انتخابات در دوراهی تردید؛ حتما تامل کنیم
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار دادهاست، نوشت:
زندگی، به کرات، انسان را در برابر چند راهی ها قرار می دهد تا نگزیر از انتخاب شود. این ناگزیری هم می شود شبیه امتحان. اگر تامل کرده باشم می بینیم، انتخابات و امتحانات، دو کلمه هستند با تعداد حروف برابر. از هشت حرف، پنج تای آن مشترک است. به لحاظ مفهومی هم می توان گفت میانشان یک رابطه معنادار برقرار است. اگر اولی را درست انجام دهیم در دومی به توفیق می رسیم.
قبولی در امتحانات سهم کسانی است که درست انتخاب می کنند. چشم بستن بر اولی، انسان را اساسا در معرض دومی قرار نمی دهد که بتوان برجا نشست و به ابر و باد و مه و خورشید فلک چشم داشت که شاید برایش موفقیت را رقم زنند.
انتخاب را باید به عنوان یک بایستگی در حیات پذیرفت. ما مدام بر سر دوراهی ها و چند راهی هایی هستیم که باید دست به انتخاب بزنیم. منتها بیشتر اوقات فقط خود ما و خانواده ماست که از انتخاب ما منتفع یا متضرر می شود برخی اوقات هم در آزمونی قرار می گیریم که در نفع و ضرر، یک ملت با ما سر سفره می نشینند. اینجاست که باید بیشتر دقت کنیم.
امتحانِ انتخابی چنین خیلی سخت است. به تعداد نفس هامان باید تامل و تفکر کنیم در کاری که باید انجام دهیم. من نمی خواهم همه چیز را سفید جلوه دهم. حتی نمی خواهم پای مقدسات را به میان بیاورم. سنگ های قیمتی ارزش ها را هم نمی خواهم در کفه ترازویی بگذارم که کفه دیگرش را صندوق های رای قرار داده باشند. به کسانی که از همین حالا شناسنامه خود را لب طاقچه گذاشته اند هم -ضمن احترام – کار ندارم. روی سخن با کسانی است که هم حرف دارند و هم دغدغه و هم برای ایران و انقلاب، دلشان در هر شرایطی می تپد.
من فقط خودم را و شما را به فکر کردن دعوت می کنم. به این که شرکت در انتخابات- با همه اما و اگر هایی که می توانیم هرکداممان شمار کنیم- چه نتایجی می تواند داشته باشد . به این که جمعه انتخاب را از صبح تا انتهای شب بخوابیم برای بیداری مان چه رهاوردی خواهد داشت. من می گویم فکر کنیم. عاقل آن نیست که میان خوب و بد، بر خوبی دست می گذارد. عاقل کسی است که در شرایطی که سخت می پندارد، در زمانی که نگاه صددرصد سازگار با انگاره های خود نمی بیند، دست به انتخاب بزند. دستِ کسی را بگیرد که فاصله کمتری با او دارد. پشت کسی بایستد که از میان دیگران به او و فهم او و نگاه سیاسی او نزدیکتر است. این سیاسی ترین انتخاب و در عین حال عاقلانه ترین کنش است برای اهل سیاست.
البته اگر پُشتِ دیوارِ “نه” ایستاده باشیم کسی را نخواهیم دید اما اگر در را باز کنیم و چشم بگردانیم، از “روزنه” های باز شده، کسانی را خواهیم یافت که نگاه شان و دغدغه هاشان و حرف هاشان با ما فاصله ای ندارد. عقلانیت سیاسی می گوید، انتخابِ اینان هم بر قهر ترجیح دارد و هم بر خالی ماندنِ میدان که بستر موفقیت برای کسانی می شود که بیشترین فاصله را با ما دارند. کسانی کی یقین داریم حضورشان در جایگاه های تصمیم ساز و تصمیم گیر- با نگاه ما- با منافع ملی نمی خواند. ما اگر به خود و نگاه و جناح خود فکر کنیم حق داریم دیوار قهر را بالاتر هم ببریم اما اگر به ایران و انقلاب بیندیشیم، باید بر خود و خواست خود چشم بپوشیم و در سخت ترین شرایط، درست ترین راه را برویم. دوباره می گویم؛ نه پای مقدسات را به میان می کشم و نه حتی به چشم دشمن توجه می دهم که انگشت در آن کنیم. فقط می گویم عاقلانه تامل کنیم، همین!
انتهای پیام
آفرین به شما که شهامت جو شکنی دارید.
سلام جناب بنی اسدی
روز شما بخیر
آخرین انتخاباتی که بنده در آن شرکت کردم مربوط به دور قبل انتخابات ریاست جمهوری بود. من در آن انتخابات با خودم اتمام حجت کردم که «اگر» گشایش قابل توجهی در امر حکمرانی و وضعیت کشور مشاهده کردم، در این صورت در انتخابات بعدی هم شرکت میکنم.
از آن زمان تا به امروز نه تنها گشایش قابل توجهی در امر حکمرانی مشاهده نکردهام، بلکه روزنههای متعددی نیز بسته شدهاند.
با این حال بنده باز هم قصد «داشتم» که در این انتخابات هم شرکت کنم، اما هیچ کاندیدایی که «حتی به حد کفایت» به جهتگیریهای بنده نزدیک باشد را هم در حوزه انتخابی که در آن قرار دارم پیدا نمیکنم. حتی نزدیکترین رویکردها به جهتگیریهایی فردی مثل من، به شدت با آن چیزی که «کفایت» کند فاصله دارد؛ به خصوص در بین نامزدهای خبرگان.
در چنین شرایطی چه راهی جز رای ندادن در پیش روی بنده هست؟ اینکه به زور خودم را راضی کنم که به نزدیکترین فرد در دورترین ذهنیت سیاسی-اجتماعی نسبت به خودم رای بدهم؟ آیا به هر قیمتی باید رای داد؟
هیچ شکی نیست که مشارکت در انتخابات پیامدهای مثبتی دارد، اما آیا به هیچ عنوان پیامدهای منفی نداشته و ندارد؟ آیا فقط من به عنوان رایدهنده باید «هر بار» خودم را متقاعد کنم که برای پیامدهای مثبت هم شده مشارکت داشته باشم در انتخابات؟ نظام حکمرانی کشور در این قبال وظیفهای نداشته و ندارد؟ آیا انصاف است اکثر مواهب بالا رفتن مشارکت متعلق به نظام حکمرانی باشد و اکثر هزینههایش متعلق به من رایدهنده مخالف؟
بنده نقدی نسبت به افرادی که میخواهند در این انتخابات شرکت کنند ندارم. حتماً شرایط را با تراز خود سنجیدهاند و در محاسباتشان پیامدهای مثبت شرکت در انتخابات بر پیامدهای مثبت آن غلبه داشته. اما سنجش بنده از شرایط فعلی چنین چیزی را به من نشان نمیدهد، و بهترین گزینه در چنین شرایطی که بنده در آن قرار گرفتهام عدم شرکت و ارائه رای هست.