فوايد اخلاقی زيستن از نظر مصطفی ملکیان
مصطفی ملکیان، فیلسوف اخلاق در صفحهی شخصیاش در تلگرام نوشت:
یک: طبق ديدگاه اول اخلاقی زيستن باعث می شود بقای زندگی اجتماعی، كمًا و كيفًا محفوظ بماند و اين فايده اخلاقی زيستن است. يعنی اگر اخلاقی زندگی نكنيم، اولين خسارتی كه می بينيم اين است كه زندگی اجتماعی كمًا و كيفًا نابود می شود؛ منظور از « كمًا » روشن است ولی كيفًا يعنی اينكه ممكن است يك جامعه هنوز نابود نشده باشد، ولي در آن جامعه، عدم امنيت، عدم اعتماد، فقر و مشكلات ديگر وجود داشته باشد. يعنی چنين جامعه ای گويا به لحاظ كيفی نابود شده است. اين يك ديدگاه درباره فايده يا پيامد اخلاقی زيستن است؛
دو: ديدگاه دوم معتقد است می شود بدون اخلاق هم، جامعه كمًا و كيفًا از هم نپاشد. امروزه بسياری معتقدند كار اخلاق را حقوق دان و قانون انجام می دهد؛ يعنی حتی اگر اخلاق نباشد، قانون مانع متلاشی شدن جامعه می شود. اگر قانون رعايت شود، جامعه متلاشی نمی شود. لذا در اين ديدگاه فايده اخلاق را در آرمان های روان شناختی می دانند. وقتی انسان اخلاقی زندگی كند، مثلا راست بگويد يك آرامش درونی می يابد، اما وقتی دروغ بگويد اضطراب، غلق و دل نگرانی دارد؛ وقتی هم راستگويی، صداقت، تواضع و احسان دارد، يك سلسله امور روانی برايش حاصل می آيد كه كاری هم به كيان اجتماعی ندارد. به عنوان مثال در بعضی از جوامع غربي، بالاخص بعضی از جوامع كشورهای اسكانديناوی، كه كشورهای كوچكی هستند با جمعيت های ۳ تا ۴ ميليون، مطلوب های اجتماعی شان واقعًا فراهم است و با قانون اين كار را كرده اند؛ يعنی هيچ مشكل اجتماعی وجود ندارد، ولی در عين حال در اين جوامع خودكشی، افسردگی، بی خوابی و بيماری های عصبی وجود دارد و واليوم مصرف زيادی دارد؛ به اين دليل كه گويا مطلوب های روان شناختی حاصل نمی آيد.
امور بيرونی را می توان با زور قانون سر و سامان داد؛ يعنی می توان بهداشت را تأمين كرد، بيماری ها را ريشه كن كرد و مانع ظلم افراد به يكديگر شد و ماليات ها را به موقع دريافت كرد، ولی در عين حال گويی چيزهای ديگری هم وجود دارد كه تأمين نشده است. كسانی گفته اند اخلاقی زيستن باعث می شود عامل يعنی كسی كه به اخلاق عمل میكند از لحاظ روانی سلامت پيدا كند؛ يعنی آرام، شاد و اميدوارشود و در زندگی اش معنا بيابد و رضايت باطن داشته باشد؛
سه: كسانی هم گفته اند اتفاقًا گاهی اخلاقی زيستن، عكس خواسته های روانی انسان است. يعنی گاهی اوقات كسی كه اخلاقی زندگی می كند، به وضع روانی خودش ضربه می زند. لذا ديدگاه دوم را نمی پذيرند و ديدگاه سوم را طرح مي كنند و آن اينكه وقتی انسان اخلاقی زندگی می كند، نوعی استكمال درونی در خودش احساس می كند، يعنی احساس می كند دارد انسان بالا « احترام به خودِ» بزرگ تر می شود، و انسان بالغ تری می گردد و می رود. يعنی ممكن است انسان درد و رنج بكشد، ولی احساس می كند هم اكنون، همان چيزی كه هستم مهم تر، عظيم تر، با جلال تر، و به تعبيرانگليسی با dignity بيشتری هستم. اكنون كريم تر از گذشته ام هستم، ولو آنكه بر اثر راست گفتن به هزار مخمصه هم افتاده باشم و هزار گرفتاری داشته باشم، ولی اكنون يك dignityای دارم كه قبلا نداشته ام. يعنی قبلا پيش خودم خوار و خفيف بوده ام و عزت نفس نداشته ام، اما اكنون پيش خودم احساس كرامت، عزت و dignity می کنم.»
منبع: روش شناسی مطالعات مقایسه ای عرفان |صفحات 253 تا 256
انتهای پیام