خرید تور تابستان

چرا گاهی نمی‌توانیم آدم‌ها را دوست داشته باشیم؟ | مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان درسگفتار معرفت شناسی باور دینی را در کانال تلگرامی خود منتشر کرده‌است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید

«اينكه ما نمی توانيم آدم‌ها را دوست بداريم به دليل اين است كه به آشكارگی حقيقت قائل هستيم و می گوييم كه حقيقت بسيار آشكار است و آن حقيقتِ آشكار هم پيش ماست و هر كس كه به اين حقيقت آشكاری كه پيش ماست، معتقد نيست اين مقابل حكم عقل است. خوب آدم با آن فرد نمي‌تواند دوستي كند،‌ رابطه داشته باشد.

اما اگر كسي بگويد آشكارگی حقيقت يك چيز غلطي است و حقيقت آنقدر آشكار نيست و اين معنايش اين است كه هم من در تاريكي‌ها در حال قدم‌زدن هستم و هم رفيقم كه مخالف من است در تاريكي قدم مي‌زند. اينكه مولانا مي‌گويد: ما كه كورانه عصاها مي‌زنيم / لاجرم قنديل‌ها را بشكنيم

يعني همه ما داريم قنديل می شكنيم. نگوييد كه ما قنديل نمي‌شكنيم و هر قنديلي در عالم است را بقيه شكسته‌اند؛ نه آقا، همه ما در تاريكی عصا مي‌زنيم. من بارها و بارها گفته‌ام كه علت اين كه عده‌اي قدرت تحمل و دوست داشتن مردم را ندارند، نه بدان علت است بدذات‌اند؛ بلكه چون يك ايده غلطي دارند، آن ايده غلط اين است كه حق واضح است و هر كسي كه مخالف با اين باشد را نمي‌توان دوست داشت. براي همين هميشه طلبكارانه، هميشه از موضع بالا، هميشه با خشونت و هميشه با بگير و ببند و زدن و بردن رفتار مي‌كند.

ولي اگر گفتند كه آقا عالم تفسيرهاي عديده برمي‌دارد. يك نسخه‌اب است كه به تعبير اميرالمؤمنين (ع) حَمّال ذووجوه است، يك تفسير را ما داريم، يك تفسير را بودايي‌ها دارند، يك تفسير را وهابی دارد، يك تفسير را سنی دارد و… خب ميیتواند با همه يك زندگي با مدارا و با شفقت و با عشق و محبت داشته باشد. باور كنيد اگر شما معتقد باشيد كه حق پيش شماست، نمی توانيد اكثر انسانها را دوست داشته باشيد و اين توان را از خودتان مي‌گيريد. اما اگر بگوييد كه همه ما آدمهايي هستيم كه در تاريكي قدم مي‌زنيم، گاهي جاها به حق مي‌رسيم، گاهي جاها به حق نمی رسيم، بعضي‌ جاها درست مي‌رويم و بعضي‌ جاها درست نميی رويم، گاهي جاها به كسی تنه می زنيم، آن وقت همه می توانيم به همديگر محبت و شفقت داشته باشيم. من واقعاً و جداً اعتقادم بر اين است كه اكثر خشونت‌هاي موجود به خاطر يك تز غلط است و خدا شاهد است اين تز منشأ قرآني و روايي ندارد و آن اين است كه حق، واضحِ واضح است و همانی است كه ما داريم، پس هر كسي كه با اين مخالفت كرد، محارب حكم عقل است و نمي‌توان با او آشتي كرد. چون با يك چيز واضح مخالفت مي‌كند. اين به مصلحت و حق هم نيست، به دليل اينكه در مقام نظر هم مشكل دارد.

چون يكي از بزرگترين گزاره‌هاي شما كه خدا وجود دارد را در نظر بگيريد، كجاست حكم عقل واضح كه مي‌گويد خدا وجود دارد؟ اما اينكه تا گفتيم كجاست حكم عقل واضح كه خدا وجود دارد،‌ معنايش اين نيست كه خدا وجود ندارد. نه، بايد معتقد باشيم كه ما عاشق خدا شديم، دليل هم ندارد. يك سري آدمهایی هم هستند كه عاشق يك خدای ديگری شده‌اند، يك سري هم عشق هيچ خدايي در دلشان نيست. نه اينكه ما استدلال داريم و بقيه بدون استدلال هستند.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. این فرمایشات ادامه همان ایده ای است که میگوید واقعیت فی نفسه دست نیافتنی است و الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق و همان هرمنوتیک فلسفی.
    ولی این فرمایشات باسیره علمی و عملی معصومین ناسازگار است.

  2. حقیقت مگر می تواند متعدد باشد؟ به هر حال حقیقت یکی است و آن هم این است که به هزاران دلیل خدا وجود دارد. هر ادعایی غیر از این باطل است باز هم به هزاران دلیل!
    آقای ملکیان به گونه ای سخن نگویید که گویا قرار است همگان را راضی کنیم.تفکر پلورالیسم از اساس باطل است.

  3. مدل خوبی نیست
    با این مدل داعش را هم می توان دوست داشت
    اما واضح است ک داعش در تاریکی هستند
    هیتلر هم در تاریکی است
    استعمارگرانی که میلیونها انسان را در آفریقا قتل عام کردند و یا به بردگی کشیدند هم در تاریکی بودند
    دلیلی ندارد اینها را دوست داشته باشیم
    خود ایشان گرفتار یک پیش فرضی هستند که فکر می کنند واضح است:
    همه را باید دوست داشت.
    اما باید بپذیرند که این مطلب را در تاریکی عقل خود ساخته اند. لزومی ندارد انسان همه را دوست داشته باشد و دوست داشتن هیتلر و داعش کاری اخلاقی نیست.

  4. بخشی از حقیقت خیلی روشن است
    مثل اینکه کودک کشی بد است.
    کسانی که کودکان را می کشند را نیز نباید دوست داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا