تریدینگ فایندر

پشت نقاب حمایت: مجتبی نوروزی و دوگانه‌ی همدلی و فرصت‌طلبی

حمید انوری، انصاف نیوز: در فضای پیچیده‌ی رسانه‌ای ایران، گاه چهره‌هایی ظاهر می‌شوند که تلاش می‌کنند میان دو قطب متضاد حرکت کنند: از یک سو ژست همدلی با اقلیت‌ها و از سوی دیگر، نزدیکی و هم‌نشینی با نهادهایی که خود بخشی از سازوکارهای تبعیض‌اند. «مجتبی نوروزی»، یکی از نمونه‌های پررنگ این وضعیت دوگانه است؛ چهره‌ای که در ظاهر، زبان به دفاع از مهاجران می‌گشاید، اما سبک روایت و بعضا سکوت‌های معنادارش، پرسش‌هایی جدی درباره‌ی صداقت و انگیزه‌اش پیش می‌کشد.

روایت‌هایی که نیمه‌تمام می‌مانند

در سال‌هایی که سیاست‌های طرد، برخوردهای خیابانی و تبعیض‌های نهادمند علیه مهاجران افزایش یافته بود، «ایراف» رسانه وابسته به او کمتر به ریشه‌های ساختاری این وضعیت پرداخت. تمرکز اغلب گزارش‌ها بر بعد فرهنگی، احساسی و روایی مهاجرت بود؛ انسان‌هایی که جدا از بستر خشونت‌زا و تصمیمات نابرابر به تصویر کشیده می‌شدند. نتیجه، نمایی است عاطفی و بی‌زمینه از رنج مهاجران؛ بی‌آنکه پرسشی از چرایی تداوم این رنج در دل سیاست‌گذاری‌ها مطرح شود.

مواجهه‌ای که سوال‌برانگیز بود

در سال ۱۳۹۶، زمانی که به‌عنوان خبرنگار انصاف نیوز با نوروزی درباره تهیه گزارشی در مورد افغانستانی‌ها تماس گرفتم، به‌جای استقبال، پرسشی سرد و تعیین‌کننده مطرح کرد: «می‌خوای درباره مردم افغانستان بنویسی یا مهاجران؟» وقتی پاسخ دادم تمرکز روی مهاجران است، گفت: «نباید بهشون توجه کنی… اعتراض‌هایی هم می‌کنند که مهم نیست، جدی نگیر.»

این مکالمه، برای کسانی که که تجربه‌ی تبعیض و طرد را زیسته، چنین پاسخی فقط یک بی‌اعتنایی ساده نیست؛ ترجمان نوعی نگاه عمیقا حذف‌گراست. نگاهی که مهاجر را نه به چشم انسان، که به‌مثابه یک دردسر حاشیه‌ای می‌بیند؛ مزاحمی که اگر نباشد، نظم جهان بهتر پیش می‌رود.

هم‌نشینی‌هایی با بار نمادین

امروز همان «مجتبی نوروزی»، در رسانه‌ی تحت مدیریتش (ایراف)، با ژست حمایت از مهاجران در کنار چهره‌هایی چون «حسام سلامت» و «آرش نصراصفهانی» قرار داده؛ فعالانی که به‌واسطه‌ی مواضعشان در دفاع از حقوق مهاجران افغانستانی هزینه داده‌اند. اما این هم‌نشینی‌ها، بیشتر به استفاده از سرمایه‌ی رنج دیگران برای ساختن جایگاه شخصی شباهت دارد. از بیرون، تصویر فردی شکل می‌گیرد که از دو سوی ماجرا بهره می‌برد؛ هم از زبان مهاجران برای کسب اعتبار رسانه‌ای استفاده می‌کند و هم از روابط پنهان با مهاجرستیزان برای تثبیت موقعیت خود در ساختار رسمی تغذیه می‌شود.

حافظه‌ی جمعی، انتخاب‌گر است

چهره‌ی امروز برخی افراد، تنها بخشی از روایت آن‌هاست؛ کسانی که سال‌هایی را در موقعیت‌های رسمی فرهنگی – چه در داخل و چه آن‌سوی مرزها – سپری کرده‌اند. اما در دل همین موقعیت‌ها، به‌جای ساختن فرصت‌های برابر، گاه زمزمه‌هایی از اولویت‌دادن به روابط خاص، شکل‌گیری حلقه‌های بسته و استفاده‌ی نابرابر از قدرت شنیده شده است.

در بخشی از جامعه‌ی مهاجر، تجربه‌هایی تلخ اما ناگفته وجود دارد؛ تجربه‌هایی که به صراحت بیان نمی‌شوند، اما در گفت‌وگوهای درگوشی، در تردیدهای تکرارشونده و در نگاه‌های پرهیزآمیز، نشانه‌هایی از خود به جا گذاشته‌اند.

این حافظه‌ی جمعی، رفتارهای امروز را نه در خلأ، بلکه در ادامه‌ی الگویی می‌بیند از چهره‌هایی که با نقاب همدلی نزدیک می‌شوند، اعتماد می‌سازند، وانمود به حمایت می‌کنند، اما در لحظه‌هایی که قدرت نابرابر است و طرف مقابل بی‌پناه، مرزهایی را جابه‌جا می‌کنند؛ چنان آهسته و با نقاب، که چیزی برای گفتن باقی نمی‌ماند، جز زخمی که با قربانی می‌ماند.

پرسش جدی اینجاست: آیا این حمایت‌های رسانه‌ای، برآمده از دغدغه‌ای واقعی است، یا بخشی از سازوکار تثبیت جایگاهی خاص؟ جایگاهی که در آن، روایت مهاجران نه برای تغییر، بلکه برای مشروعیت‌بخشی به چهره‌ها مصرف می‌شود و تکرار الگوهایی را ممکن می‌سازد که اغلب پشت عناوین فریبنده پنهان می‌کنند.

سکوتی که خنثی نیست

در نهایت، آنچه دیده می‌شود، بازنمایی‌های احساسی و گزینش ا‌ست که به جای نقد سازوکارهای تبعیض، چهره‌ای معتدل از خشونت ساختاری ارائه می‌دهد؛ تلاشی که بدون به چالش کشیدن نابرابری‌های نهادینه و ساختاری، بیش از آن‌که حامی باشد، نقش مسکن را بازی می‌کند. این سکوت و روایت‌گری انتخابی، نه نشانه‌ی بی‌طرفی، که بخشی از همان سازوکاری است که مهاجران را به حاشیه می‌راند و در وضعیت تحمل مشروط نگه می‌دارد.

شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که میان صدای واقعی و روایت‌های بازاری، مرزی روشن بکشیم. بی‌نیاز از هیاهو، فقط با دقت و با تکیه بر حافظه‌ای که فراموش نکرده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا