در ضرورت فلسفه ورزی
حامد زهتاب زاده، فعال دانشجويي، در یادداشتی درباره ی فلسفه برای انصاف نیوز نوشت:
با نگاهی عمیق به وضعیت کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته در می یابیم که یکی از مهم ترین تفاوت های این دو دسته از کشور ها در میزان توجه آن ها به علوم انسانی است. در ایران ما نیز در دهه های اخیر سیاست گذاری هایی به غایت غلط، در خصوص علوم انسانی اتخاذ شده که آسیب های آن، امروز گریبان جامعه ما را گرفته است. علوم انسانی در معنای عام آن مبنای تمام پیشرفت های نوع بشر در رهگذار تاریخ بوده است. در این میان فلسفه از جایگاه و اهمیت خاصی برخوردار است؛ چراکه فلسفه و جهانبینی است که مشخص می کند علوم انسانی چگونه باشند. این فلسفه است که به عنوان مثال تعیین می کند که مبنای حقوق و جرم شناسی چه باشد و یا در روانشناسی روح و روان انسان را باید با چه دیدی نگریست. آیا اساساً انسان، دارای بعدی فراجسمانی به نام روح است یا خیر؟! و…
در نگاهی کلی تر و دقیق تر نیز متوجه می شویم که علوم طبیعی و فنی نیز از دل فلسفه بر می خیزند. این که انسان در برخورد با طبیعت چگونه عمل کند و چگونه و تاچه حدی از طبیعت استفاده کند به جهان بینی و فلسفه و فرهنگ باز می گردد و اگر در مغرب زمین و اروپا، در دوران رنسانس و پس از آن پیشرفت های انسان در فناوری به معنای امروزین آن آغاز شد به این دلیل بوده است که نوع نگاه آنها به جهان و انسان (که در واقع فلسفه ی حاکم بر جامعه ی آنها بوده است) اینگونه اقتضا می کرده و چنین اجازه ای را می داده است؛ لکن به عنوان مثال فلسفه ی حاکم بر پادشاهی چین با هزاران سال قدمت تمدنی و پیشرفت های قابل ملاحظه در نوع خود، چنین نبوده است.
اما فلسفه چیست؟ به چه می پردازد؟ و چرا باید فلسفه ورزید؟ در تعریف آن شاید بتوان به دو نکته ی اساسی اشاره کرد که به واقع دو ستون استوار فلسفه اند: هستی شناسی؛ در وهله اول. پرداختن به اینکه اساساً ماهیت طبیعت و جهان هستی چیست؟ از آن با نام وجود شناسی نیز یاد می کنند. و دوم اینکه اگر آن وجود قابل شناخت بود؛ اگر هستی قابل شناخت بود؛ راه صحیح آن چیست؟
بدون شک تمام پرسش های بنیادین بشر ذیل این دو عنوان اصلی می گنجد که در رهگذار تاریخ، مکاتب فلسفی و فلاسفه ی مختلفی در سرتاسر جهان و علی الخصوص جهان غرب پروریده است. پرسش هایی در مورد زندگی و زندگی پس از مرگ و آغاز و آینده ی جهان هستی و امکان و ماهیت جهان پس از مرگ و…
فلسفه در معنای عام و اصلی خود، جدای از اینکه قید اسلامی یا غربی و شرقی داشته باشد عبارت از علمی است که به مسایلی چنین می پردازد؛ آن هم صرفا با توجه به استدلال منطقی. بدین معنا استدلال منطقی مهم ترین شاخص فلسفه است که آن را از هنر و علم و دین جدا می کند. هرچند تمام این ها دارای وجوه مشترک هستند.
فلسفه و علم و هنر هر سه در راستای کشف بخشی از حقایق جهان هستی حرکت می کنند و اشتراک آن با دین – هرچند این اشتراک بیشتر مخصوص آن ادیانی است که کمتر متکی به باورهای تاریخی هستند – نیز در این است که در بررسی برخی مسایل و پرسش ها با هم، هم داستان اند. جدای از این معنای کلی، در تمامی زمینه های پژوهشی نیز فلسفه ای برای آن رشته وجود دارد، مانند فلسفه ی ریاضی، فلسفه ی هنر، فلسفه ی فیزیک و البته فلسفه ی اخلاق و فلسفه ی هنر که شاخه های ارزشمندی در این دسته هستند که اصطلاحاً فلسفه ی مضاف خوانده می شوند.
به عنوان یک مثال فلسفه ی اخلاق را بررسی می کنیم. در تمامی ابعاد زندگی، بشر نیاز به اصول اخلاقی متعددی دارد که بر اساس آن عمل کند. اصول اخلاقی ای که دارای چنان پشتوانه ی محکمی باشند که فرد را جذب خود کند. فلاسفه ی اخلاق پشتوانه های متعددی را برای اخلاقیات آورده اند. و سعی کرده اند به این سوال پاسخ دهند که ما چرا باید با اخلاق باشیم؟ چرا باید از اصول اخلاقی مشخصی تبعیت کرد؟ و اساسا ً آیا این اصول برای همه ی افراد مشترک است؟ منبع و ریشه ی آن اصول را باید در کجا جست؟
معضل امروز جامعه ی ایران نیز در نبود همین اصول و معیارهای اخلاقی است. که اگر هم وجود داشته باشند، جایگاه سابق را در بین مردم و علی الخصوص نسل جدید ایرانی ندارند. امروز تضاد درونی یکی از کلید واژه های کاربردی برای توصیف جامعه ی ایران است. فقدان معیار های قبول شده یا criterion .
نباید به فلسفه صرفا نگاهی آکادمیک و دانشگاهی داشت و فقط به چشم یک رشته ی تحصیلی بدان نگریست. باید وارد زندگی مردم شود. همه ی انسان ها می توانند و باید فلسفه ورزی کنند؛ اگر حقیقتا در پی شادمانی و سعادت زندگی باشند. با هر رشته و گرایش علمی. کاربردهای عملی فلسفه را زمانی می توانیم در یابیم که با آن آشنا شویم.
فلسفه ورزی و فلسفه خوانی جدای از این مزایای بزرگ، لذتی عظیم با خود دارد که دریافتنی نیست مگر با ورود به دریای آن.
کتاب های پرسیدن مهم از پاسخ دادن است از دنیل کلاک و ریموند مارتین، در باب حکمت زندگی از آرتور شوپنهاور و دنیای سوفی اثر یوستاین گردر نویسنده و پژوهشگر نروژی، شروع بسیار خوبی برای این منظور است.
انتهای پیام
چکنیم که الگوی فلسفه ورزی ما علامه مصباح هستند دامت افاضاته !