خرید تور تابستان

پان‌ترک‌ها و طالبان دشمن مشترک زبان فارسی

جواد رنجبر درخشیلر،‌ شاهنامه‌پژوه، در یادداشتی با عنوان «سکوتی که بی عقوبت نیست! / سکوت در برابر توهین به استاد شفیعی کدکنی» در هفته نامه صدا نوشت:

ماشینم در حد لمس خیلی ملایم، از پشت خورد به یک تاکسی قراضه. راننده که فلاکت و حماقت و ذلت از سر و رویش می بارید، پیاده شد و گفت: ماشینم خسارت دیده. گفتم: چه قدر بدهم که بروی؟ گفت: صد هزار تومان. دادم و رفت. می توانستم ندهم، اما زیستن در جامعه ای رها شده این خرج ها را هم دارد. مهم نیست.

دوستی تلفن کرده بود و شوخی اش را به لحنی جدی می گفت که چون حکومت رئیسی در به در دنبال سوراخی است که مالیات بگیرد، نشسته ام و فکر کرده ام و راهی برای مالیات گرفتن پیدا کرده ام. پرسیدم چه راهی؟ گفت: نگاه کردن زن و مرد به همدیگر در خیابان مشمول مالیات شود. خندیدم و گفتم: حرام است. گفت: مالیاتش حلال است. قطع که کرد به ابتکارش و به خالی شدن جیب ملت فکر کردم و گفتم این هم می گذرد، مهم نیست.

شب، دیدم مجله‌ای، لجن آلوده و فحاش، به ساحت استاد علامه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی توهین کرده است. اول بگویم که استاد به حمایت من و امثال من نیاز ندارند. ما در سایه وجود ایشان هستیم. مزد خدمت استاد به زبان و ادبیات پارسی ایشان را جاودانه کرده است. می دانید و تکرارش شاید ملال آور باشد: مه فشاند نور و سگ عوعو کند. از این توهین، اما، نمی توان گذشت. اینجا دیگر پول و چند دقیقه وقت و ضرورت سازگاری با جامعه در بین نیست. اینجا ریشه ما را هدف گرفته اند. ما به فرهنگ و زبان پارسی زنده مانده ایم. اکنون که نه می توانیم کاری فردوسی وار بکنیم و نه چون دوره ی مشروطه، کاری تقی زاده وار و فروغی وار، دست کم می توانیم نگهبان و امانتدار خوبی باشیم تا ننگ گسست فرهنگی به نام نسل ما نوشته نشود که اجداد ما پیوستگی را به بهای جان و مال حفظ کرده اند.

بی تردید وظیفه ملی ایرانی ماست که از تجسم انسانی فرهنگ ایرانشهری، روح زبان پارسی زمانه، در برابر حملات وحشیانه مغول های زمان دفاع کنیم. باز تاکید باید بکنم که دفاع از استاد به معنای مخالفت با نقد و رد آرای ایشان نیست. اگر کسی امروز برخیزد و رایی غیر رای دکتر شفیعی کدکنی بیاورد و نظرات استاد را به روش علمی رد کند، بر همه ما فرخنده و خجسته؛ خود استاد هم می پذیرند. علم مرداب نیست، رود است و هر جا که هست باید جاری شود. در یک رودخانه دو بار نمی توان شنا کرد. سرشت علم چنین است. اگر امروز کسی تصحیحی بهتر از تذکره الاولیا بکند یا رستاخیز کلمات را رد کند، در کنار استاد شغیعی کدکنی در صدر می نشانیمش و قدر می بیند. ما جز به آستان دانش سر فرود نمی آوریم، و علم اگر در چین یا ثریا باشد، ما پی گیریم.

سخن بر سر این است که عده ای، بی ذره ای دانش، به استاد توهین می کنند؛ از نبودن دانش به قدر ذره ای سخن می گویم نه از برابری، که برابرهای استاد همه در بهشت اند، برابری در کار نیست. کسی که برای خرید روزانه خانه اش نیم ساعتی پیاده روی می کند را نمی برند روی صحنه رقابت در المپیک. روزنامه خوان ها و علاقه مندان به شبکه های اجتماعی که امکان بیان آزادانه نظراتشان را پیدا کرده اند، حد و قدر خود را باید بدانند، علم عرصه آزادی بیان است، اما آزادی بیان علمی حقی است که تکلیف آن خواندن همه آثار قبلی و فهمیدن آن و دور بودن از نیت بد است. نمی توان به نام آزادی بیان علمی خود علم را نابود کرد. وگرنه کاری ندارد من هم می توانم تمام علم پزشکی را در نوشته ای کوتاه رد کنم و بگویم به درد نمی خورد، اما این جز سفاهت نیست.

وظیفه ما امروز ادای حق شاگردی است. تاسیس و بنیانگزاری از ما ساخته نیست. ترویج و تفهیم را باید پیش بگیریم.

اعتبار فرهنگی ما استاد شفیعی کدکنی و چند نفر معدود دیگر است و سکوت در برابر توهین به ایشان اعتبار زدایی از ماست، نه از استاد. سکوت پیشه کردن به هر دلیل نشانه فرهیختگی و خویشتنداری نیست، نشانه ترس یا بی تفاوتی است، همان که در قرن هفتم مغول را بر ما چیره کرد و اکنون می خواهد فرهنگ مغولی را غالب کند. عده ای سکوت می کنند چون طرف صحبت نه آداب می داند و نه اخلاق دارد، یعنی عافیت اندیشی می کنند و نمی خواهند خدای ناکرده از مواهب آن طرف هم بی نصیب بمانند. دانشگاهیان می گویند: اگر اعتراض کنیم نمره اش را در ارتقا می گیریم؟ حکومت هم که کلا خلاص. مگر همین چند روز پیش نگفتند کتاب شعر استاد را داده اند برای بررسی؟ احتمالا در اتاق بغلی اداره ای که جواز این فحش نامه را داده است. از اینها امیدی نمی رود، و از آن دسته ملی گرایی عقیم که به نرخ اروپا و آمریکا برای آینده ایران چرتکه می اندازند و جز مزاحمت، ایران دوستی شان نصیبی برای ملت ایران ندارد. فرهنگستان هم که اگر توهین کننده را دوباره به سخنرانی دعوت نکند، کلاه از سر برمی داریم، از ایستادگی اش سخن نمی توان گفت. جمع‌هایی هم هست که عده ای دور هم می نشینند و آه ایران می کشند. مثل انجمن های ادبی بازنشسته ها که جز وقت صرف کردن بهره ای ندارد…

پس چه کسی باید کاری بکند؟ بایستیم و توهین به وارث فرهنگ سه هزاره را تماشا کنیم؟ با مغز آلوده جوانان ساده دل چه کنیم؟ آنها که می خوانند این مطالب سخیف را، و حتما تاثیر می پذیرند. شوخی همیشگی را تکرار نکنید که جوانان خودشان آگاهند و می دانند.

روی آگاهی جوانان افتاده در دام کمونیسم و تروریسم در دهه های سی و چهل هم حساب شده بود. جوانان دانای دانش پذیر، دانایی و دانش را باید بیاموزند نه اینکه همه چیز را بسپاریم به قضا و قدر. ایستادن در برابر توهین ها ایستادن در کنار استاد شفیعی کدکنی نیست که بر رخ ایشان گردی از این تهاجم فرهنگی نمی نشیند، ایستادن در کنار جوانان ساده دل و امیدوار و کوشایی است که باید یاد بگیرند و افتخار ایرانی بودن را بچشند.

لطفا به پرسشم بیندیشید که چه کسی باید در برابر توهین ها، از نسل جوان عزیز، حمایت کند؟ به نظرم می رسد فرهنگ، در روزگار ما، مفهومی است که در جامعه مدنی خلق و تکثیر و منتقل می شود. در بین کسانی که نه وابستگی سیاسی دارند و نه وابستگی اداری، کسانی که فرهنگ را صرفا برای فرهنگ می خواهند و نقش نسلی خود را در انتقال تاریخی فرهنگ انجام می دهند. امید من به جامعه مدنی است که نام ملی، به معنای چند دهه قبل ترش، یعنی مردمی، و غیر حکومتی، برازنده آن است. جامعه مدنی ملی ما از انسان های دانا و شریف و ایران پرست تشکیل شده است، ترکیبی از اخلاق، مفهوم جامعه و مدینه، ملت، غیرحکومتی و با فرهنگ. زنان و مردان این عرصه با ابزارهای فرهنگی باید مراقب ذهن و زبان جوانان باشند. سکوت به هر دلیل و بهانه بی عقوبت نیست، عقوبت آن آلودگی ذهن و زبان نسل های آینده است. گسست، و شاید گسستی ترمیم نشدنی.

و اما چرا توهین کنندگان متوجه استاد شفیعی کدکنی شده اند؟ قطعا آثار سنگین و سخت ایشان را نخوانده اند. ماجرا به زمانی برمی گردد که سخنان استاد در کلاس درس منتشر شد. جان کلام استاد این بود که زبان پارسی به دلیل پیشینه ادبی فوق العاده مهم آن، توان ایستادن در برابر زبان های روسی و انگلیسی را دارد. به همین دلیل روس ها و انگلیسی ها می خواهند با برجسته کردن زبان های محلی که پشتوانه فرهنگی ندارند، زبان پارسی را تضعیف کنند. جوانان ساده دل به این برجسته سازی به حسن نیت می نگرند، اما در نهایت می فهمند که از این زبان ها آبی گرم نمی شود و مستقیم می روند سراغ زبان های روسی و انگلیسی. آن چه در این برنامه پیچیده امنیتی قربانی می شود زبان پارسی است. این سخن عالمانه افشای پروژه ای امنیتی بود و احتمالا کارافزایی سرمایه گذاران و کارگزاران این پروژه.

فرمان حمله به استاد جبران کارافزایی است وگرنه در بیان ایشان هیچ نکته غیرواقعی یا غیرقابل فهم و یا غیرقابل قبول وجود ندارد. هر چه هست دقیق و درست و کامل است. بارها به صد زبان گفته شده است.

باغ بهشت زبان های محلی که برهوتی رنگ آمیزی شده است، نهایتی جز از دست رفتن ریشه های فرهنگی و در نتیجه روس و انگلیسی شدن ندارد. تحدید ایرانشهر است که یک طرفش را طالبان کارگزاری می کند و طرف دیگرش را پان ترکیسم و قرار است در آینده، پارسی به منطقه ای کوچک در دل ایران زمین محدود شود و زبانش اهمیتش را از دست بدهد. می خواهم بگویم آرزویش را به گور خواهند برد، اما می بینم که در دو سوی، غرب و شرق و حتی شمال شرق ایرانشهر کم موفق نبوده اند. حرفم را می خورم و می گویم باید کاری کرد.

یران محدود شده در دل ایران زمین یعنی از بین رفتن رقیب استراتژیک غرب و یگانه نامیده شدن یونان باستان به عنوان مبدا فلسفه و فکر و حذف شرق فرهنگی، و طبیعی است که ادامه این فکر شوم جهان یکدست غربی است و دستاوردهای اقتصادی و امنیتی آن.

ساده لوحی نزدیک به حماقت است که فکر کنیم زبان پارسی متاعی صرفا فرهنگی است و حالا در این جهان آشفته چه جای فرهنگ؟ زبان پارسی و فرهنگ ایرانشهری ذاتا فرهنگی است، کارکردش امنیتی است و ژئوپلتیک را برای ما ترسیم می کند، نان سر سفره صبحانه یا موشک های پیشرفته و انتقال نفت و گاز و راه های دسترسی ما به جهان همه پیوندی عمیق به زبان فارسی و فرهنگ دارد. ایرانیت معنایی منسجم و کلیتی جامع است. گوشه اش بشکند همه‌اش ترک برمی‌دارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. بیشترین و تاثیرگذارترین سرمایه گذاری بر هویت وانسجام ملی و سرزمینی ؛قطعا از طرف حاکمان و حکومت های ملی انجام شده و انجام میشود.امری که متاسفانه امروز در ایران نه تنها شاهد اون نیستیم ؛بلکه به عکس شاهد نردعشق باختن با دشمنان زبان فارسی یعنی طالبان و پان‌ترکیسم هستیم.

    11
    5
  2. انصاف نیوز این چه تیتری است همه چیز تمام شد رسیدید به پان ترک سی میلیون ترک خودش را صاحب ایران می داند زبان برایشان مهم نیست ایرانی بودن مهم است برای اثبات ادعا حکومت پانصد ساله اخیر به غیر از پهلوی آنهم که نسبشان به ترکهای گرجستان بر می گردد حکومت ایران در دست ترکها بوده تا الان اگر مثل شما فکر می کردند در ایران بغیر از ترکی کسی صحبت نمی کرد پس به قومیتها اهمیت بدهید چون همه ما ایرانی هستیم از هر زبان ودینی کشور رنگین کمان اقوام

    7
    10
  3. این نویسنده بی سواد چطور شده طالبان رادر کنار ترکها می آورد اگر چنین بود صفوی که قدرتش را داشت کشور را تا حدودی شیعه یک دست کند می توانست زبان وکتابت را هم به ترکی بگرداند ولی به اجبار تغییر زبان در بلند مدت جواب نمی دهد حتی به فارس پس این مسایل تفرقه افکن دامن نزنید با احترام به هموطنان سنی مذهب

    8
    9
  4. متنی پر از عقده و کینه و توهین…. نمی شود به دلیل صحبتهای عده ای معدود فارغ از اینکه درست یا اشتباه، خوب یا بد حرف زدن به یک قوم بزرگ با زبانی که به آن عشق می ورزند و جان کلام هر روزشان است توهین کرد. این زبانها محلی نیستند اگر جمعیت جهانی را به حساب بیاورید جایگاهها نشان می دهند که هر زبان کجا ایستاده است. ما به فارسی هم صحبت کرده و می نویسیم و از اشعار مولوی و حافظ و … لذت می بریم چرا نظرات عده ای معلوم الحال مثل این آقا که معلوم نیست این افکار فاشیستی چگونه در دل و جانشان رسوخ کرده را انتشار می دهید تا باعث ایجاد بغض در جامعه گردد. اگر هم استاد شفیعی کلامی را فرموده اند بقول مولا علی “حق با شخصیت‌‌ها شناخته نمی‌‌شود بلکه این اشخاص هستند که با حق شناخته می شوند”. محض اطلاع این راه را یک بار مذهبیون رفتند و آخرش به انزوای خودشان در جامعه بین الملل رسید حال اگر خوش دارید همین راه را بزنید تا ببینید عاقبتش به کجا خواهد رسید.
    انصاف نیوز شما هم انصاف و منتشر کن

    5
    6

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا