخاطب و بازديدكننده در ماه دارند. شايد بتوان گفت در ده سال اخير يك بازيگر جديد به نام BFMTV كه يك كانال تلويزيوني است، سركار آمده كه آنهم تازهكار محسوب ميشود. اين كانال به طور دايم در حال رساندن اطلاعات به مخاطبانش است. اول كار فقط به اطلاعات اقتصادي بسنده كرده بود، الان همه جور اطلاعاتي به مخاطبش ميدهد.
به غير از مطبوعات دولتي فرانسه كه زيرنظر و حمايت دولت است، بقيه رسانهها، زيرنظر صنعتگران و شركتهاي صنعتياند. مثلا صاحب لزكو همان صاحب لويي ويتون است و يكي از پولدارترين آدمهاي دنيا به حساب ميآيد. فيگارو مال آقاي دسو است كه توليدكننده هواپيما و اسلحه است. لوموند هم مال زاويه نيل است كه اپراتور تلفن است. رقيبش كه او هم اپراتور تلفن است، صاحب ليبراسيون و اكسپرس است. يا TF١ كانال يك تلويزيون فرانسه مال شركت بويگ است كه هم مخابراتي است و هم ساختماني. اين امر نشاندهنده انتقال مديريت به بخش خصوصي كشور است و يك وضعيت خاص در فرانسه ايجاد كرده است.
در فرانسه هر منطقه شهرستانها، داراي يك مجله هفتگي است كه يك سوم آنها در مالكيت بانك كرديميتيال است و دو سوم ديگر مستقل. اگر بخواهيم گروههاي مطبوعاتي فرانسه را با آلمان مقايسه كنيم بايد بگوييم كه گروههاي فرانسه كوچك ترند.
بر اساس گزارشاتي كه روسلين، مدير مدرسه روزنامهنگاري EFJ ميدهد، در ده سال گذشته درآمد كاغذ و هرچه وابسته به كاغذ است در فرانسه، ٤٠ درصد سقوط كرده. اين مساله بزرگي است، چون چيزي جايگزين اين درآمدها نشده. از طرفي درآمد ديجيتال هم نتوانسته ٤٠ درصد افت شده را جايگزين كند، چون بيشتر اطلاعات بارگذاري شده روي اينترنت رايگان است، . به تبع آن، هر تبليغاتي كه آنجا ميشود هم درآمد و راندمان كمي دارد. در نتيجه اكوسيستم رسانههاي سنتي در وضع بدي قرار دارند.
وقتي حرف پولي كه از حذف ۴۰ درصد درآمد كاغذ به ميان ميآيد، روسلين با خنده ميگويد: فكر ميكنم اين پول صرف خريد اينترنت براي موبايلها شده.
بر اساس اطلاعاتي كه مدير مدرسه ميدهد، اندازه گروههاي رسانهاي در فرانسه با هم متفاوت است. او ميگويد: گروه سه نفرهاي است كه متشكل از لوموند، تلراما و كوري انترنسيونال است كه سالانه ٤٠٠ ميليون يورو درآمدشان است. قابل ذكر است كه لوموند به تنهايي يك سوم اين درآمد را به دست ميآورد.
فيسبوك، يوتيوب و آيفون، تاثيرگذاران دهه اخير
روي كار آمدن سختافزار و نرمافزارها، تاثير مستقيم روي كار رسانهها گذاشته و ميگذارد. به گفته روسلين، تحولاتي كه در ۱۰ سال اخير روي كار آمد، تاثير شگرفي بر مطبوعات و ذايقه مردم گذاشت. او خطاب به دانشجويانش ميگويد: براي اينكه باعث نااميدي دانشجويانم نشوم، برايشان توضيح ميدهم كه تغيير امروزي هم در شانسهاي آيندهشان مهم خواهد بود. اين ١٠ سال اخير را ميتوانيم دهه تحولات بناميم. آنقدر كه در ٤٠ سالي كه اين كار را انجام ميدهم شبيه اين ١٠ سال را نديدهام.
آيفون ٢٠٠٦، فيسبوك ٢٠٠٥ و يوتيوب ٢٠٠٥ تاسيس شدند، سه فاكتوري كه كاملا در مصرف رسانه انقلاب ايجاد كردند. ١٢ سال پيش هيچ كدام اينها وجود نداشت. امروز خوانندهها ميآيند روي آيفون، ویدیو نگاه ميكنند، با يوتيوب هرچه بخواهند ميبينند و در فيسبوك از آخرين خبرهاي رسانهها مطلع ميشوند.
او سوال ما را در خصوص يافتن راهكاري توسط مطبوعات كاغذي براي تطبيق با شرايط موجود، با ريختن آب پاكي بر دستان ما و دانشجويانش پاسخ ميدهد: عمر كار كردن با كاغذ كاملا تمام شده. فردا من چيزي كه به شاگردهايم ياد ميدهم، گرايشها روي اطلاعات موبايل، شبكههاي اجتماعي، فيسبوك و ويديو است. كاغذ جايي براي خودش پيدا خواهد كرد، ولي قطعا خيلي متفاوت خواهد بود. جايي كه يك قرن و نيم كاغذ به تنهايي داشت را ديگر نخواهد داشت و تغيير خواهد كرد. كاغذ جاي خودش را چند وقت است در مقابل تلويزيون از دست داده الان كاملا همهچيز نوشتاري ديجيتالي شده. با اين حال مجلههاي جديد كاغذي هنوز هستند و درست ميشوند.
كاغذ، نوستالژي قرن بعد
شايد با اين تفاسير، وقتي دانشجويان مدرسه روزنامهنگاري كه اسمش هم به كاغذ مربوط است، دارند با تمركز بر فضاي آنلاين جلو ميروند، بايد قبول كرد كه ديگر عمر كاغذ به شكل روزنامه به سر رسيده باشد. مدير مدرسه روزنامهنگاري كه مويي در اين راه سفيد كرده، ميگويد: شايد كاغذ را در سالهاي بعد در بخش ديگري ببينيم، اگر بخواهيم به روزنامه نگاه كنيم شايد عمرش تمام شده باشد.
دانشجويان اين مدرسه ياد ميگيرند كه چطور هم در رسانه مكتوب كاغذي بنويسند وهم در فضاي آنلاين و غير كاغذي. آنها ياد ميگيرند كه چطور ويديو بسازند و با صدا، تصوير، ویدیو و نوشتار توليداتشان را داشته باشند و اين يعني آموزش چند رسانهاي به نسل جديد روزنامهنگاري، مسالهاي كه در فقدان كاغذ بايد ياد گرفته باشند تا بتوانند خود را روزنامهنگار بدانند.
دانشجويان مدرسه، در سه سالي كه تحت تعليم مدرسان روزنامهنگاري قرار ميگيرند، با گذراندن سه دوره ترميك زبان انگليسي، به سطحي از يادگيري انگليسي ميرسند كه بتوانند جهانيتر ببينند، بخوانند و بنويسند. فارغالتحصيلان اين مدرسه همچنين ميتوانند براي گذراندن دورههاي مختلف و گرفتن مدرك ديپلم آنها راهي شهرهاي ديگر دنيا شوند، شهرهايي چون دوبلين و نيويورك. همچنين دانشجويان اين مدرسه ميتوانند براي گذراندن دورههاي يك ترمه در دانشگاههاي ديگر كه EFJ با آنها قرارداد دارد، دوره تحصيلي بگذرانند به عبارتي به عنوان دانشجوي مهمان در آن دانشگاه درس بخوانند.
EFJ در نيويورك در قراردادي با موسسه تكنولوژي نيويورك NYIT كالجي افتتاح كرده كه دانشجويان اين مدرسه در فرانسه ميتوانند يك يا چند ترم را در اين موسسه بگذرانند.
انتهای پیام