خرید تور تابستان

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۴۸: پیامی که شاه به نیکسون داد

انتخاب نوشت: یادداشت‌های اسدالله علم: روز سه شنبه پس از حرکت موکب شاهانه و ابلاغ امری که در فرودگاه فرمودند به سفیر آمریکا بکنم، به بیرجند رفتم. امر شاهنشاه به سفیر آمریکا این بود: «به نیکسون رییس جمهور پیام مرا بدهید مطلب را با روس‌ها مذاکره کردم، عکس العمل آن‌ها دوستانه است». البته از این مطلب هیچ کس جز شاهنشاه و رییس جمهور خبردار نیست.

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند. 

پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۴۸: بر آن شدم که ننوشم می و گنه نکنم/ اگر مطابق تدبیر من فتد تقدیربیشتر بخوانید


 روز سه شنبه پس از حرکت موکب شاهانه و ابلاغ امری که در فرودگاه فرمودند به سفیر آمریکا بکنم، به بیرجند رفتم. امر شاهنشاه به سفیر آمریکا این بود: «به نیکسون رییس جمهور پیام مرا بدهید مطلب را با روس‌ها مذاکره کردم، عکس العمل آنها دوستانه است». البته از این مطلب هیچ کس جز شاهنشاه و رییس جمهور خبردار نیست. به علاوه هزار خیال به سرم زد. یکی اینکه چون با نفتی ها دعوا داریم، چه بسا مشوق ما در این کار آنها باشند تا ما با عراق درگیر و آن قدر گرفتار و بدبخت شویم که دیگر هر چیز بخواهند به ما تحمیل کنند. ثانیاً مبادا این کار برای احضار عملی ارتش مقیم عراق در اردن باشد. زیرا حالا ملک حسین پیشنهاد صلح با اسرائیل داده است و عراقی ها به عنوان تندروهای عرب ممکن است مخالف باشند. آن وقت ملک، از ارتش آنها در آن جا می ترسد و می خواهد که نباشند. تاوان آن را ما باید بدهیم! ثالثاً، با لبنان قطع رابطه کرده ایم. اصرار داریم آمریکا هم در خلیج فارس -در بحرين- حضور نداشته باشد. در اینجا هم جنگجویی می کنیم. افکار عمومی آمریکا به آسانی بر علیه ما می شود. این افکار ناراحتم کرد و تلگرافی به شاه عرض کردم. اما دعوای ما با عراقی ها روی خط تالوگ است، یعنی خط گودترین مسیر شط العرب، زیرا عراقی ها برحسب میراثی که از انگلیس ها برده اند تا ساحل شرقی شط العرب را مال خودشان می دانند، یعنی خود را حاکم بلامنازع تمام شط می دانند. نمی دانم اخیراً چه کسی آنها را تحریک کرده که به کشتی‌هایی که عازم بنادر ایران هستند، اجازه افراشتن پرچم ایران داده نمی‌شود. به علاوه بعضی کشتی‌ها را هم بررسی می کنند. این وضع البته قابل تحمل نیست، ولی آیا موقع عکس العمل آن حالاست؟ حالا که بر سر نفت دعوای حیاتی داریم، و حالا که دم از سازش با اعراب می‌زنیم؟ خدا می‌داند که دارم دیوانه می‌شوم زیرا من روحیه ایرانی را می‌شناسم. کوچکترین شکست ممکن است رژیم ما را متزلزل کند. آن هم شکست از یک کشور خاک بر سر که در حقیقت کشوری نیست. به علاوه، دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد. بر فرض عراق جنگ نکند، همان قدر فعلاً کشتی های ما را در شط راهنمایی نکنند، وضع اقتصادی ما فلج می شود. ما هنوز راهنمای کشتی نداریم، یعنی راهنمای بین المللی نداریم. وقتی ده سال قبل در زمان حکومت شریف امامی، خواستیم جلوی عراقی ها را بگیریم و خودمان کشتی ها را راهنمایی کنیم، کمپانی های نفتی زیر بار نرفتند و آن وقت ما ظرف یک ماه چهل میلیون دلار ضرر کردیم و جلوی حمل نفت ما گرفته شد. به این جهت وقتی من نخست وزیر شدم، در بطن فکرم این بود که از شر شط العرب خلاص شویم. ترتیب لوله کشی به بندر ماهشهر… را دادم، که نفت تصفیه شده به جای آبادان در آنجا بارگیری شود… حالا گرفتاری بر سر کشتی های تجارتی است که مال التجاره می‌آورند و راجع به نفت گرفتاری نداریم…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا