رنج و گنج یک سیاستمدار
کیومرث اشتریان در یادداشتی درباره ی آیت الله هاشمی رفسنجانی با عنوان «رنج و گنج یک سیاستمدار» روزنامه ی شرق نوشت:
سیاستمداربودن رنجهای بیشمار و هزینههای فراوان دارد: یک سیاستمدار در پیشگاه قضاوت دائمی نخبگان و عوام؛ در معرض نفرتِ محرومانِ از منصب و منزلت و نام و نان؛ در ورطه حسادت رقیبان و گرفتار زیستن در بدنامی ناکسانِ بیهنری که در پی جاه و مقام و نان و نام به سیاستمداری روی آوردهاند، قرار دارد که بر حیات و ممات او سایه افکنده است. سیاست، عرصه انتخابهای اقتدارآمیز است و این مهم با نارضایتیهای گوناگون توأم است. اعمالِ قدرت، لازمه زندگی سیاسی است و سیاستمدار ناگزیر از اعمال زور. سیاست، جنگ قدرت است و دشمنیابی، دشمنتراشی و دشمنستیزی به حرفه روزمره یک سیاستمدار تبدیل میشود که از قضا مرزهای روشنی هم ندارند. قضاوتهای دیگران در باب یک سیاستمدار آلوده به حب و بغضهای بسیار است. شایعات و ابهام پیرامون زندگی او بهراحتی و بدون هیچگونه تحقیقی نزد مخالفانش باورپذیر میشوند و دشمنان وی دقیقا از همین ابهامها سوءاستفاده میکنند. زندگی سیاستمدار البته همواره در معرض انتخابهای «درست» و «نادرست» است. سیاستمدار، گاه اشتباه و خطا و گاه دقیق و درست عمل میکند و این لازمه زندگیهای پرهیاهوی سیاسی است. کیست که اشتباه نکند؟ اما اشتباه سیاستمدار همواره بزرگنمایی میشود و جامعه و مخالفان، بیرحمانه با آن برخورد میکنند و این بزرگترین رنج یک سیاستمدار و بسیار رقتآور و ترحمبرانگیز است.
نزد دشمنانِ زیرک و عوامِ محروم از منافع دنیوی، هاشمی صاحب برج و باروها و ملک و املاک فراوان بود و باغهای پسته و راغهای خجسته، داغهای برجستهای بر پیشانی او زده بود که او را مستحق هرگونه بهتان ناجوانمردانه میکرد. دلسوزان او و مخالفان فکریاش، البته بر ضرورت فاصلهگیری او از برخی نزدیکان بیملاحظهاش تأکید میکردند.
هاشمی، در یک کلام، سیاستمدار بود و لازمه زندگی سیاسی او همین انتخابهای روزمره معطوف به قدرت بود. اخلاق، جز در مواردی معدود و متکی بر فطرت و وحی الهی، دامنهای قابل تفسیر و آلوده به نسبیت دارد. اخلاقیزیستن یک سیاستمدار نیز در همین ورطه پرمناقشه و هولبرانگیز گرفتار است. ازهمینروست که برای سیاستمدار اخلاقگرا، عرصه بسیار تنگ و محدود است. باید با بدنامی سیاستمداربودن گذران عمر کند. از سویی، باید حدود دینی و ملی را برای خود تعریف و رعایت کند، و از دیگر سو به اعمال قدرت یا مبارزه بر سر آن بپردازد. سختی کار به حدی است که از دید بسیاری کسان، سیاستورزی با اخلاق کنار نمیآید و عطای سیاست را به لقای آن میبخشند و دامن زهد از سر بازار قدرت بر میکشند و محبوبیت را به نفرت عوام و خواص ترجیح میدهند. بنا بر آنچه گذشت، لازم است که حرفه سیاستورزی و سیاستمداری در کشور ما مورد بحث و ارزیابی فراوان قرار گیرد و از آن اعاده حیثیت شود و عوام و خواص در معرض یادگیری دائمی درباره «زندگی سیاستمدارانه» قرار گیرند. سیاستمداری، یک حرفه لازم و ضروری برای حیات مدنی است و باید محترم شمرده و تأمین امنیت شود. از جمله مهارتهای زندگی، مهارتهای زندگی سیاسی است تا همگان بتوانند سره را از ناسره در زندگی سیاسی تمیز دهند، تا یاد بگیرند که چگونه اشتباه سیاستمدار را تحمل یا اصلاح کنند، تا بتوانند ببخشند و فراموش نکنند، تا اعتماد کنند و ایمان کورکورانه نیاورند، تا کسان را از ناکسان تمیز دهند، تا رجالههای شهرتطلب را از رجال شرافتمند تشخیص دهند. امید که درس ما از زندگی و مرگ آیتالله هاشمی، درکی متناسب با زندگی سیاستمدارانه باشد. رنج یک سیاستمدار گنج پرارزشی برای زندگی مدنی ماست.
انتهای پیام