خرید تور تابستان

بی‌هویت‌سازی شهرها | امیر هاشمی مقدم


امیر هاشمی مقدم، دانش‌آموخته‌ی دکترای انسان‌شناسی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی با عنوان «بی‌هویت‌سازی شهرها» نوشت:

دیروز از چالوس راه افتادم به طرف بابلسر. سر سه‌راهی «۴۵ متری»، تندیس مردی درست شده با چتری در یک دست و فانوسی در دست دیگر. همین چند روز پیش درستش کردند. خود این سه‌راهی و دور برگردانش هم به تازگی ایجاد شده. برایم همچون روز روشن است که دیری نخواهد پایید که هم سه‌راهی را دوباره تغییر شکل می‌دهند و هم این تندیس را برمی‌دارند و جایش تندیس یا سازه دیگری می‌گذارند.

چالوس

از چالوس بیرون می‌روم و ساعتی بعد از میانه شهر نور می‌گذرم. چهارراه مرکزی شهر را دوباره خراب کرده‌اند و دورش را فعلا پوشانده‌اند تا به زودی ببینیم از درون این «لُپ لُپ» چه برای‌مان بیرون خواهند آورد. قبلا پنج سالی ساکن نور بوده‌ام و در همان مدت دیدم چندین بار در این میدان تندیسی یا سازه‌ای درست کردند و هنوز مدتی نگذشته، خرابش می‌کردند تا تندیس دیگری درست کنند.

گاهی هم کلا میدان را برمی‌داشتند تا حالت چهارراه داشته باشد و پس از مدتی دوباره یک میدانک کوچک وسط چهارراه درست می‌کردند. روی بدنه حصاری که دور این میدانک کشیده‌اند با خط درشت نوشته‌اند «نور: پایتخت ساحلی ایران». شهری که پانزده سال است مسئولانش دارند این لقب دهان پرکن را به آن می‌چسباند، اما حتی یک چهارراهش را نتوانسته‌اند سامان دهند. یادش به خیر؛ ۱۲ سال پیش بود در روزنامه همشهری استان ویژه‌نامه‌ای با کمک دانشجویانم منتشر کردم درباره همین لقب بی‌ربط و نچسب «پایتخت ساحلی ایران» که دستاوردی به جز نابودی جنگل‌ها و منابع طبیعی برای این شهرستان نداشت.

نور

همچنان در همین افکار غوطه‌ورم که خودم را در وسط بابلسر می‌بینم. میدان شهربانی هم به همان وضعیت میدان یا چهارراه مرکزی شهر نور گرفتار است. دورش را حصار کشیده‌اند و باید منتظر باشیم ببینیم چند روز دیگر از داخل این یکی «لُپ لُپ» چه برای‌مان بیرون خواهند آورد. بیست سال پیش دوران دانشجویی‌ام را در این شهر گذراندم و در همان چند سال شاهد بودم چندین بار تندیس‌ها و سازه‌های این میدان مرکزی بابلسر هم عوض شده بود.

میدان شهربانی بابلسر

کار اداری‌ام را در بابلسر انجام دادم و برگشتم به طرف چالوس. اما مطمئنا اگر راهم را به هر طرف دیگری ادامه می‌دادم، موارد مشابه زیادی می‌دیدم. احتمالا خوانندگان نیز تجربیات مشابه اینچنین از شهرهای‌شان داشته باشند.

همین که میدان انقلاب تهران به‌عنوان میدان مرکزی پایتخت کشور هر چند سال یک‌بار ویران و دوباره از نو ساخته می‌شود، آدم را یاد دیدگاه «جامعه‌کلنگی» کاتوزیان می‌اندازد که می‌گوید هر کسی در این کشور روی کار آمده، دستاوردهای پیشینیان خود را ویران کرده تا خودش طرحی نو در اندازد. در واقع میادین شهری تبدیل به آزمایشگاهی شده برای کاردستی‌های شهردارها. هر شهرداری که روی کار می‌آید یکی از نخستین اقداماتش، لزوم ویران کردن تندیس‌ها، سازه‌ها و نمادهایی است که توسط شهرداران پیشین ساخته شده تا به جای آن، کاردستی خودش را جایگزین کند؛ کار دستی‌ای که به زودی و با روی کار آمدن شهردار بعدی، ویران می‌شود.

در این زمینه دو نکته قابل توجه است:

نخست اینکه این کار دستی‌ها (که حقیقتا گاهی از نظر زیباشناختی از یک کار دستی بچه مدرسه‌ای هم ضعیف‌ترند) با پول مالیات و عوارضی که شهروندان می‌پردازند یا بودجه دولتی که به هرحال سهم مردم است ساخته می‌شود؛ بدون مشورت کافی با کارشناسان هنری، فرهنگی، شهرسازی و… و ارزیابی پیامدها. هیچکسی هم تاکنون شهرداران را مواخذه نکرده شما با چه مجوزی بودجه کشور و عوارضی که از شهروندان می‌گیرید را اینگونه بی‌مبالات هدر می‌دهید؟

دوم و مهم‌تر اینکه این ویران کردن‌ها و ساختن‌ها مانع از شکل‌گیری هویت و نماد شهری در حافظه جمعی ایرانیان می‌شود. از نگاه برندسازی باید به محض شنیده شدن نام یک شهر، مهم‌ترین نماد و برند آن شهر به ذهن شنونده خطور کند. اما به‌واسطه این ویران کردن و ساختن‌های مکرر در بسیاری اوقات به محض شنیده شدن نام شهرهای کشورمان، تصورات مغشوش و در هم از فضاهای مختلف در ذهن شنونده شکل می‌گیرد. تهران در این زمینه تا حدودی با داشتن میدان و برج آزادی استثنا بود؛ که خب برای آن هم عده‌ای بدون هرگونه پیوست فرهنگی-اجتماعی و پشت درهای بسته تصمیم به ساخت برج میلاد گرفتند تا این نماد و برند شهر تهران نیز دچار همان آشفتگی دیگر شهرها گردد. هرچند به‌واسطه حضور چند دهه‌ای میدان آزادی در اذهان ایرانیان و البته بزرگ بودن (و طبیعتا دشواری ویران کردن آن برای شهرداران) هنوز بیش از برج میلاد نماد و برند شهر تهران است.

در همین زمینه، تخریب بافت‌های تاریخی شهرها به بهانه‌های مختلف (مثلا ویران کردن حمام تاریخی خسرو آغای اصفهان به بهانه احداث خیابان حکیم، تخریب بافت سلجوقی شیراز به بهانه طرح توسعه بین‌الحرمین، دست‌اندازی به حریم ارگ تبریز به بهانه ساخت پارکینگ و…) دارد از چهره این شهرها هویت‌زدایی می‌کند تا در آینده، با شنیده شدن نام این شهرها تصویر و تصوری غبار آلود و مغشوش در ذهن شنونده ایجاد گردد.

نیازی به یادآوری نیست که ما هنوز یک مرحله قبل از طرح مباحثی همچون اهمیت شکل‌گیری برند و نماد قوی از یک مکان برای توسعه گردشگری قرار داریم؛ چرا که اولویت با حفظ هویت یک شهر برای شهروندانش است و سپس برای گردشگران.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. این چیزهایی که شما نوشتید همون گردشگری نه بیشتر شما از گردشگری بالاتر نمی ری هویت اصلا جایگاهی نیست که ازش صحبت کنی

    1
    2
  2. سلام‌ساحل‌شمال‌پراز‌اشغال‌وپسماند
    قوطی‌کنسرو‌شیشه‌نوشابه‌خرد‌شده
    پلاستیک‌‌باید‌شهرداریهای‌ساحلی
    ‌اینهمه‌درآمد‌که‌ازمسافران‌داخلی
    دارند‌‌پاکبانان‌ساحلی‌باتجهیز‌ات
    مناسب‌‌استخدام‌کنند‌و‌ساختمانها
    وسازه‌های‌شهرهای‌ساحلی‌را‌با‌الگو‌گرفتن
    از‌معماری‌سنتی‌منطقه‌وتجارب‌‌موفق
    جهانی‌درشهرهای‌ساحلی‌توریستی
    طراحی‌کنند‌‌باید‌درکشور‌وزارت‌حفظآثار
    باستانی‌تشکیل‌شود‌وزارتخانه‌محیط
    زیست‌تشکیل‌شود‌برخی‌ازمقامات
    تازه‌به‌دوران‌رسیده‌مست‌تجمل‌وتشریفات
    وژست‌‌گرفتن‌با‌یقه‌‌پیراهن‌کوتاه‌هستند
    وهزینه‌های‌کشور‌را‌بالا‌میبرند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا