هژمونی تغییر وارونه | پاسخی به یادداشت سعید حجاریان
محمدرضا ابراهیمی در یادداشتی با عنوان «هژمونی تغییر وارونه» به یادداشت سعید حجاریان در نقد بیانیهی روزنهگشایی پاسخ داده که در ادامه میخوانید:
سعید حجاریان اخیرا در مطلبی که از طریق صفحات اجتماعی و سایت مشق نو منتشر شده است به نقد تخریبگونه بیانیه ۱۱۰ امضایی “روزنه گشایی” پرداخته است. حجاریان در این مطلب با سوال تمسخرگونه از حامیان و امضاکنندگان بیانیه مذکور میپرسد آیا اگر تنها یک نفر در انتخابات ریاست جمهوری باقی بماند دست از روزنهگشایی برخواهند داشت؟
وی زمانبندی ایده پشت این بیانیه را درست نمیداند و این چنین مینویسد: امروزه عرصه عمومی کشور با انبوهی از اخبار اعم از جنگ و غارت و فقر و غیره سر و کار دارد. بنابراین اگر نتوان یک پروژه سیاسی – فکری را بههنگام کلنگ زد، عاقبتی جز شکست برای آن متصور نیست. پرسش اول من این است که چرا بیانیهی روزنه در زمانی منتشر شد که جامعه نهتنها انتخاباتی نبود بلکه در ضدیت تام و تمام با امر انتخابات و شاید امر سیاسی قرار داشت؟
او سپس دوم خرداد را روزنه گشایی نمی داند و به طرح دلایل آن میپردازد.
متن کامل یادداشت دکتر حجاریان در دسترس است اما این یادداشت بنا دارد با تایید این جمله که دوم خرداد ماحصل روزنه گشایی نیست و موارد دیگر مطرح شده در این یادداشت دکتر حجاریان که به عنوان یک جوان دهه هفتادی احترام ویژهای برایشان قائلم بنویسم دوم خرداد روزنه گشایی نبود و این خود عیب بزرگ دوم خرداد بود.
ایشان پروژه دوم خرداد را بر اساس پرسش و نظریه احتمالی روزنهگرایان به صخره سخت خورده میخواند و آن را تایید میکند و در پاسخ دو دستاورد اصلاح طلبان دوم خردادی را اثرگذاری و انگیزانندگی عنوان میکند و در نهایت روزنهگرایی را ترجمه دفرمه و حداقلی از آن گفتمان میداند بدون اینکه به یاد داشته باشد اثرگذاری که به نوشته ایشان ساخت قدرت توانسته در مقابل آن سنگاندازی کند و برخی از پروژهها را به نقطه صفر بازگرداند تقریبا خاطرهای از اثرگذاری است. در واقع ایشان را دعوت میکنم تا از زاویهای معکوس به این انگیزانندگی و اثرگذاری نگاه کنند.
آنچه تاریخ میگوید و در نوشته ایشان هم تایید شده یعنی خواست مردم در دوم خرداد بیشترین نقش را در دوم خرداد داشت. هزاران بار گفتهاند و شنیدهایم که هیچ کس انتظار نداشت خاتمی رای بیاورد. در واقع دوم خرداد ماحصل گفتمانسازی فکری اصلاحطلبان دوم خردادی در جامعه نیست و این مردم بودند که آمدند به یک نیروی خاص که شبیه قبلیها نبوده و ژست تغییر و اصلاح گرفته و به قول آقای حجاریان تازه میخواهد نشریه بزند و حزب راه بیندازد رای داده که خواست خود به تغییر را نشان دهد.
اتفاقا آنچه دوم خرداد را از آنچه نوشتند و دیگران گفتند و مردم دیدهاند نجات میداد روزنه گشایی بود. به این معنا که در ساخت قدرت بتواند تغییری ساختاری به نفع مردم ایجاد کند و آنچه دوم خردادیها تنها نوشتنش را گویا میدانند و نه عمل کردنش را؛ به عبارتی عین متن سعید حجاریان: هر نیروی سیاسی، فارغ از سرمایههایاش (اعم از سرمایه انسانی، مالی و…) برای پیشبرد اهدافاش نیازمند سطحی از مذاکره (به بیان من، «چانهزنی») است.
القصه برای آقای حجاریان که مانند بازرگان در دهه ۶۰ سختی کلنگ زنی یک پروژه سیاسی برای روزنه گشایی در جامعه بسته به تغییر حتی تغییر در ظاهر انقلابی را نچشیده و اتفاقا باز هم در آن زمان در صف اکثریت منتقد و منقطعکننده جامعه بود روزنه گشایی پروژهای شکست خورده است. البته که فهم این موضوع برایشان با توجه به سابقهشان سخت است که بیانیه نویسان و حامیان روزنه گشایی در واقع با همان رویکرد امید دارند که از دل ساخت قدرت امروز برای فردا حجاریانی دیگر بسازند. همانطور که حجاریان دهه شصت حجاریان دهه ۸۰ شد. پس گفتمان سازی و روزنه گشایی چه در جامعه چه در ساخت قدرت بسیار پرهزینهتر از زمانی است که همه برایمان سوت و کف بزنند و جناب حجاریان و دوستانش و بزرگشان مثل همیشه پا پس میکشند و باز هم سرسختانه مقابل هر جریانی که میخواهد تحت هر عنوانی با روزنه گشایی چه در جامعه و چه در ساخت قدرت لولای تغییر باشد بگیرند و آن را تجویز من عندی! خطاب کنند.
دستاورد اصرار و پافشاری ایشان و همفکرانشان به عدم حضور در انتخابات و رای ندادن خاتمی به عنوان رهبر جبهه دوم خرداد جا زدن خودشان به عنوان نماینده هژمونی تغییری مردم یا حتی رقابت با اپوزیسیون خارج نشین نظام برای این نمایندگی است (اگر من عندی نباشد) کاری که همیشه جواب داده! اما کارنامه این نمایندگی هم ساخت و تغییر نبود چرا که در این نقش هم دومخردادیها نه امروز که در گذشته نیز به جای جریانی که نماینده خواست ملت ایران برای تغییر بوده است دو تریبون را به جای میز مذاکره برگزیدند تریبون مسئولیت یا تریبون دادگاه یا مسئول ناراضي از سنگ اندازی بودهاند یا متهم امنیتی!
واعجبا که ایشان و همفکرانشان در نگه داشتن حتی یک روزنامه هم ناتوان بودند و سریع بر تن آن روزنامه هم لباس زندان پوشیدند. در واقع این هنر نیست که یک شرکت سیاسی تحت هر عنوانی راه بیندازی بعد کاری کنی که درش تخته شود. هنر آن است که هم کار درست کنی و هم بمانی تا تغییر یا خواستی که از تاسیس آن شرکت را داری به نتیجه مطلوب برسانی.
در میان اسامی روزنه گشایان اما افرادی هستند که سالهاست سعی در ساخت ساختاری زیر بنایی برای این مهم دارند. اتفاقا چند روزنامه دارند که در شرایط گوناگون و حساس تنها انعکاس و روزنه اطلاع رسانی موجود بوده و از هزار تلاطم و طوفان در امان مانده و خدا را در انتهای این متن شاکرم که به دست آقای حجاریان و دومخردادیهای محبوبشان هدایت نمیشده که امروز این را هم نداشته باشیم.
در پایان اعتراف میکنم که نمیدانم من عندی یعنی چه.
انتهای پیام