دنیای شبهمدرن و سنتی؛ دو جهان بیگانه
فرهاد قنبری، در کانال تلگرامی خود نوشت: «در ایران امروز با دو طبقه فکری بزرگ مواجهیم که سال به سال در حال فاصله گرفتن بیشتر از یکدیگر هستند و حاملان این دو نگاه بااینکه ممکن است در همسایگی یکدیگر زندگی کرده و به یک زبان سخن میگویند، اما هیچ زبان و عُلقه مشترکی ندارند. البته تا اینجای مسئله مشکلی نیست و هر کس میتواند هرگونه که دوست دارد اما مشکل از آنجا آغاز میشود که چون این دو طبقه فکری حامل هیچ گفتمان و تفکر قابل اعتنایی نیستند، توان به رسمیت شناختن زیست جهان یکدیگر را ندارند و جز تقابل و تحقیر و توهین متقابل، زبان دیگری نمیشناسد.
در یک سوی این طبقه فکری شبهمدرنها (نه مدرن) قرار دارند که تقلیدی سطح پایین از ظواهر و سبک زندگی جوامع غربی را ارائه میدهند و چون با بنیانهای فکری مدرنیته آشنایی چندانی ندارند، صرفا مقلد ظواهر و استفاده وسواسگونه از ابزارهای تکنولوژیک جهان مدرن باقی میمانده و سعی در تفاخر به برند لباس و مشروب و خودرو و موبایل و رستوران و ابزارهای مورد استفاده خود دارند. این قشر که بخش بزرگی از طبقه بالا و متوسط به بالای شهری را شامل میشود (و به واسطه شبکههای اجتماعی جذابیت خاصی هم برای طبقه متوسط و پایین شهری دارد)، عموما صاحب تخصص و مدرک فنی و دانشگاهی است و سبک و الگوی زندگی خود را تنها الگوی معیار معرفی کرده و با ادبیاتی تند و توهینآمیز با سایرین برخورد میکند.
طبقه فکری دیگر که به همان میزان طبقه شبهمدرن دچار خشونت گفتمانی است و هیچ «غیری» را به رسمیت نمیشناسد، طبقه وابسته به سنت است که در همان جهان سنتی خود سیر کرده و به خاطر عدم گشودگی به روی جهان، شناختی از مدرنیته ندارد و هنوز با همان ادبیات یک قرن پیش به مواجهه مسائل گوناگون انسان قرن بیست و یکمی میرود. فکر و زبان این طبقه فکری بیشتر از ایران امروز برای امت صدر اسلام و عصر خلافت اسلامی و حداقل ایران ماقبل مشروطه است. این جریان تقریبا هیچ شناختی از انسان جدید و زیست جهان مدرن ندارند. (چه برسد به جهان پست مدرن و پُستمارکسیسم فرهنگی که به درست یا غلط الگوی زندگی بخش بزرگی نسل جدید کشور شده است) این طیف نگاهشان به جامعه همان نگاه سنتی شبان و رعیت است و به حاکم در جایگاه چوپان و رعیت در جایگاه رمههایی که باید هدایت شوند نگریسته میشود. این گفتمان در خود فروبسته در یک فضای آکواریومی و عموما به دور از واقعیات اجتماعی زندگی می کنند و تصور می کنند انسان ایران قرن بیست و یکمی هنوز همان رعیت اهل قاجار است که با چند عتاب و دستور و توبیخ از مسیر گناه و اشتباه برگشته و به راه راست هدایت شود.
این دوطبقه فکری هر دو از یک بحران بزرگ رنج میبرند و آن نداشتن خودآگاهی تاریخی و فهم درست جهان جدید و مولفههای زیستی آن است.
شبهمدرنها به واسطه عدم شناخت صحیح از کارکرد اجتماعی «سنت»، برداشتشان از آن چیز عقبمانده و به درد نخور و اضافی است و به همین دلیل نفهمیدن جایگاه خود در جهان، هیچگاه توان فهمیدن درست تفکر و فلسفه جدید را هم نخواهند داشت و از همین تقلید مبتذل و سطحی از ظواهر جوامع مدرن فراتر نخواهند رفت و طبقه سنتی هم که خود را نماینده سنت می داند و به واسطه خواب طولانی زمستانی و نفهمیدن مناسبات جهان جدید توان برقراری ارتباط با زیست جهان انسان ایرانی امروزی را نخواهد داشت و سنتاش هم به چیزی بی روح و بی معنی که مدام توسط این و آن به سخره گرفته خواهد شد بدل خواهد شد.
انتهای پیام
تحلیل اشتباهیست تمام