«اصلاحات ژاپن چهاردهه پس از اصلاحات امیرکبیر شکل گرفت»
حسین آبادیان از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران گفت: مسئله در تاریخنگاری ما این است که متمرکز بر روایت ایدهها و اندیشهها هستیم و گرفتار جهات ایدئولوژیک شدهایم. تلاشی که قصد داریم انجام بدهیم این است که تاریخ معاصر را نه صرفاً از دریچه ایدهها بلکه از سر ضرورتهای اقتصادی و جغرافیایی بررسی کنیم. ایدهها در نسبت با ضرورتها باید در نظر گرفته شوند.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نوشت: «حسین آبادیان، استاد دانشگاه و از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران در نشست «فهم تحولات امروز جهان در امتداد جغرافیای سیاسی قرن نوزدهم» بحث خود را اینگونه آغاز کرد و گفت: به تفاوت پژوهش در مراکز تحقیقاتی خود و بقیه جهان اشاره میکنم. بسیاری از وقایع تاریخی ریشه در پژوهشهای تاریخی اواخر قرن هجدهم دارند.
مثلاً درباره مسئله نژادی و نژاد آریایی مطالب زیادی میشنویم؛ این مسئله به اواخر قرن هجدهم برمیگردد که خود نیازمند بحث مفصلی است. میان قدرتهای اروپایی اختلاف وجود دارد هر چند که همه عضو اتحادیه اروپا هستند. درست است که کشورهای راوپایی با هم مشترک هستند اما هر کدام منافع خود را دنبال میکنند.
او افزود: تمایل من این بوده است که وقایع را به صورت جزئی و در پرتو کل ارزیابی کنم. مثلاً اگر انجمن ایران جوان را نشناسیم نمیتوانیم مشروطه ایران را بشناسیم. اگر ندانیم لورنس عربستان چه کسی بود نمیتوانیم مسئله کلیتر تحلیل کنیم. اینکه به کشروها ناسازا بگوییم مشکل را حل نمیکند.
آبادیان ادامه داد: ماجرای مناطقی که عقبمانده نامیده میشوند به اوایل قرن نوزدهم و هجدهم برمیگردد. نخستین جایی که کمپانی هند شرقی سرمایهگذاری کرد بنگال بود و مرکزش کلکته. آنجا اولین نقطهای بود که انگلیسیها در آن استقرار پیدا کردند. اینکه چرا آنجا سرمایهگذاری کردند مسئله مهمی است. هر اتفاقی افتاده است از اینجا آغاز شده است. به مرور دامنه این سرمایهگذاریها گسترش پیدا کرده است تا سریلانکا و دیگر کشورها. هدف اصلی حفاظت از هندوستان بود. تهدید از ناحیه روسیه وجود داشت. برای همین ضربهگیر درست میکردند. اختلافاتی که وجود داشته است به رقابتهای تاریخی برمیگردد که از زمان صفویان وجود داشته. بریتانیا در رقابت با تزارها دبنال این بودند که دولت حائل درست کند. یکی از آنها در تبت بود. نقاطی مانند نپال تا کشمیر نیز چنین وضعیتی داشتند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران تاکید کرد: ممالک محروسه فدرالیسم نبوده است و این مفهوم درباره ایران معنا ندارد. مثلاً درباره آلمان معنا دارد زیرا کشوری به نام آلمان وجود نداشته است بلکه شاهزادهنشینهایی بودهاند که با هم متحد میشوند. ایالات متحده آمریکا نیز چنین بوده است. ایران همیشه کشور بوده است. البته این به معنای شعارهای نژادپرستانه نیست.
او ادامه داد: از نیمه دوم قرن نوزدهم شرکتی به نام شرکت کشتیرانی هند بریتانیا تاسیس شد که در تمام مناطق حاشیه خلیج فارس فعالیت میکرد. تمام تلاشی که برای تسلط بر شرق آفریقا و خلیج فارس وجود داشته برای این بوده است که محصولات کمپانی هند بریتانیا را عرضه کنند. به دنبال این بودند که مدیترانه را به دریای سرخ و خلیج فارس مرتبط بکنند زیرا به این شکل راه تسلط بر دریای عمان و شرق هند هموار میشد. برای ممانعت از نفوذ روسیه بر این منطقه تلاشهای زیادی انجام دادند. همچنان نیز روسها تلاش میکنند بر دریای سیاه مسلط شوند و جنگ کریمه نیز به همین دلیل اتفاق افتاد. هدف این بود که از طریق دریای سیاه وارد مدیترانه شوند و بعد دریای سرخ.
آبادیان افزود: مناطقی مانند برمه نیز بسیار مهم هستند. اولین جایی که شرکت نفتی تاسیس میشود نیز در برمه است. میان برمه و ایران ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ نخستین سرمایهگذاری نفتی اینگونه اتفاق میافتد. انگلیسیها تلاش میکردند سلطه خود را تحکیم ببخشند اما با رقیبی قدیمی یعنی آلمان مواجه بودند. آلمان در منطقه تانزانیا یک مستعمره داشت که نامش مجمعالاجزایر زنگبار نامیده میشد. اینجا موقعیتی استراتژیک داشت. انگلیسیها برای افزایش نفوذ خود باید بر دریاچه ویکتوریا مسلط میشدند. انگلیسیها تلاش کردند از طریق خط آهن این منطقه را به دریاچه وصل کنند. تسلط بر دریاچه ویکتوریا باعث تسلط بر همه مناطق اطراف آن شد.
او ادامه داد: پس از اینکه متوجه شدند در افریقای جنوبی نیز منابع مهمی وجود دارد به آن منطقه نیز توجه کردند. زمانی که ناپلئون در شمال آفریقا مشغول بود، انگلیسی در جنوب فعالیت کردند و تلاش کردند بقایای کمپانی هند شرقی هلند را غیرفعال کنند. مراکش نیز بسیار اهمیت داشته است که بسیاری از قدرتهای اروپایی در آنجا فعالیت میکردند. مراکش سهمیه فرانسویها بوده است و آنها در قرارداد خود با سلطان مراکش تضمین کردند که در صورت وقوع شورش داخلی، ارتش فرانسه وارد شود. آلمانیها با این مسئله مخالف بودند.
این استاد دانشگاه به تحولات بلغارستان اشاره کرد: این منطقه نیز به دریای سیاه دسترسی داشت و توجه قدرتها را جلب کرده بود. همزمان شورشی در بوسنی و هرزگوین و مونته نگرو اتفاق افتاد که باعث تحول جغرافیای سیاسی منطقه شد. این مناطق تحت تسلط بریتانیا قرار گرفتند. بلغارستان مستقل شد و قبرس توسط لرد کیرشنر به دست انگلیسیها افتاد. تسلط آنها بر قبرس راه را برای نفوذ بر فلسطین و سوریه و اردن هموار کرد. اینها مراحلی مهمی در تجزیه عثمانی بودند.
او ادامه داد: در فلسطین تشکیلاتی تاسیس میشود که هدفش آبادکردن فلسطین بوده است. همراه لودویگ کیرشنر شخص دیگری وجود داشت که با ایران نیز ارتباط داشت. این دو شخص نقش مهمی در تجزبه عثمانی و شکلگیری کشورهای جدید داشتند. لودویگ کیرشنر یهودی نبود اما مسیحی صهیونیست بود. سوریه همیشه برای قدرتها مهم بوده است و همچنان نیز این مسئله را میبینیم.
آبادیان افزود: از جمله کسانی که به ایران میآمدند میتوان به یک جغرافیدان به نام هانتینتون اشاره کرد که به فلسطین نیز رفته بود. او در بلوچستان پژوهش میکرد. اولین کسی که طرح مزارع اشتراکی را در فلسطین اجرا کرد لودویگ کیرشنر بود. او به ایران نیز آمد و یکی از بازیگران سیاسی آن مقطع بود.
او درباره تحولات ژاپن گفت: درباره ژاپن واقعاً آگاهی کمی داریم. تا سال ۱۸۶۸ ژاپن در انزوا به سر میبرد. شوگانها مرزها را بسته بودند. آنها اروپاییها را وحشی مینامیدند. ژآپن به معنایی ملوکالطوایفی اداره میشد و هر منطقه دست یک خان بود و یک امپراتور نیز وجود داشت. در دوره میجی بود که تحولات اساسی رخ داد. اصلاحات ژاپن حدود چهاردهه پس از اصلاحات امیرکبیر شکل گرفت. ژاپن کشور عجیبی است. به نظر من پیشرفت این کشور مانند پیشرفت اروپای غربی نیست بلکه آنها مقلدان خوبی هستند. آنها متصل به کمپانیهای بزرگ غربی هستند. این مسئله از همان دوره اصلاحات شروه شده است. نوسازی ژاپن با انگلیسیها آغاز میشود.
او ادامه داد: استعمار بریتانیا در تلاش بود تا بر مناطقی مانند هنگ کنک تسلط پیدا کنند. شروع عصر میجی با مسافرت تعدادی از دیپلماتهای انگلیسی شروع شد. دانشجویان ژاپنی به انگلیس عازم شدند و پس از دو سال برگشتند. آنها پیشگامان غربگرایی در ژاپن بودند. ناسیونالیسم ژاپنی نیز در همان زمان شکل گرفت. کسانی مانند فرانسیس برینکلی به ژاپن رفتند و حدود چهل سال در آنجا ماند. تا جایی که اطلاع دارم او اولین کسی است که در تاریخ ژاپن به عنوان فردی غیرژاپنی با زنی ژاپنی ازدواج کرده است. تحصیلات او نظامی بود و اولین آکادمی علوم نظامی را او تشکیل داد. مناسبات بریتانیا و ژاپن بیدلیل نبود. انگلیس میخواست مقابل نفوذ روسیه در منچوری بایستد. در سال ۱۹۰۴ ژاپن روسیه را شکست داد و به تدریج ژاپن به قدرت جهانی تبدیل شد. زمانی که انقلاب مشروطه در ایران رخ داد روسیه بسیار ضعیف بود.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در پایان سخنانش گفت: ژئوپلیتیک کنونی در همه جهان تحت تاثیر رقابتهای استعماری شکل گرفته است. با جدا شدن مصر از امپراتوری عثمانی این روند آغاز میشود.»
انتهای پیام