دغدغه شریف ابتذالزدایی از فرهنگ در 90 سالگی علی نصریان
احمد طالبینژاد، نویسنده و منتقد باسابقه سینما در گفتوگو با خراسان، با اشاره به ویدئوی پربازدید انتقادهای دلسوزانه استاد علی نصیریان، درباره علت بروز ابتذال در هنر و بهره نبردن از ادبیات در عرصه نمایش میگوید.
مائده کاشیان در روزنامه خراسان نوشت: «حیف فرهنگ ایرانی است که به سمت ابتذال برود»، «در شرایط فعلی جامعه ما از نظر روحی و روانی و غذای مناسب، برای یک زندگی انسانی بسیار کم دارد»، «همه چیز دارد به سمت روزمرگی، عادتهای معمول و بعضی مواقع به سمت ابتذال، پیش میرود.» اینها جملات بازیگر کهنهکار و خوشنام سینمای ایران علی نصیریان است که با بغض، اندوه و حسرت، در مراسم سیامین سال رونمایی از تقویم هنری ۱۴۰۳ بر زبان آورد. بریده ویدئوی گلایههای این هنرمند از وضعیت فرهنگ و هنر، بازتاب فراوانی در فضای مجازی داشت و مورد استقبال قرار گرفت. به همین بهانه، در گفتوگو با احمد طالبینژاد بنیان گذار ماهنامه فرهنگی – هنری «هفت»، نویسنده، منتقد باسابقه و قدیمی سینما، هشدارها و گلایههای علی نصیریان را بررسی کردیم.
حیف از فرهنگ ایران…
علی نصیریان شنبه پنجم اسفندماه در مراسم سیامین سال رونمایی از تقویم هنری ۱۴۰۳ که با حضور جمعی از اهالی هنر برگزار شده بود حضور داشت. این هنرمند در بخشی از صحبتهای خود در این مراسم گفت: «در شرایط فعلی جامعه ما از نظر روحی، روانی و غذای مناسب برای یک زندگی انسانی بسیار کم دارد و همه چیز دارد به سمت روزمرگی، عادتهای معمول و بعضی مواقع حتی به سمت ابتذال پیش میرود. حیف فرهنگ ایران است که به سمت ابتذال برود.» او همچنین گفت: «گفتند پیتر بروک نام «منطقالطیر» را گذاشته کنفرانس مرغان و آن را اجرا کرده است، من گریه کردم. گفتم وای بر ما که عرضه نداشتیم «منطقالطیر» خودمان را اجرا کنیم. منطقالطیری که آقای پیتر بروک اجرا میکند، با منطقالطیری که خودمان داریم، فرق میکند.»
جامعه غیریکدست بدون غم فرهنگ
احمد طالبینژاد با اشاره به سابقه انتقادها و گلایههایی مشابه صحبتهای علی نصیریان میگوید: «واکنشی که آقای نصیریان درباره فضای کلی فرهنگی مملکت ابراز کردند، اتفاق تازهای نیست. اگرچه ایشان همواره ستایشگر و محافظ فرهنگ و هنر ایران بودهاند، اما من به یاد دارم که از سالهای دور حتی پیش از انقلاب و مثلا 50 سال قبل آقای بهرام بیضایی درباره همین مسئله صحبت کرده بود و فیلم سازان یا هنرمندان نخبه آن زمان هم واکنش نشان میدادند.» او ادامه میدهد: «دلیلش این است که جامعه یکدستی نداریم، جامعه ما از قشرها و طبقات مختلفی تشکیل شده که هرکدام از آنها نسبت به فرهنگ و هنر دیدگاه متفاوتی دارند، به عنوان مثال در فرانسه، نه همه مردم اما به طور عمده برای تفریح میروند اُپرا و… تماشا میکنند، چون مردم پرورش پیدا کردند، فکر و اندیشه و خواسته آنها برای چنین کارهایی رشد کرده، اما در ایران عوامالناس برای تفریح میروند تئاتر میبینند، اما چه تماشا میکنند؟ مثلا «قهوهخانه زری خانم» و امثال آن که متاسفانه زیاد هم شده است، یا برای تفریح نمیروند مثلا فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» یا «آهو» را تماشا کنند که امسال کمترین فروش را داشتند، میروند «فسیل» و «هتل» را میبینند!» این منتقد در ادامه تاکید میکند: «نمیشود همه را محکوم کرد که چرا نمیروند فیلمهای خوب و نامتعارف را ببینند، چون جامعه ما یکدست نیست، نیازها و خواستهها فرق میکند و الان غم فرهنگ، غم اصلی مردم نیست، غم نان، غم اصلی آنان است. اکنون در موسیقی هم یک ابتذال کاملا ویرانگر بر آن حاکم شده، همه شبیه هم هستند و از یکدیگر تقلید میکنند.»
غفلت از بهروز کردن ادبیات کلاسیک
احمد طالبینژاد درباره بخش دیگری از صحبتهای علی نصیریان که به غفلت از ادبیات اشاره کرده و گفته بود: «گفتند پیتر بروک (کارگردان بریتانیایی تئاتر) «منطقالطیر» را با نام کنفرانس مرغان اجرا کرده است، من گریه کردم. وای بر ما که عرضه نداشتیم «منطقالطیر» خودمان را اجرا کنیم.» توضیح میدهد: «یکی از مهمترین نکات صحبتهای آقای نصیریان این است که ما منابعی غنی در ادبیات کلاسیک و معاصرمان داریم که میتوانند پشتوانه سینما، تئاتر و حتی موسیقی باشند و از این منابع غافل هستیم. بله پیتر بروک قبل از انقلاب در جشن هنر، نمایش منطقالطیر عطار را اجرا کرد و خیلی هم موفق بود، اما ما چند کارگردان داریم که چنین کارهایی انجام بدهند؟ البته تک و توک سراغ این کارها رفتند، اما نه به آن شکل که بتوانند اثر را بهروز کنند.» او ادامه میدهد: «مثال همیشگی من در ادبیات کلاسیک، داستان بر دار کردن حسنک وزیر از تاریخ بیهقی است.
این یکی از مدرنترین داستانهای کلاسیک ما و تنها داستان در ادبیات کلاسیک ایران و جهان است که با فلشبک آغاز میشود. یعنی وقتی شروع میکنیم به خواندن این حکایت، از سرنوشت شخصیتهای آن باخبر میشویم، بعد به قول خود بیهقی «آنگاه به سر قصه خواهیم شد.» این داستان کاملا ظرفیت دارد که بهروز شود، اما اجازه نمیدهند چون میگویند حسنک قرمطی بوده و چنین ممانعتهایی وجود دارد. کدام یک از داستانهای شاهنامه تبدیل به فیلم شد؟ غیر از «شیرین» کیارستمی، کدام یک از داستانهای نظامی گنجوی تبدیل به فیلم شد؟ «شیرین» هم یک فیلم ضدسانسور است، یعنی در فیلم حکایت خسرو و شیرین را میشنوی، اما نمیبینی، تنها واکنش تماشاگران را میبینی. چنین کارهایی بسیار کم انجام شده است، متاسفانه فیلم سازان ما به فرهنگ ملیمان توجه ندارند و ادای سریالهای خارجی را درمیآورند.»
ممیزی و کمبود فیلم سازان متعدد توانمند
این منتقد باسابقه در پاسخ به این سوال که علت بیتوجهی به ادبیات را محدودیتهای موجود یا کمکاری فیلمسازان میداند، گفت: «هر دو و البته ممیزی در اصل قضیه است. از رفتن به سوی موضوعاتی که در ادبیات ما وجود دارد و شاید با معیارهای اخلاقی حاکم بر جامعه امروز همخوانی ندارد، ممانعت میکنند. در حالی که این داستانها در ایران اتفاق افتاده و در دورههایی مخاطب هم داشته است. مثلا نمیتوانید موضوع عشق را از ادبیات ایران، چه شعر، چه داستان، حکایات یا منظومههایمان جدا کنید، اما ممنوع است. چند فیلم عاشقانه در سالهای اخیر ساخته شده که شور عشق را در جوانها برانگیزد تا این قدر خشونت در وجودشان نهادینه نشود؟ درباره کارگردانها هم، فیلم سازان اصیل ما از جمله تقوایی، مهرجویی، کیمیایی و بیضایی، بعضی مجبور به کوچ شدند و بعضی هم روی در نقاب خاک کشیدند. در نسل جوان هم جز تعداد انگشتشماری که میراثدار آن نسل روشنفکر بودند، بقیه یک مشت بچه پولدار یا آقازاده هستند، یا روابطی دارند که وارد فیلم سازی میشوند و خوشبختانه بیشتر از یک یا دو فیلم نمیسازند، چون ظرفیت و توان لازم را ندارند. اینها با ادبیات و فرهنگ ما بیگانه هستند. در میان فیلم سازان کسانی هستند که نه تاریخ و نه ادبیات خواندهاند، اگر هم بخوانند چیزهایی مطالعه میکنند که حال و هوای غربگرایانه داشته باشند.»
صحبتهایی تاثیرگذار که اثر ندارد
احمد طالبینژاد در پایان درباره تاثیر احتمالی صحبتها و گلایههای علی نصیریان میگوید: «آقای نصیریان پیر دِیر است و چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب همواره سعی کرده در مسیری حرکت کند که از ابتذال دوری کند. حرف او در 90 سالگی باید تاثیر بگذارد، اما این که تاثیر میگذارد یا نه معلوم نیست، چون من مطمئن هستم که مسئولان امور فرهنگی و هنری به خصوص تئاتر ما، اصلا اسم «پیتر بروک» را نشنیدهاند، چه برسد به این که بدانند او چقدر در حوزه ادبیات ایران کار کرده است، مثل آن نماینده محترم مجلس که اسم «موزه لوور» را نشنیده بود! این افراد هم همین طور هستند.»
انتهای پیام