تکثر، محیط زیست و آیندهی ایرانی
میثم قهوهچیان در روزنامه ابتکار نوشت: «در آغاز چهل و ششمین سال از حیات جمهوری اسلامی، سوالی میتواند از زاویه آیندهنگری مطرح شود و آن اینکه مهمترین مشکل ایران در سالهای پیش رو چه خواهد بود. پاسخ به این سوال آسان نیست. بر اساس اینکه از کدام زاویه به ایران نگاه شود، پاسخ متفاوت خواهد بود اما عمل سیاسی مردمان ایرانی تا کنون اکتفا به منظرشان بوده و آینده از این رو بسیار مشوش است. هرچند میتوان گفت که انسانها بر اساس منظر خود واقعیت را میبینند اما اگر مردمان وحدت در عین کثرت را به رسمیت نشناسند و یا به بیان دیگر اگر این مناظر، همدیگر را به رسمیت نشناسند، آینده مدنظرشان شامل دیگری نبوده و با حذف او معنادار خواهد بود. از همینرو شاید اولین پاسخی که بتوان به این سوال داد، همین چندین آینده داشتن ایران باشد.
چندین آینده بودن ایران میتواند مشکل بسیار لاینحلی بنماید زیرا یک کشور، شهر و یا جامعهای انسانی، از آن رو که یک واحدی عینی است و پهنهای واحد از جغرافیا را اشغال کرده است، ضرورتا یک آینده خواهد داشت. نتیجه تباین در آیندههای مد نظر، نمیتواند به آیندههایی متفاوت برای یک واحد منجر شود و از این رو ضرورتا یک پایان حذفی در کار خواهد بود. اما حذف آتیه، حذف یک امکان یا پیشبینی نیست، بلکه حذف یک امکان زیست و عمل سیاسی-انسانی هست. حذف آتیه تنها با حذف آتیهبینان و یا واحد سیاسی ممکن خواهد بود. آنچه در عمل و در خلال زیست سیاسی تاریخ معاصر ایران به کرات تجربه شده و میشود. وقتی رویدادی رخ میدهد، همگان به دو دسته متخاصم تقسیم میشوند و یا حتی وقتی چند دسته، چیزی واحد را میبینند.
مساله اینجا در نفی تکثر و چندصدایی بودن نیست که تکثر ضرورت وجود انسانی است. مساله اینجاست که آینده یک واحد سیاسی از منظر تکثر اجتماعی قابلیت پذیرش، گفتگو و تعامل با دیگران را داشته باشد به عبارتی دیگر، پیششرط حل مشکلات ایرانی، پذیرش آن است که مناظر مختلفی در پی حل این مشکلات هستند و چنین نیست که تنها یک دیدگاه همه چیز را ببیند و بتواند مشکلات را تدبیر کند. آیندهای انحصارگرایانه، امکان هر راهحل و دیدگاه دیگر را از بین میبرد. بدون ماندن ایرانِ متکثر، ترسیم آیندهای واحد ممکن نیست، به معنایی دیگر، بدون احترام و موضوعیت بخشیدن به وحدتی به نام ایران که ظرفی برای مظروف اندیشه و اندیشهورزان متکثر است، آینده ایران همراه با خشونت و حذف دیگری خواهد بود. آنچه در انقلاب اسلامی تجربه شد، بر آشوبیدن تکثر ایرانی بر علیه وحدت پهلوی بود، آنچه در پس از خود، وحدتی ایجاد کرد که روی خوشی با تکثرِ انقلابی نداشت، هر چند به نظر، اکثر جریانهای سیاسی آن دوره به دنبال تحقق ایدهآل مد نظر خود بودند.
در آغاز چهل و ششمین سال جمهوری اسلامی، در پاسخ به پرسش مهمترین معضل ایران، پس از چند آیندهدار بودن ایران، وضعیت زیست محیطی ایران رخ مینماید. وضعیتی که فارغ از تکثر مناظر سیاسی وجود دارد. این مشکل چنان است که هر کسی با هر رای و نظری آن را باید ببیند و الا رای و نظری در خصوص واقعیت نیست. در حالی که چند سال مدام است خبر وخیم دریاچه ارومیه و بسیاری از آببومهای ایرانی تکرار میشود، آرام آرام شهرهای بزرگ یا بسیاری از مراکز استانی در هالهای از آلودگی هوایی خفه میشوند. هرچند بحران محیط زیست معلول باشد و به سامانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما بازگردند اما خود این معلول، به صورتی واضح و متمایز پیش روی هر کسی است. آنقدر بحران محیط زیست برجسته است که فرادستان و فرودستان فعلی و آتی را درگیر خود کند. هر دیدی سیاسی، فارغ از جایگاهش در جریانهای موجود که این مسئله نبیند و برای آن پاسخ عملی و معقول نداشته باشد، غیرقابل اتکا، باور، کارآمدی و راهگشایی است. محیط زیست مسئلهای است که باید اصلاحطلب، اصولگرا و هر جریان دیگری ایرانی آن را ببیند و در خصوص آن صورتبندی و تحلیل داشته باشد.
اگر این دو معضل را کنار هم بگذاریم، شاید بتوان، به راهحلی غیرایدئولوژیکتر نزدیک شد. این را از آنجا میگویم که معضل چندآیندهدار بودن برای ایران، هر لحظه گفتگو را نیز در تنگنا قرار میدهد به طوری که در آستانه هر انتخاباتی، بحث چندان داغ میشود که گویی طرفین بحث، ایرانی و انیرانی هستند. هر طرف دیگری را به ضد ایرانی بودن متهم میکند و خشونت آتی، خشونت محتمل در فقدان گفتگوست. اما در این میان، محیط زیست چون مصداقی از عینیت، آنچه هر سوژه ایرانی تنها با دیدن آن خود را میتواند ایرانی معرفی کند، رخ مینماید. گذار از محیط زیست به آینده ایران، نشاندادن مسائل به جای مناظر است. مراد آن است که آنچه مهم است، نه شرکت یا عدم شرکت و نه رای به این و یا آن فرد یا ائتلاف که مسائلی است که قرار است این مناظر به آن پاسخ دهند. درست است که انتخابات تعیین کننده مشارکتی بودن یک نظام سیاسی است اما هم نهادهای مردمسالار و هم نظام سیاسی رو در روی واقعیاتی هستند که باید آنها را ببینند.
مسئله محیط زیست که در برگیرنده نحوه مدیریت تاکنون کشور میتواند باشد، پای همه جناحها را به میان کشیده است. غفلت از محیط زیست و عدم تامل در آن چنان دامنگیر است که اپوزوسیون را هم درگیر خود میکند. دعوت به طرح پرسش و پیشنهاد پاسخ، آینده ایران را بیشتر تضمین میکند تا درگیر شدن در تفکر سلبی و یا ایجابی. جریانهای سیاسی از آنجا که از بدنه صنفی و اجتماعی برنخاستهاند، تنها در حال اثبات حقانیت سیاسی خود و نفی دیگری هستند. آنها فضا را دوقطبی میخواهند و فارغ از گفتگو و به رسمیت شناختن دیگری و حتی دیدن مسائل عینی ایرانی. از این رو در آغازین روزهای چهلوششمین سال از جمهوری اسلامی، به نظر میرسد آیندهدار کردن ایران از منظر پذیرش تکثر ایرانی و توجه به مسائل عینی و اضطراریی چون محیط زیست خواهد گذشت.»
انتهای پیام