بهرام نورایی، کهنهکار نوگرا (قسمت اول)
متین مهرنو، سردبیر سابق یک مجله در حوزه موسیقی رپ (ماه رپ)، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نقدی بر یک آلبوم رپ نوشته است؛ آلبوم «اشتباه خوب» از بهرام نورایی. سلسله یادداشتهای پیوستهی او در عید نوروز منتشر خواهد شد.
آلبوم اشتباه خوب، نقطه عطفی بزرگ در مسیر بهرام نورایی بود. انگار به ناگهان تمامی رد پاها و سرنخهای مبهمی که در تمام این سالها رویاهای بهرام رو شکل می دادن و به جلو می کشیدنش رنگ و بوی معنایی تازه گرفته بود. انگار روحی تازه در تناقضات وجودیش دمیده شده و حالا این فرزند نوگرای سنت شکن، در سن بلوغ، یادگاریهای پدر رو از کشوی قدیمی ذهن بیرون کشیده و جسورانه رفته سر وقت معماها و معادله های بی پاسخ قدیمی، این بار با لنزهایی شفافتر و نگرشی شکگرایانه، قدم در راه اکتشاف دوباره حقایق و چیستی رخدادهای دنیای پیرامون و طرح سوالات اساسی همانند # کدوم سمت در خونست؟# برداشته، پیش فرض های ذهنی که اساسا حاصل محیطن رو به چالش کشیده و بی سلاح، همنشین ترس های بنیادیش شده و از دل این مواجهه و رویارویی، آثاری تولید شدن که سرشار از احساس مسئولیت اجتماعی، ارزش گرایی، نمادهای بیانمند، آفرینش های نو و همچنین استقلال فکری و فرمی است. دنیایی خیالی که مثل آیینهای، واقعیات جهان رو داخلش منعکس میکنه، اینکه این آینه چقدر شکسته و معیوبه یا دامنه تاثیر و شعاع نفوذ این انعکاس تا چه حدیه و چقدر توسط لایه های مختلف اجتماع قابل جذبه هم بحث دیگریست که میشه بهش پرداخت.
با توجه به شرایط ساختاری اجتماعی و فرهنگی و سیاسی حال حاضر، بهرام به عنوان یک هنرمند مردمی متعهد، کاملا به صورت آگاهانه، روایتهایی رو به وجود میاره که در لایه اول حاوی گزارش هایی جامعه محور و در لایه های عمیقتر، به کلی مشغول بازخوانش و بازنگری ارزشهای هنجاری و همچنین ایجاد جریانهای نگرشی تازهای شده، در واقع بنیانهای فکری آثار چند سال اخیر بهرام نورایی تماما روی مسائل ایدیولوژیک متمرکز شده و انگار به سفارش اجتماع و نیازی که داشت و لزومی که بهرام با پوست و گوشت و استخوانش حس کرده، دست به انتشار این آثار زده و جامعهای که بی درنگ این آثار رو تحویل گرفته.
اگر بخوام کمی چارچوبیتر اشاره کنم، بهرام دست گذاشته روی هراسی همیشگی که نسبت به افکار تازه و شکی که به صورت اکتسابی به حسن نیت افرادی که مطابق قالب های فکری ما نمی اندیشن، وجود داره و همچنین تنبلی ذاتی که در اندیشیدن به مسائل نا آشنا و تازه داریم.
#اگر از سرت بیرونم کردن اگر خشک شدم کندنم سپردنم به باد
تو منو به خاطر تفاوتم درک کن جای اینکه منو به خاطر شباهتم بخوای#
در یک کلام، جدا افتادگی و شکافی که بین اکثر آرتیست های رپ فارسی و مخاطبین وجود داره، بین بهرام و مخاطبین با استفاده از پیوندهای فکری و دغدغههای مشترک رومزه، به حداقل خودش رسیده و به جاست اگر بگیم، این آثار مردم رو به فکر کردن و بازنگری ارزشها وا می دارن و اگر بخوام مخاطب درستی برای عنوان کنشگر روانی و اجتماعی در رپ فارسی پیدا کنم، بدون تردید اون فرد کسی نیست جز بهرام نورایی.
شاید بگید مشخصا با ادبیات و هنر نمیشه باعث تحولات اجتماعی شد و احتمالا همینطوره. ولی در دامنه نفوذ محدود خودش، باید تاثیر اجتماعی خودشو بزاره، تاثیری که شاید مثل مفهوم آموزش و پرورش باشه، مقدمه سازی میکنه و سالها باید بگذره تا نتایجش پدیدار شه. منتها نکته ای وجود داره و اون هم قابلیت پذیرش اجتماعی هست و اینکه هنرمند در برابر آثارش چه موضعی رو اتخاذ میکنه و از چه شریان های باید به صورت آگاهانه سعی در جریان سازی این مفاهیم بکنه و از طرف دیگر، حضور مخاطبینی اهل تفکر و پویا که در انتخاب آثار.
ما در سطوح بالای رپ فارسی، در ساحت لفظ کلمات و پیچیدگی های اجرایی شاهد مهارت های تکنیکی و بیانی گسترده و حضور پررنگ هنرمندان زیادی هستیم ولی در فراسوی تیپ کلمات و ساحت معنا، تعداد انگشت شماری از هنرمندان هستن که می تونیم با تعابیر جریان ساز فکری و رسالت بخشی و پیشگامان فرمی ازشون یاد کنیم.
#زیر دستم یه مشت شعر نثر گونه بود بالای سرم ترک های سقف خونه بود
من از نوع نگاهم حرف زدم با تو بقیش مهارت بازی با حروف بود#
و این اتفاق دقیقا وقتی رخ میده که هنرمند از لحاظ تکنیکی به حد بالایی از توانایی رسیده و حالا فرصتی بوجود اومده تا فرم های درونی و اندیشه های اصیل برگرفته از مطالعات، تجارب و جهان بینیش در آثار جریان پیدا کنه و ندا و دعوتی رو به عمل بیاره برای بیشتر فکر کردن، بیشتر خوندن بیشتر دونستن و حضور پررنگ تر هر فردی در اجتماع خودش.
#من یه فکرم نه فقط یه خواننده فرزند امروزم از جنس آینده
من نه قهرمانتم نه صداتم نه تشنهی اشک های روی گونه هاتم
به دنیای من بیا من اون سیبی ام که تو هنوز گاز نزدی آدم#
دعوتی به بازنگری و تصفیه ی باور هایی که شاید خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنیم حاصل محیط های تربیتی هست و دربرگیرنده آلودگی هایی که اصالت و استقلال فکری رو از انسان ها گرفته و از خودشون و اجتماعشون و طبیعتشون دور کرده و این دور افتادگی باعث ایجاد معضلات بسیار زیادی شده که یکی از مهم ترینشون تعصبات بی اساس و هویت سازی های کاذب و دروغینه، مثلا فردی رو تصور کنید مخالف سرسخت گوشت خواریه و با درست کردن دنیای پوشالی از باورهاش، هویتش رو صرفا بر اساس مخالفت با گوشت خواری تعریف میکنه و حتی در قدم های بعدی سطوح متعالی تری از اخلاق مداری رو برای خودش متصور میشه ولیکن اگر روزی گوشت خواری از بین بره، آیا هویت و چیستی اون فرد هم باید باهاش نابود بشه و به پوچی برسه؟!
# تو جنس کیو می فروشی توی ویترینی که ساختی / تو چی هستی، چی میخوای چی میگی
این مهمه تو/ دنیا رو چی دیدی #
# تیز و بی هویت مثل آفتاب پاییز / فرورفته بحران پوچی تا مغز تاریخ
هرکی با ما گشت از بین رفت و هی کنج رو کاوید / نابود باید باشی تا بود باید کاوید #
گاهی سهمناک ترین بهمن های شکل گرفته، نتیجه کوچک ترین تکانه هاست. عواطفی که در برخورد با محرک های گوناگون به ناگهان برانگیخته می شه و با ایجاد سازوکاری دومینو وار، به تمامی باور های قدیمی که در گوشه ذهن جا خوش کردن، تکانی اساسی وارد می کنه. آثاری که با ایجاد گفتگو های درونی، قوه تفکر رو به حرکت در میاره، احساس ها و اندیشه ها و خیالها را بیدار میکنه و حتی اگر قرار باشه خاطری آزرده شه، کارشو انجام میده .
هنرمند، با استفاده از تخیلش، دنیایی فانتزی منتها با تناسبات منطقی و مادی پدید میاره و با استفاده از صنایع ادبی مختلف، جهان درونی انسان رو با شخصیت پردازی های گوناگون برای مخاطب به تصویر می کشه، روایتش رو با عناصر واقعی یا سورئال پی ریزی می کنه و در نهایت با طرح پیرنگ های حادثه محور، مخاطب رو وارد یک شبکه استدلالی و علت معلولی میکنه که در نتیجه همه اینها، سیر روند تکامل و تحول شخصیت ها و رخدادها، چارچوب های معنا داری ایجاد میکنه تا گریزی بزنیم به مسائل باور شناسانه اجتماعی و جریان های فرهنگی و همونطور که در آلبوم آخر بهرام به نام خودها شاهدش بودیم، مسائل روانشناختی.
تو یکی از این اتاقای تاریک ذهنت
یه خودی نشسته که نمیخوای بدونی هست
وقتی خوابی میاد بیرون آروم از پشت پلکت
نگاه می کنه با دقت به جسم خوابیده ات
میتونیم در یادداشتی دیگر، پیرامون رویکرد کلی و خط داستانی این آلبوم مفصل تر صحبت کنیم. اما فعلا در همین حد میگم که از داستانی متحد و منسجم تشکیل شده که داخل اون بهرام نمودهای مختلفی از خود و نهاد هر آدمی پدید آورده و از اخلاق گریزترین و غیر انسانی ترین حالت این نمود ها به عنوان خوک یاد کرده و به سنجش موقعیت های درونی و بیرونی در تقابل این نمود ها باهمدیگه پرداخته.حضور نماد هایی که از گذشته در آثارش جاری بود، اینجا نیز به چشم میخوره. نمادهایی مثل سایه، آینه، عنکبوت، خوک یا مفاهیمی همچون عبور کردن، رها شدن و … همگی به خدمت ایجاد تصاویر و فضایی موهومی و سوررئال با عمق کنش های ذهنی انسان دروامدن و مفاهیمی هم راستا با روانکاوی وجودی، هستی گرایی و مرگ اندیشی و … به چشم میخوره.
انتخاب های ذهنی مختلف که هر شخصی بوسیله خودش رقم می زنه و اون رو تبدیل به یک فرد کامل میکنه. انتخاب هایی از جنس آزادی و مسئولیت های بزرگ فردی که به شدت بر روی روابط بین فردی و جمعی تاثیر میزاره.
همه تو این قضیه ان / یه خودی تو ذهن بقیه ان
انتخاب می کنن ببیننت یا که نه
ولی من تو تاریکی نشستم / خیره به آینه توو دستم
از تیرگی سایه ها تنم سرد
و زمینه ساز قدرت گرفتن امیالی همچون خشونت طلبی، کینه ورزی، منفعت طلبی و خودبرتر بینی میشه و انسانی سرگشته و حقیقت طلبی که ضربه های زیادی از اجتماع بهش وارد شده از آینش می پرسه:
آینه به من بگو/ بگو واضح بگو
چجوری میمونه یه نام نکو؟ ها؟
و پاسخ میگیره:
از خود بشو بیخود / قلب و مغزتو یکی کن
خوک باشو زندگی کن / یا زیر پا بمیر
یا بالعکس میتونه باعث آزاد اندیشی، خودشناسی و از خود گذشتگی بشه و انسان رو در پیوندی سراسری با خودش، طبیعتش و کلیتی به اسم جهان هستی قرار بده.
# آروم میام از پشت پلکت بیرون
می بینم بدنت خوابه
می بینم ذهن تو پر اتاقه
من توی یکی از اتاقا جامه
بعضیا درشون قفله
بعضیا بازه کامل
اولین باره که میبینم من نیستم تنها سایه #
یا حتی با پذیرش واقعیات موجود سعی میکنه به حضور و بودن خودش معنای خاصی ببخشه و هرطور شده باوجود زخم هایی عمیق در پشتش، با دست و پای خون آلود و روانی رنجور، در این مسیر پیش بره:
ممنونم ازتون که تا اینجای متن همراهی کردید، امیدوارم براتون مفید بوده باشه. در یادداشت های بعدی، با عمق و دقت بیشتری وارد دنیای اشعار بهرام نورایی خواهیم شد و به صورت موردی تر به بررسی درون مایه اصلی و موتیوهای اجتماعی آثار خواهیم پرداخت. نکته حائز اهمیتی که باید بهش اشاره کنم اینه که قصد و نیت درونی من از تهیه این یادداشت ها، در وهله اول دعوتی به شنیدن این آثار مفهومی توسط اقشاری که شاید کمتر از این سبک اطلاع دارن و همچنین مطرح کردن نوع دغدغه و بیانمندی هنرمندان صاحب سبک این زمینه ست و در قدم بعدی آشنایی زدایی موضوعی از ذهن افرادیه که از سبک رپ، با اوصافی مثل مبتذل و بدون مفهوم و فاقد محتوا یاد میکنن و در قدم آخر هم بازنمایی دوباره اشعار و آثار برای خودم و دیگر مخاطبین قدیمی رپ فارسیه. در حقیقت اگر بخواهیم شرایط آشفته هنر کشور رو در زمینه های مختلف در نظر بگیریم، از سینما گرفته تا موسیقی مجاز عامه پسند و دیگر شاخه های هنری، غیر از تعداد محدودی از آثار، عملا با فقدان شدید اندیشه و هنرمندان متعهد مواجه ایم که در مقام مقایسه با تعداد بسیار زیاد آثار دغدغه مند و جریان ساز رپ فارسی، میتونیم به پربار وغنی بودن هرچه بیشتر این سبک پی ببریم. در واقع افراد اهل مطالعه و تفکر در هر زمینه ای، با شنیدن هر یک از این آثار میتونن گریزی بزنن به مفاهیم عمیق تری که سالها، نویسندگان و هنرمندان مولف و صاحب سبک دربارشون نوشتن و قلم زدن و هدف من از تهیه این یادداشت ها نشون دادن پتانسیل های موجود در این زمینهست.
انتهای پیام
با وجود اینکه خیلی خوب از نوع کار بهرام نورایی تجزیه و تحلیل کردین همچنین مطالب خیلی خوبی رو متذکر شدین ولی هنوز خیلی چیزا هست ک از بهرام نورایی نمیدونن نه از زندگی شخصیش بلکه از همین آهنگاش خیلی حرفا دارم برای گفتن
ممنون از مطالعه و نظرتون درباره مطلب، اگر دقت کرده باشید قسمت اول هستش. در مراحل بعدی بررسی و تعمق بیشتری می کنیم. منتظر باشید.
الحق که مانند بهرام نبوده و نیست ولی امیدوارم درآینده بهرام های بیشتری از گور رپ بیان بیرون،چون واقعا آثار با ارزش و نابی داره، و چقد خوب میشه اگه نسل جدید و شنونده هاشونم به هدف اصلی هنر و موسیقی رپ نزدیک تر بشن،