خرید تور نوروزی

گذار به برابرخواهی قابل اجرا

/شرحی کوتاه بر «پروژه برابری‌خواهی» مورد اشاره دو اقتصاددان/

حسین دلیر، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

وبگاه «انصاف نیوز»، سه‌شنبه 19 دی، مصاحبه‌ای را با دو اقتصاددان منتشر کرده که به دو منظور برای نگارنده واجد اهمیت است.

نخست، حضور یک اقتصاددان اهل آبادان -به‌عنوان همشهری- در یک سمت گفت‌وگو و دیگری و از آن مهم‌تر، موضوع «برابری‌خواهی» است. «علی نیلی» روزنامه‌نگار، میزبانی از «حسین راغفر» و «احمد میدری» را بر عهده داشته و کوشیده دور از مصاحبه، به قالب گفت‌وگو وفادار بماند. تا میهمانان آزاد و روان، هر موضوع را شفاف و دقیق شرح داده و مخاطب علاقه‌مند را با خود به ژرفا بکشانند.

گفت‌وگویی مختصر و نه‌چندان پیچیده که حیفم آمد بر آن شرحی ننویسم و همزمان ارجمندی آن را یادآور نشوم. بنابراین؛ نوشتار پیش‌رو به‌مثابه درنگی است بر نام‌ها و موضوع اصلی همین گفت‌وگو نه تفسیر آن.

رویه‌های «عقلانی»؛ مخاطب را نسبت به «آگاهی اخلاقی» حساس‌تر می‌کند و شیوه‌ی متفکران تاریخ بر ترویج عقلانیت ما‌به‌ازای خشونت همین بوده و هست! رویه‌ای که در این گفت‌وگو و گونه‌های مشابه، بدان مراجعه می‌شود. برعکس انواع منازعه خاکستری که به انسداد شناختی می‌انجامد و مانع «درک» از رهگذار «دریافت» محتوا می‌گردد. در گفت‌وگوی مورد اشاره، حاضران می‌کوشند مخاطب «خاص» و «عام» به ادراکی نسبی از مفهوم برابری برسد. با این داوری ذهنی که بیشتر مخاطبان توان یا زمان مطالعه افزوده دراین‌باره ندارند؛ همین اندک گفته‌ها، کفایت فهم حداقلی از گزاره‌ی موردبحث را می‌کند.

حسین راغفر، زاده 1332 در تهران است. دکترای اقتصاد را از دانشگاه «ساسکس» انگلستان (University of Sussex) اخذ نموده و اینک عضو هیئت‌علمی دانشگاه الزهرا است. راغفر را بیشتر به‌عنوان پژوهشگر فقر می‌شناسند و در زمینه رفاه اجتماعی تألیفاتی دارد. به سبب دروازه‌بانی تیم فوتبال راه‌آهن و مدتی حضور در تیم ملی امید، از او در روزگار جوانی؛ شهرتی ورزشی ساخته شد. تا آنجا که کوتاه زمانی در سال 60 رئیس فدراسیون فوتبال گردید و از آن پس بود که پای در مسیری متفاوت گذارد. به روزنامه‌نگاری روی آورد و پژوهش در حوزه‌های اقتصاد، جامعه و سیاست.

چه آنکه او بیشترین پژوهش را در شناخت ریشه‌های فقر و توزیع عادلانه درآمد در میان اقتصاددانان ایرانی داراست. به‌دوراز مسئولیت‌های اجرایی، فعالیت او در سال‌های اخیر بیشتر بر حوزه‌های آموزش و پژوهش متمرکز بوده و البته از کنش رسانه‌ای غافل نبوده است.

برای مثال او از دسته اقتصاددانانی است که به وادی روزنامه‌نگاری نزدیک و سوابقی در این زمینه داراست. ویژه‌تر سردبیری کیهان انگلیسی که از سال 65 به مدت پنج سال تداوم داشت. عضویت در هیئت تحریریه چند مجله و فصلنامه از جمله دیگر تجربه‌های رسانه‌ای راغفر به‌حساب می‌آیند.

احمد میدری نیز متولد 1342 آبادان است. دکترای تخصصی اقتصاد از دانشگاه تهران دارد و در فاصله‌ی میان خرداد 79 تا خرداد 83؛ نماینده زادگاه خود در مجلس ششم بود. اگرچه پس از دوره نمایندگی، ارتباط اجتماعی و سیاسی‌اش با آبادان قطع شد اما توانست به‌عنوان یک اقتصاددان به جایگاهی شناخته‌شده در سطح ملی برسد. چه آنکه دیگر سیاست‌پیشگان همشهری او به چنین موقعیتی نرسیدند و بیشترشان مشغول رتق‌وفتق امور محلی شدند!

میدری به‌دوراز نگرش‌های رایج پوپولیستی که بسیاری رجال سیاسی پساجنگ آبادان از خود بروز دادند، تصمیم گرفت به‌جای اقناع مخاطب بومی به گفتمان‌سازی در تراز ملی مشغول باشد. جای پرداختن به چالش‌هایی چون «آب و فاضلاب و آسفالت»، دیدی کلان‌نگرتر به توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی یافت.

او جزء معدود نخبگان اهل آبادان است که توانسته به سطوح عالی مدیریت برسد. معاونت رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت‌های اول و دوم «حسن روحانی» بهترین موقعیت اجرایی برای این اقتصاددان به‌حساب می‌آید. عضو هیئت‌علمی دانشگاه‌های علامه طباطبایی تهران و دانشگاه چمران اهواز است و علاوه بر آن به‌طور ویژه‌ای به فعالیت‌های پژوهشی و گاه رسانه‌ای می‌پردازد.

راغفر و میدری در طرح موضوعات خود به‌طور معمول مراقب‌اند به ورطه‌ی نگرش‌های ایده‌آلیستی نیفتند و به رابطه‌ی متقابل اقتصاد و جامعه؛ بنیادی‌تر می‌نگرند. تا این‌گونه آرا و اندیشه‌شان، عملی‌تر جلوه کند. خواه منتقدانی با آرای ایشان مخالف و به شیوه‌ای دیگر بیندیشند که طبع وادی اندیشه‌ورزی چنین تنوعی را می‌طلبد.

از این دو اقتصاددان، چندین کتاب و مقاله تألیف و ترجمه شده‌ و با جست‌وجو در وب می‌توان بدان‌ها دسترسی داشت. از جمله ترجمه‌ی کتاب «تاریخ مختصر برابری» اثر توماس پیکتی توسط حسین راغفر که دستاویزی برای گفت‌وگوی منتشر شده در انصاف نیوز گشت. سراسر گفت‌وگوی راغفر و میدری به بهانه‌ی انتشار ترجمه این کتاب، متمرکز بر مرور آرای «توماس پیکتی» و موضوع «برابری‌خواهی» است.

درون‌مایه گپ‌وگفت مثلثی راغفر-میدری-نیلی با شکل‌دهی به گفتمانی موازی در پی تغییر گرانیگاه نسبت به گزاره «عدالت» می‌باشد؛ وانگهی در ظاهر به شرح یک اثر مکتوب می‌پردازد. به‌عکس عنعنات شبه کارشناسانه؛ در این گفت‌وگو دو اقتصاددان مدعو کوشیده‌اند، به زمین واقعیت گام بردارند تا فلک خیال! یک ضعف تاریخی در چنین مباحثی به بیگانگی اندیشمندان اقتصاد و فلسفه از اقتضائات متقابل است. در این نمونه هر دو اقتصاددان کوشیده‌اند، نگرشی اقتصادی مبتنی بر فلسفه و تاریخ ارائه دهند که ملهم از مکتوب تازه‌ی پیکتی است. چه‌بهتر می‌بود اگر به مثلث این گفت‌وگو دو ضلع دیگر به وکالت از وادی جامعه‌شناسی و فلسفه نیز افزوده تا موجب تعاطی بیشتر اندیشه‌ها می‌گشت. اگرچه تخصصی‌تر شدن مباحثه و تفصیل بیشتر آن ممکن بود به مخاطب‌گریزی هم بینجامد. با این‌همه در آرای این دو کارشناس، برخی رهیافت‌های فلسفی و تاریخی به چشم می‌خورد که در خور توجه است.

هر ایده‌ی سودمند، آنگاه در مسیر شرح و بسط گفتمانی قرار گیرد، قابل‌ستایش است. نهادها و رسانه‌های تحول‌خواه و پیشگام در نوسازی جامعه؛ همواره در تکاپو برای گستردن خوان مفاهمه و هم‌اندیشی بوده و دریغا جمعیت حاضر در چنین ضیافت متفکرانه‌ای، اندک و به اکثریت تعمیم ندارد. چه آنکه بر خوان تفکر و آگاهی هر چه بیشتر می‌خوری، بر تناول آزمندتر می‌گردی و سیری هیچ‌گاه بر میهمانان چیره نمی‌گردد!

به سخنی ساده و همه‌فهم؛ «برابری‌خواهی» (equalitarianism) یعنی «با همگان به شکلی برابر و نه مساوی رفتار کردن». تفکیک این دو به بازشناسی مفهوم و نه معنایی دو واژه «برابری» و «مساوات» نیازمند است. برابری‌خواهی، تمایلی کهن است که در اندیشه مکتوب و محفوظ بشری از دیرزمان تاکنون بدان اشاراتی شده و همواره بدیلی در برابر نابرابری و بی‌عدالتی در نظر گرفته می‌شود. از مساله برابری، درک مشترک و مورد اتفاقی وجود ندارد و گاه معنایی قریب به مساوات‌خواهی (همسانی) می‌دهد اما رویکردی متفاوت را پی می‌گیرد. هر رویکرد همسان و یکسان در قبال افراد جامعه شاید بتواند خواست‌های «مساوات‌خواهانه» را تا اندازه‌ای پاسخ دهد اما لزوما نتیجه‌ای برابرخواهانه ندارد. تنها با در نظر گرفتن وضع متفاوت هر فرد می‌توان امکانات را میان آن‌ها توزیع کرد. این‌گونه برای همه‌ی افراد جامعه فرصت‌های برابرساز پدید می‌آید و هیچ فردی محکوم به پذیرش سرنوشت غیرارادی خویش نخواهد بود.

افراد به دلیل قرارگیری در طبقه‌های متفاوت اجتماعی و اقتصادی؛ نیازها و انتظارهای متنوعی دارند و دائماً نمی‌توان به آن‌ها پاسخی یکسان داد. برابری‌خواهی، قائل به مجزاسازی افراد بر اساس نفع و زیان متفاوت آن‌هاست. با تکیه‌بر نیاز، خواسته، استحقاق، قابلیت، ارزش و هر گزاره‌ای که انسان‌ها را متمایز سازد. برابری‌خواهی، روایتی بدیل درباره کلیدی‌ترین موضوع اجتماعی یعنی تحقق «عدالت» و کیفیت استحقاقی آن برای آحاد جامعه است. برخلاف مساوات‌خواهان که معتقد به توزیع برابر منابع و امکانات میان همگان بدون در نظر گرفتن تفاوت‌ها و شرایط نابرابر افراد هستند.

مساوات‌خواهی بدون در نظرگرفتن تفاوت افراد؛ به کج‌روی و اتلاف منابع به سود فرادست و زیان فرودست پایان می‌یابد. در تاریخ معاصر –سال‌های میانی قاجار به بعد- حکام و سیاست‌گذاران ما در فهم و تمیز برابرخواهی از مساوات به کژراهه رفته و شاید به سبب افتادن در چاه عامه‌گرایی بوده یا برخی تفسیرهای ناصواب از فقه و علم! روایت‌های فراوان از رفتارهای تاریخی، حکایت از بیگانگی صاحب‌منصبان وطنی با خرد و تجربه تاریخی در این زمینه دارد. برعکس آنچه در فَرگشت تجربی و علمی؛ جهان غرب از آن بهره‌مند گردید ما همچنان به قرائت شخصی و تفسیری از دانایی و ماده‌ی خام آگاهی مشغول بودیم.

از سده‌های 18 و 19 میلادی با افزایش سرمایه‌داری و اهمیت آن در جهان؛ ناترازی و نابرابری شدیدی در جوامع پدید آمد. جنگ‌های اول و دوم بین‌الملل؛ انقلاب‌ها در کشورهای گوناگون؛ تغییرات پی‌درپی سیاست‌های دولتی؛ مدل‌های متفاوت اقتصادی و حتی خصوصی‌سازی هم نتوانست مانع رشد نابرابری‌ها در جوامع گردند. اگرچه در مقاطعی جایگاه سرمایه‌داری کمرنگ شده اما برآیند همه‌ی رخدادها سرانجام به افزایش اهمیت و تاثیر سرمایه‌داری بر سرنوشت اجتماعی انسان‌ها منتهی گشت.

اعتبار «سرمایه‌داری» در سه قرن اخیر، علیه جایگاه و نقش «فرودستان» در جامعه؛ انواع تبعیض ناروا و توزیع غیرمنصفانه دارایی‌های عمومی را در پی داشته است. حکم‌فرمایی نوعی فراگیر از بی‌عدالتی در مناسبات اجتماعی که در آن دستاوردها و منافع به اقلیت سرمایه‌دار رسیده و چالش‌ها و مضرات میان مردم عادی توزیع می‌گردد. از این نظر، پرداختن به ایده‌ی تاریخی برابری‌خواهی همچنان جذاب است و می‌توان بر آن بسیار تأمل داشت.

این ایده را اگر «کلان‌روایت» تلقی کنیم؛ با بسط و فهم متنوع، باید به جزئیاتی بیشتر تجزیه گردد. پیکتی در اثر خود می‌کوشد این مفهوم با پژوهشی تطبیقی و مستند، دیگربار مطرح شود تا اندیشه‌های برابرخواه؛ مسئولانه و هوشمندانه‌تر به ایفای نقش بپردازند. فهم برابرخواهی چندان دشوار نیست و مهم گذار از رویکرد انتزاعی و نظریه‌پردازی در قبال چنین ایده‌ای است. و اینکه چگونه برابرخواهان وطنی می‌توانند نظریه‌ی سودمند خود را منطبق با واقعیت تاریخی و کنونی کشور، عملیاتی سازند.

نابرابری حس شده به‌مرور زمان به محرکی برای بروز انواع خشونت، آشوب و نافرمانی تبدیل می‌شود. حتی از منظر سیاسی و امنیتی، گذار به تحقق برابری می‌تواند قابل‌اعتنا باشد. نابرابری گسترش‌یافته را منشأ همه‌ی بدی‌ها می‌دانند و پیشنهاد تبدیل ایده برابری‌خواهی به پروژه‌ای ملی؛ آن‌گونه که راغفر و میدری بدان عقیده دارند، جامعه ایرانی را از دیو انفعال و ناامیدی می‌رهاند.

«حرکت به‌سوی برابری، نبردی است که از مدت‌ها قبل آغازشده و تنها لازم است در قرن بیست‌ویکم تداوم یابد؛ به‌شرط آنکه همه ما در آن مشارکت کنیم و از اختلاف‌های مبتنی بر هویت نژادی یا فرهنگی و بر اساس آموزه‌هایی که اغلب ما را از حرکت به جلو باز می‌دارند، اجتناب کنیم.» بخشی از نوشته‌های پیکتی که به موانع موجود در راه تحقق برابری می‌پردازد.

توماس پیکتی (Thomas Piketty) زاده‌ی 7 می 1971 (17 اردیبهشت 1350) در پاریس؛ اقتصاددان و نویسنده فرانسوی است. او در سال 1991 از شوروی بازدید کرد و همین کافی بود تا به مسائلی چون کاپیتالیسم، دارایی‌های خصوصی و تجارت علاقه‌مند شود. پیکتی در رشته‌های علوم ریاضی و اقتصاد تحصیل کرد و در سن 22 سالگی برای نوشتن رساله‌ای در مورد توزیع ثروت، موفق به کسب مدرک دکترا و جایزه‌ی بهترین رساله سال شد. کار پژوهشی پیکتی بر اقتصاد عمومی، خصوصاً نابرابری درآمد و ثروت، متمرکز است. «سرمایه در سده بیست‌ویکم» و «درآمدهای بالا در قرن بیستم» دو کتاب پرفروش از این اقتصاددان به شمار می‌روند.

آن‌گونه که در توضیح کتاب تازه پیکتی می‌خوانیم «تاریخ مختصر برابری؛ خوانش یک لیبرال از مسئله‌ای است که ریشه‌ در نظرگاه‌های مارکسیستی و آنارشیستی دارد، خوانشی که نشان می‌دهد انسان معاصر باید مسیر پیش رویش را بر مبنای برابری بسازد و سعی کند از شر سوداگری سوداگران نجات یابد.»

از این اثر چند ترجمه فارسی موجود است که از آن جمله می‌توان به ترجمه‌های حسین راغفر و کبری سنگری مهذب (انتشارات فرهنگ نشر نو)؛ جلال علوی‌نیا (نشر نی)؛ عباد تیموری (طرح نو)؛ محمدرضا فرهادی پور (روزنه) و آرش موسوی (کتابستان برخط)، اشاره کرد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا