خرید تور تابستان

ایران در تله نظامی‌گری | رضا صادقی

رضا صادقی، کارشناس امور راهبردی، در یادداشتی با عنوان «ایران در تله نظامی‌گری» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

امام خمینی: ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسل ها را به قلم تبدیل کند. آن قدر که قلم و بیان به خدمت بشر بوده است؛ مسلسل ها نبوده اند.
(سخنرانی ۶دی۱۳۵۹)

رخ دادن انقلاب، امری سیاسی است گرچه عامل پیدایش آن سیاسی یا اقتصادی و یا اجتماعی- فرهنگی باشد. انقلاب ایران نیز از این قاعده جدا نبود و عامل اصلی پیدایش این رخداد سیاسی در کشور، فرهنگی (گرایش به دین هم در این موضوع می گنجد) بود.

شعار خون بر شمشیر پیروز است حکایت از فرهنگ انقلابیون برای کسب پیروزی بدون دست بردن به سلاح داشت. افزون بر این، اصلی‌ترین شعار انقلاب، یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، نگاه داخلی داشت و برخلاف مشی مارکسیست‌ها که مبارزه با امپریالیسم را اصل می‌دانند؛ راهی دیگر در پیش گرفته بود.

رفتار مردم در جریان انقلاب نیز نشان داد رویکرد آنان فرهنگی است. آنان با نظامیان شاه درگیر نشدند؛ در راهپیمایی‌ها به ارتشی‌ها گل دادند؛ رهبر و کادر رهبری انقلاب، اهل قلم و کلام بودند؛ بزرگترین راهپیمایی‌ها آرام برگزار شد و آسیبی به مخالفان انقلاب نرسید. حتی در روزهای منتهی به پیروزی، تنها مراکز نظامی و دولتی مورد حمله قرار گرفتند و انقلاب با حدود ۲۳۰۰ کشته به پیروزی رسید. 

پس از انقلاب، کشور ابتدا مسیر سازندگی را در پیش گرفت و‌ با ایجاد سازمان جهاد سازندگی، رویکرد کشور خدمت رسانی به مناطق محروم بود.

در خارج از میهن، پیروزی انقلاب ایران با نقش آفرینی مردم، موجی از امید و آرزو را در میان ملل مسلمان برای رهایی از سلطه نظام‌های فاسد پدید آورد و ملت‌های بسیاری آرزو می‌کردند به جای مردم ایران بودند. اگر کشور موفق به سازندگی و بهبود وضعیت مردم می‌شد؛ الگوی بی بدیلی را در برابر ملت‌های تحت ستم برای رهایی قرار می‌داد اما روند امور به گونه‌ای دیگر ‌رقم خورد. 

طرح شعار صدور انقلاب و تعیین آخرین جمعه ماه رمضان به نام روز قدس، نشان داد رهبر انقلاب و انقلابیون ایران بنا ندارند انقلابشان در چارچوب کشور باقی بماند و خواهان ایفای نقش در منطقه هستند. با آن که امام خمینی در باره صدور انقلاب، گفت که تنها خواهان رساندن پیام انقلاب به مستضعفان جهان است و دستور داد از فعالیت‌های سید مهدی هاشمی مسئول واحد نهضت‌های آزادیبخش سپاه که پنهانی اسلحه به کشورهای دیگر فرستاده بود؛ جلوگیری شود اما همین پیام انقلاب نیز، موقعیت برخی دولت‌های منطقه و منافع حامیان فرامنطقه‌ای آنان را به خطر می‌انداخت و به چاره‌جویی وا داشت.

در این زمان کشور با ۴ بحران جدی رو به رو شد:

۱. ورود مارکسیست‌های تندرو به جنگ مسلحانه با دولت در نواحی کردنشین، ترکمن‌نشین و بلوچ‌نشین.
۲. تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام.
۳. تجاوز عراق به سرزمین ایران.
۴. ورود سازمان مجاهدین خلق به فاز نظامی برای براندازی نظام.

در پیدایش بحران‌های اول، دوم و چهارم انقلابیون درگیر با نظام پهلوی نقش اصلی را داشتند. پیدایش بحران سوم نیز بی ارتباط با اثرات بحران دوم نبود.‌ به نظر می آید شکستن غرور آمریکایی‌ها در بحران دوم و هماهنگ شدن آنان با اسرائیلی‌ها که از چندی پیش شعار محو آنان مطرح شده بود و در معرض آسیب بودن دولت‌های مرتجع، موجب شد اتحادی شکل بگیرد تا انقلاب را مهار و یا منحرف کنند.

آنان تلاش کردند مزیت فرهنگی انقلاب ایران را که می‌توانست در بین مسلمانان بسیار تاثیرگذار باشد از بین ببرند و ایران افتاده در چنبره بحران‌ها را تبدیل به کشوری جنگجو کنند که متکی به سلاح باشد و موجب هراس دیگران شود.

این ۴ بحران، وضعیتی را در کشور پدید آورد که مقامات مجبور به واکنش نظامی شدند تا از تجزیه کشور جلوگیری و تمامیت ارضی ایران و بقای نظام را حفظ نمایند و از همین جا، بازوی نظامی جایگزین رویکرد فرهنگی انقلاب شد.

در سال ۱۳۶۷ که اجرای قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل توسط امام خمینی پذیرفته شد؛ از ۴ بحران پیش گفته، ۳ بحران کنترل گردید و تنها رگه هایی از بحران ناحیه کردنشین ایران باقی ماند.

با آن که پس از پایان جنگ تحمیلی و درگذشت رهبر اول انقلاب، دولت هاشمی رفسنجانی وارد سازندگی کشور شد لیکن از سوی رهبری جدید، رویکرد رویارویی با استکبار جهانی برگزیده شد که درصدد برجسته کردن نقش ایران در معادله توازن قدرت در بحران دوم بود. این بحران گرچه با آزادسازی گروگان ها پایان یافته بود اما چون آمریکایی ها به بخشی از توافقات عمل نکرده بودند؛ راه برای واکنش ایران باز مانده بود.

بروز جنگ در بوسنی هرزگوین، پای ایران را  پس از ارائه خدمات مستشاری به حزب الله لبنان،  به نقش آفرینی در اروپا گشود. پس از آن‌، جنگ آمریکا‌ با دو کشور همسایه ایران یعنی دولت اول طالبان و عراق آغاز شد. نظام ایران هراسان گردید و بیشتر درگیر پشتیبانی از جریان مقاومت در کشورهای افغانستان و عراق شد.

قیام‌ مردم سوریه برای سرنگونی نظام فاسد اسد، نقطه عطف دیگری بر گسترش دامنه رویکرد نظامیگری ایران بود و دولت برای تامین نیازهای مالی جنگ، دست نظامیان را در امور داخلی و اقتصادی کشور باز گذاشت.

دخالت عربستان در یمن و بروز جنگ میان این کشور با حوثی‌ها، روند پیموده شده را کامل‌تر کرد به طوری که ایران سردمدار حمایت از جریان مقاومت در غرب آسیا گردید و گروه های مقاومت در لبنان، فلسطین، عراق، سوریه و یمن ابایی از بیان آشکار دریافت کمک مالی و تسلیحاتی از ایران نداشتند و نظامیان ایران نیز از سازماندهی میدانی آنان در ۵ کشور خط مقدم و ایجاد تشکل در کشورهای مسلمان برای پشتیبانی از نیروهای مقاومت درگیر به خود بالیدند.

رویکرد نظامی‌گری موفقیت‌هایی را در این میدان‌ها به دست آورد اما بزرگترین چیزی که از دست رفت؛ فراموش شدن بعد فرهنگی انقلاب بود که اتفاقا با خلقیات و روحیات عموم ایرانی‌ها سازگارتر بود زیرا آنان پیش از این، با اتکای به فرهنگ غنی خود توانسته بودند دامنه امپراطوری‌شان را از شرق آسیا تا میانه اروپا و آفریقا گسترش دهند و حتی به هنگام تجاوزات بزرگ مقدونیان، اعراب حجاز، مغولان و تاتارها به سرزمین ایران، با بهره‌گیری از این فرهنگ، بر بحران اشغالگری غلبه یابند.

رویکرد اولویت دادن به نظامی‌گری برای نقش‌آفرینی در محیط پیرامون، نه فقط ایران را از فرصت ایجاد پیشرفت در کشور محروم کرد بلکه سرمایه کهن و ملی خود و هم چنین مزیت‌های به دست آمده در انقلاب را هزینه پشتیبانی از جریان مقاومت نمود که سه اشکال عمده را در پی داشت:

۱.تامین هزینه های آن، فوق تحمل درآمد محدود ایران بود.
۲. تلاش دولت به جای حفظ موقعیت خود در بین ملت های مسلمان، بر جمعی محدود که در قالب مقاومت ساماندهی شده بودند؛ متمرکز شد.
۳. خدمت رسانی به مردم کشور خود را در نبود درآمد کافی، در اولویت بعدی قرار داد و نارضایتی بیشتر آنان را فراهم کرد.

در این روند، به مرور سلاح بر قلم و کلام برتری یافت و کشور پدید آورنده فرهنگ و تمدن بی بدیل در جهان، به نظام فروشنده موشک و پهپاد شناخته شد.

برگزیدن این رویکرد که هر چه ایران در آن پیش رفت؛ وجه نظامی‌گری‌اش تقویت شد و این بهانه را به طرف مقابل داد تا آسان‌تر برچسب‌های ضد فرهنگی همانند محور شرارت، پشتیبان تروریسم، صادر کننده موشک و پهپاد برای ناامن کردن منطقه و… را به دولت ایران بچسباند و آن را «شرور» معرفی نماید.

پیمودن این روند نشان از آن دارد ایران در دامی که‌ آمریکا، اسرائیل و کشورهای مرتجع برایش نهادند؛ افتاد تا مزیت های فرهنگی راهبردی‌اش را از دست بدهد و برای مردم منطقه، نه تنها پیام‌آور فرهنگی مستقل و متکی به خود نباشد بلکه از سوی برخی نظامی بر هم زننده امنیت شناخته شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. سلام‌خوب‌نمیشود‌که‌کشورهای
    همجوار‌دائم‌به‌‌قدرت‌نظامی
    خود‌اضافه‌کنند‌وایران‌بشیند
    تماشا‌کند‌این‌حماقت‌است
    بازدارندگی‌باید‌باشد‌البته‌باید
    یک‌دکترینی‌تعریف‌شود‌و برنامه
    باشد‌‌‌‌چون‌گسترش‌خطوط‌جبهه
    نظامی‌‌اگر‌بیش‌از‌توان‌اقتصادی
    ونیروی‌انسانی‌‌و…باشدتمرکز
    را‌دشمن‌سعی‌خواهد‌کرد‌برهم
    بزند‌وباانواع‌درگیری‌روزمرگی
    فرسایش‌‌‌وخستگی‌ایجاد‌کند
    ‌لذا‌باید‌تجارب‌تاریخی‌‌مورد
    مطالعه‌واقع‌ودر‌دام‌احساسات
    وهل‌من‌مبارز‌طلبیدن‌احساسی
    نیفتاد‌‌‌بخصوص‌وقتی‌که‌دشمن
    زیاد‌ومحاسبه‌گر‌است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا