خرید تور تابستان

«فسادی که دفن شود ریشه می‌دواند»

روزنامه آفتاب یزد نوشت: «فساد، نه رنگ دارد، نه بو، نه مزه، نه قد، نه پهنا و نه هیچ مشخصه‌ای که مثلاً بتوان از آن نمونه‌ای ساخت و سر هر چهارراه به عنوان اِلِمانی از فساد، نصب کرد اما همین فساد که؛ اینگونه مبهم در باره‌ی آن نوشتیم، حقیقت دارد و چون حقیقت دارد یعنی هست، وجود دارد اما نه می‌توان از روی آن نوشت و نه می‌توان با صدای بلند آن را خواند، عجیب است نه؟!

اول: قدیمی‌ها می‌گفتند: «تخم مرغ دزد، عاقبت شتر دزد می‌شود» و نیز می‌گفتند: «مُشت، نمونه‌ی خروار است» و همچنین گفته اند: «سر چشمه شاید گرفتن به بیل – چو پر شد نشاید گذشتن به پیل» و نیز خوانده ایم: «خوبی چو از حد بگذر، نادان گمان بد برد»، همچنین آورده اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» و از این دست مثل‌ها است که گفته شده: «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد». این‌هایی که در قالب ضرب المثل نوشتیم، بی‌یا با واسطه، به نوعی با موضوع فساد در ارتباط هستند اما این ها، نه محتوم و حتمی که معمولاً چنین بوده و کمابیش شاهد آن بوده ایم.

«فسادی که دفن شود ریشه می‌دواند»
«فسادی که دفن شود ریشه می‌دواند»

دوم: رسانه به جز یک وظیفه، رسالتی بر عهده ندارد و آن اطلاع‌رسانی (دقیق، صحیح، سریع و هوشمندانه) است. به تعبیری ساده تر، رسانه جز نوشتن، کاری از دستش ساخته نیست. او رسانه‌ای شدن را انتخاب کرده تا اطلاعات درست را به موقع به مخاطب انتقال دهد حال در برخی مواقع، به حکم عقل، به تشخیص و مصلحت، به ضرب و زور قانون و بنا به دلایلی از همین دست ممکن است ننویسد اما حق ندارد؛ کم و زیاد یا ملغمه‌ای از درست و نادرست به مخاطب تحویل دهد.

سوم: از فساد و درباره‌ی فساد نوشتن اما ویژگی‌هایی علیحده دارد، فی المثل برای نگارنده، دردناک، برای جامعه تاسف‌برانگیز، برای حکمران، دردسر و برای مفسد، ترسناک است چرا؟ به این دلیل که هر کدام از دریچه و زاویه‌ای با نگاه به موضوع فساد می‌نویسند. یکی می‌خواهد افشاگری کند، آن دیگری می‌خواهد جامعه اصلاح شود، دیگری دوست ندارد برخی مفسده‌ها عیان شود و بعضی اساساً فساد را برنمی‌تابند چه در جایگاه حاکم و چه در جایگاه محکوم. رسانه اما نمی‌تواند به دلیل خوشایند و بدآیند عده‌ای و برخی، مثلاً این یکی فساد را علنی کند اما از آن یکی فساد چشم بپوشد یا این که مثلاً در دورانی دائم تمِ فساد ستیزی را برگزیند و در اعصاری، صمٌ بکم، هیچ نگوید گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته!

چهارم: از نظر نگارنده‌ی این سطور، فساد بذری است مستعد رشد و نمو به این معنا که، زمین و زمینه‌ی مستعد گیر بیاورد، شرایط مهیا و فضا مناسب باشد، آنچنان ریشه می‌دواند که گاه دود از کله‌ی آدمیزاد برمی‌خیزد. از نگاهی دیگر، فساد بذری است که اگر نطفه‌ی رشد آن را عقیم نکنیم و تلاش به کار ببندیم برای دفن و پنهان کردن آن، چونان غده‌ای سرطانی، گاه تمام اجزای یک کالبد را در بر می‌گیرد و این یعنی فساد، ویروسی مرموز و ترسناک است که اگر غفلت کنیم لابد اعضای سالم آن کالبد نیز به مرور زمان (دیر یا زود) دچار می‌شوند.

پنجم: طی این سال‌ها که روزنامه و رسانه‌داری می‌کنیم، بی‌شمار پرونده‌های فساد را به خاطر داریم، بزرگ و کوچک، ساده و پیچیده، ارزان و گران، مادی و معنوی که علی‌الحساب با فشاری به حافظه‌ی درب و داغان مان، می‌رسیم به همان ۱۲۳ میلیاردتومانی معروف تا همین امروز که نُقل محافل رسانه ای، اجتماعی و سیاسی، فساد در چای دبش همه جا دست به دست می‌شود. طی همه‌ی این سال ها، رسانه در برخورد با فساد همواره مسئولیت شناسانه و منطبق بر رسالت‌های کاری خود عمل کرده است، دستگاه‌های قضائی نیز تا جایی که وسع‌شان رسیده، به این فساد‌ها رسیدگی و احکامی را صادر کرده‌اند از عزل و انفصال گرفته تا جریمه و حبس و تبعید و تعدادی هم اعدام!

ششم: اما پرسش اصلی آن است که چرا با این همه نظارت و مراقبت و بگیر و ببند و سختگیری، همچنان با پرونده‌های فساد مواجه می‌شویم؛ این یکی از آن یکی بزرگتر، ترسناک‌تر و آزار‌دهنده تر؟ پاسخ روشن است؛ فساد در بستر زمان، قد کشیده، رشد کرده، بارور و تنومند شده، مجهز به انواع سبک‌ها و شیوه‌ها شده، مراقبت هرچه شدیدتر شده، فساد و فاسد و مفسده نیز تغییر ماهیت داده اند. دیگر قرار نیست یک نفر دست در جیب این و آن کند و وجهی بردارد، کار به جایی کشیده، چشم باز می‌کنیم می‌بینیم نیمی از بودجه‌ی یک سال چند استان، یا حیف شده یا میل و یا کلاً حیف و میل.

هفتم: همه‌ی این‌هایی که به رشته‌ی تحریر درآورده شده، بدیهیات است، همه می‌دانند. پیچیده و نوآورانه نیست اما شنیدن خبرهای درگوشی که؛ گفته‌اند ننویسیم، متهم به فسادنمایی شده ایم، می‌گویند با امنیت روانی جامعه بازی شده و… آزاردهنده‌تر از خود و اصل فساد است. یادآور شدیم که بگوییم؛ اگرچه با هر روز و هرساعت از فساد نوشتن قرار نیست این فقره‌ی تلخ و زشت، ریشه کن شود اما با ننوشتن نیز اوضاع بهتر نخواهد شد که هیچ؛ سخت‌تر و آزار دهنده‌تر نیز خواهد شد.

هشتم: نوشتیم که یادآور شویم؛ فسادی که دفن و پنهان شود، ریشه می‌دواند، بذری است شوم که گسترده می‌شود، اعضای سالم کالبدی به نام مملکت و حاکمیت را دچار خواهد کرد. غیر قابل درمان می‌شود. اعتماد را می‌سوزاند آن هم از ریشه. خواهان ایجاد ترس و دلهره در جامعه در میانه‌ی گرانی‌های کمرشکن نیستیم اما سکوت درباره‌ی پرونده‌های فساد را از خودِ فساد خطرناک‌تر و مهلک‌تر می‌دانیم اصلاً ننوشتن از فساد مانند نگاهداری از بذری است که فقط در سکوت و سیاهی جرأت رشد به خودش می‌دهد. اگر از نوشتن از فساد ترس داریم لابد از خودِ فساد باید زهره بترکانیم و چون خیلی ساده و عادی از کنار فساد عبور می‌کنیم لابد باید دقیق‌تر به این گونه تلاش برای به فراموشی سپردن فساد اندیشید که چرا به جای فساد، نوشتن از فساد برخی و بعضی را نگران و خشمگین می‌کند. وظیفه داشتیم گوشزد کنیم… همین!»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا