خرید تور تابستان

درباره‌ی مناظره‌ی بیژن عبدالکریمی و شهریار زرشناس درخصوص مسائل ایران

یوسف شیخی، مدرس فلسفه در کانال شخصی‌اش در تلگرام نوشت: «مناظره‌‌‌ای که ۲۸ دی در برنامه‌ی جریان (شبکه یک) پخش شد را کامل به نظاره نشستم و بهره بردم از سخنان ارزشمند و دغدغه‌ها و نگاه انتقادی هر دو بزرگوار به مسائل جامعه‌ی ایران. همین ابتدای سخنم اعتراف کنم که این برنامه‌ی مناظره‌ موجب شد بعد از مدت‌ها پای تلویزیون بنشینم.

برایم جالب توجه بود که آقای دکتر زرشناس با برخی مواضع دکتر عبدالکریمی از جمله اینکه انقلاب ایران بی‌تئوری بوده یا نقد برخورد امنیتی با مسائل فرهنگی، هم‌نظر بودند. در کل برخی مواضع آقای دکتر زرشناس را در مناظره‌ی امشب تاحدی غیرمنتظره یافتم و شاید این همان خاصیت گفت‌وگو باشد.

تذکر دکتر عبدالکریمی نسبت به مواجهه‌ی دُن کیشوت‌وار گفتمان انقلاب و روحانیون و کارگزاران دینی با عالم مدرن و اینکه با فقه اصغر نمی‌توان به جنگ فقه اکبر مدرن رفت، حقیقتا واقع بینانه و به جا بود.

ظاهرا آقای دکتر زرشناس دچار خلط مفهومی بین غربی شدن و مدرن شدن شده بودند و انتظار می‌رفت دکتر عبدالکریمی این تفکیک را تذکر دهند که فکر می‌کنم در اشاره‌ به رضاخان و تقدیر تاریخی شبه مدرن ما تلویحا به این تفکیک نظر داشتند.

دومین خلط مفهومی آقای دکتر زرشناس خلط مدرنیته با مدرنیسم بود که در عنوان برنامه (آرمانگرایی انقلابی یا شبه مدرنیته؟) نیز این خلط مفهومی دیده می‌شد که دکتر عبدالکریمی ابتدای بحث تذکر دادند که شبه مدرنیته نداریم، بلکه جوامع شبه مدرن داریم و دوگانه سازی موجود در عنوان بحث را نیز مورد نقد قرار داده و از امکان‌های تازه‌ای سخن گفتند.

اینکه امثال دکتر عبدالکریمی می‌کوشند تا فضای دو قطبی فعلی را به سمت نوعی گفت‌وگو سوق دهید حقیقتا کوششی است ارزشمند و جای تقدیر و تشکر دارد، اما مسئله اینجاست که با سیطره‌ی سیاست‌زدگی به همه‌ی ارکان جامعه، اساسا هر دو جبهه‌ متقابلا فاقد عقلانیت و چهره‌های جدی به عنوان شرط گفت‌وگو هستند.

مشکل دیگر این است که سنت اسلامی-ایرانی در ذهن نسل جوان و حتی برخی از طیف‌های متعلق به نسل‌های گذشته به شدت دچار بحران بی‌اعتباری گشته است.

درباره‌ی مناظره‌ی بیژن عبدالکریمی و شهریار زرشناس درخصوص مسائل ایران

به نظر می‌رسد ما در یک شرایط جدید و نوعی دگرگشت سنت تمدنی روبرو هستیم که دیگر در قالب‌های گذشته امکان ادامه‌ی حیات ندارند، طوری که پروژه روشنفکری دینی با عنوان “انکشاف سنت” امروزه با تردیدهای جدی مواجه گشته است و درواقع بحران بی‌اعتبار شدن سنت تمدنی امری فراتر از بحث پایان تئولوژی است و سنت مدرن به عنوان بدیل سنت قدمایی، کارکردهای معرفت شناختی، هنجارین، مشروعیت بخشی، و هویت مندیِ سنت قدمایی را بیش از هر زمانی عقیم نموده و با چالشی بنیادین مواجه ساخته است.

دکتر عبدالکریمی جبهه‌ی نفی نظام مسلط سرمایه‌داری را ستودند و نقدشان متوجه بی تئوری بودن آن بود، اما به نظر می‌رسد تفکیک این دو ساحت در واقع چندان ممکن یا حتی مطلوب نباشد. نفی کورکورانه و بی معرفت نظام سلطه تنها به بازتولید خشونت خواهد انجامید که در مورد جریانات سلفی- جهادی که نوعی واکنش کور به بسط مدرنیته است نتایج این خلاء تئوریک را شاهدیم. لذا مقام نقد نظام سلطه و دست یازیدن به خودآگاهی تاریخی و زمان اندیشی بسیار مهم‌تر و اساسی تر از مقام نفی آن است که گاه توسط خود نظام سلطه نیز مدیریت می‌شود که نمونه‌ی آن را در پدیده‌ی داعش شاهد بودیم. بهتر بود به آسیب‌شناسی نفی کورکورانه و فاقد تئوری هم هرچند کوتاه اشاره می‌شد.

در هر حال بسیار خرسندم که هنوز متفکرانی دانشگاهی چون دکتر عبدالکریمی وجود دارند که بیرون از فضای دوقطبی شده و ثنویت های کاذب و عصبیت های تئولوژیک و ایدئولوژیک (در معنای منفی آن) همچنان چراغ گفت‌وگو را روشن نگاه می‌دارند.

دکتر عبدالکریمی از این لحاظ که برخلاف عموم روشنفکران که در فضای دوقطبی امروز، بی‌رحمانه معلم انقلاب اسلامی (مرحوم دکتر شریعتی) را قربانی نگاه سیاسی خود می‌کنند، به میراث برزمانی و اگزیستانسیال مرحوم شریعتی توجه دارند برای شخص من بسیار عزیز و دوست داشتنی و قابل تحسین و احترام هستند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا