روایت الیکا عبدالرزاقی از سانسور خنده هایش در سریال «باغ مظفر»
الیکا عبدالرزاقی بازیگر مشهور در مصاحبه ی جدید خود با وبسایت «خبرآنلاین» گفته در زمان پخش سریال تلویزیونی «باغ مظفر» خنده های او همیشه از بخش پشت صحنه حذف می شد و یکی از افراد معتبر تلویزیون درباره ی علت سانسور خنده های الیکا عبذالرزاقی به او گفته بود که «نگران مخاطب هستند و می ترسند مخاطب واکنش نشان بدهد چون مخاطب عادت ندارد ببیند یک زن جلوی دوربین قهقه میزند».
در ادامه بخش هایی از این مصاحبه را می خوانید:
میتوانیم کاهش مخاطب تلویزیون را به کنار گذاشته شدن سلبریتیها به وسیله صدا وسیما ارتباط دهیم؟
به نظرمن میخواهند چهرههای جدید معرفی کنند و برنامههای پنج تا ۱۰ ساله دارند. در بخش کمدی سعی کردهاند یک دسته از جوانهایی که جویای نام هستند را معرفی کنند اما امین همیشه یک حرفی میزند که البته خیلی هم حرف خوبی نیست ولی اگر یک گلدان را هم بگذاریم روی پرده تلویزیون بعد از یک ماه معروف میشود ولی اینکه چطور و چرا معروف میشود و قرار است چه اثری بگذارد و پیشینهاش چیست مهم است. صرفا اینکه یک نفر بتواند تعدادی دیالوگ بگوید تاثیری ندارد.
سال ۸۵ که «باغ مظفر» را کار میکردیم پشت صحنههایش پخش میشد اما من هیچ وقت نبودم وقتی جویا شدم گفتند که خندههای من قابل پخش نیست خیلی ناراحت شدم که سبک خندیدن من میتواند قابل پخش باشد یا نباشد یکی از همان عزیزان که به نظر من از افراد معتبر تلویزیون بود گفت که نگران مخاطب هستند و می ترسند مخاطب واکنش نشان بدهد چون مخاطب عادت ندارد ببیند یک زن جلوی دوربین قهقه میزند اما من انقدر خندیدم که عادت مخاطب تغیر کند وقتی در برنامه زنده خندیدم دیگر نتوانستند مانع پخشش شوند. من به اندازه خودم رسالت و وظایفی دارم و سعی میکنم انجامش دهم. هنرمندی که از تلویزویون حذف شده قابل حذف کردن نیست چون در خاطرات مردم مانده است. هنرمند در خاطرات مردم حضور دارد و ۴ ساله و ۸ ساله و کارمند نیست ولی مدیران یک رسانه بالاخره دوره کاریاشان تمام میشود.
در دهه ۸۰ سریال «قهوه تلخ» که اولین سریال شبکه خانگی بود پخش میشد و سریال پرطرفداری هم بود. سرنوشت آن سریال چه شد؟
کاش یکی این را به ما هم بگوید. من اولین بار تعطیل شدن کارمان را از زبان راننده تاکسی شنیدم که من را نشناخته بود. سوار آژانس بودم و داشتم برمیگشتم به خانه که از راننده تاکسی شنیدم که کارمان تعطیل شده است بعد به سحر عفری جوزانی گفتم و کلی خندیدیم که مردم چه شایعاتی میگویند وشاید باورتان نشود از پس فردایش کارمان تعطیل شد. کسی به ما توضیحی نداد و مدتها بود که حقوق نگرفته بودیم، اما همان زمان طبق شایعات به ما گفتند که چون پول به دستشان نرسیده نمیتوانند ادامهاش را بسازند با اینکه فیلمنامه و بخش پایانی هم آماده بود. عدهای گفتند آقای مدیری کار را تعطیل کرده تا تهیه کننده پول بدهد و تهیه کننده هم گفت امکانش را نداشتیم. همه این حرفها را جسته و گریخته میشنیدم و هیچوقت جلسه رسمی برای ما برگزار نشد اما هنوزهم به مردم برای این که چرا آن کار تعطیل شد جواب میدهیم. چیزی که من همان سالها از فروشنده سوپر مارکت محلهمان شنیدم این بود که با فروش همان سی دی ها توانسته ماشین بخرد اما به ما حقوق نمیدادند و میگفتند فعلا در مرحله آزمون وخطاست و ممکن است فروش نداشته باشد، گفت بابا به تو دروغ میگویند من با پول فروش سیدیهای «قهوه تلخ» ماشین خریدم.
بالاخره به شما دستمزدی دادند؟
نه من متاسفانه در هفت ماه آخر من هیچ وقت پولی دریافت نکردم چون چک نداشتم. بعد از سالها داشتم کاری انجام میدادم که خیلی دوستش داشتم وجزء بازیگران گران قیمت هم نبودم. در پارت دوم با من قرار داد خوبی بستند که کار متوقف شد و دیگر هیچ وقت از بخش دوم پولی دریافت نکردم اما چون آن سریال خیلی خوب دیده شده بود پیشنهادات زیادی در طول کار داشتم.
بقیه چه طور؟
برخی گرفتند.
شما و امین زندگانی یکی از زیباترین زوجها کنار یک دیگر هستید و از حواشی فاصله دارید و زندگی شخصیاتان را از کارتان جدا کردهاید چطوراین کار را کردید در حالیکه امروز بسیاری از مردم دیگر فضای خصوصی ندارند؟
دو وجه داشت. یک وجه آن تاثیر امین زندگانی بر من بود. او بسیار از حواشی فاصله میگیرد اما من به معاشرت علاقه زیادی دارم که خودش میتواند حاشیه ساز باشد اما امین همیشه مانع من شد. وجه دیگرش فضای مجازی است من اینستاگرام دارم اما برای اینکه با آن به تبلیغ تئاتر خودم و دیگران بپردازم، نه برای نشان دادن امورات روزمرهام به دیگران. اگر کسی وضعیت زندگی خصوصیاش را در فضای مجازی با بقیه به اشتراک بگذارد بعدها نباید ازاین که چرا دیگران در زندگی خصوصیاش دخالت میکنند شاکی شود اما من میتوانم شاکی شوم چون هیچ وقت زندگی خصوصیام را به اشتراک نگذاشتهام. فکر میکنم اشتراک گذاری سوگ یا خوشی در این فضا نوعی مهرطلبی بی پایان را نشان میدهد که فرد احساس میکند نمیتواند فقط با خانواده خودش سوگواری کند و باید همه از حال او باخبر شوند.
بامزه ترین وجه زندگی کردن با امین زندگانی چیست؟
همه معتقدند که ما چطور کنار هم زندگی میکنیم چون من پرانرژی و شوخ طبعم ولی به نظر میرسد او جدی است و شوخ طبعی ندارد اما اینطور نیست او بسیاردرپی سرگرم کردن اطرافیانش است و شوخیهای تکرارشونده جالبی دارد و با همه چیز تفریح میکند.
بیوگرافی الیکا عبدالرزاقی
الیکا عبدالرزاقی متولد سال ۱۳۵۸ در رامسر، فارغ التحصیل آموزشگاه هنری سمندریان و دارای مدرک لیسانس ادبیات نمایشی است.
فعالیت بازیگری خود را در سال ۷۷ با بازی در سریال «گمشده» به کارگردانی مسعود نوابی آغاز کرد و در سال ۷۸ با بازی در فیلم «مومیایی ۳» به کارگردانی محمدرضا هنرمند وارد سینما شد.
الیکا عبدالرزاقی که در بسیاری از سریال های مهران مدیری حضور داشته، با نقش های کمدی اش در این سریال ها به شهرت رسید.
عبدالرزاقی در فیلم ها و سریال های زیادی نقش آفرینی کرده از جمله: سریال های باغ مظفر، مرد هزار چهره، در حاشیه، هیئت مدیره، سرباز و برف بی صدا می بارد و فیلم های نسل جادویی، فرزند صبح و شهر گربه ها.
او شبکه نمایش خانگی را هم با سریال هایی همچون قهوه تلخ، گنج مظفر، ویلای من، شوخی کردم و ساخت ایران تجربه کرده است.
عبدالرزاقی در سال ۹۱ موفق به دریافت تندیس حافظ بهترین بازیگر زن کمدی از دوازدهمین جشن سینمایی-تلویزیونی دنیای تصویر برای بازی اش در سریال قهوه تلخ شد.
ماجرای ازدواج امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی
امین زندگانی و الیکا عبدالرزاقی در سال ۹۲ با یکدیگر ازدواج کردند.
الیکا عبدالرزاقی یک بار در مصاحبه ای درباره ی ماجرای آشنایی او و زندگانی و همینطور ازدواج شان گفته:
«داستان آشنایی من و امین به یک تله فیلم، بر می گردد، در آن فیلم ما نقش زن و شوهر را بازی می کردیم. بعد از بازی در آن اثر، ارتباط خانوادگی بین ما به وجود آمد و این مراودات خانوادگی بیشتر شد، تا این که بعد از گذشت مدتی، متوجه شدیم لحظه به لحظه بیشتراز لحاظ حسی به هم نزدیک تریم و مسائلی بین ما وجود دارد که باعث نزدیک شدن و کنار هم قرار گرفتن ما می شود، به همین خاطر وقتی بحث نامزدی ما مطرح شد، اطرافیان ما چندان تعجب نکردند و انگار منتظر چنین اتفاقی بودند. خوشبختانه خانواده های ما از این تصمیم مان استقبال کردند.
وقتی خبر ازدواج من و امین زندگانی رسانه ای شد، خیلی ها از این که خبر ازدواج ما را شنیدند، تعجب کردند، شاید بخشی از موضوع به این خاطر بود که آنها فکر می کردند، من و امین به لحاظ فضای کاری از هم دور هستیم. نکته جالب اینجاست که خبر ازدواج ما درحالی رسانه ای شد که ما تازه نامزده کرده بودیم و قصد نداشتیم، این موضوع را به این زودی ها علنی کنیم و ترجیح می دادیم بدون حاشیه، این دوران را طی کنیم. مدت ها بعد از رسانه ای شدن ماجرا، در اسفند ۹۲ ما با هم ازدواج کردیم.
من و امین در عین تفاهم زیادی که با یکدیگرداریم، بسیار هم متفاوت هستیم و فکر می کنم این تفاوت ها بوده که ما را به هم نزدیک کرده است! بخشی از این تفاوت هایی که من و امین داریم، از سبک زندگی متفاوت مان نشأت گرفته، من در یک خانواده شمالی بزرگ شدم و او در یک خانواده جنوبی، اما عشق و علاقه و تفاهمی که بین ما وجود دارد، باعث شده به یکدیگر فارغ از این فاصله ها نزدیک شویم.»
انتهای پیام