زنانی که تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند!
فردین علیخواه، جامعهشناس، مطلبی با عنوان «تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند» در کانال تلگرامی خود نوشتهاست که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
قبل از عید داشتم کتابهای کتابخانهی کوچکمان را گردگیری میکردم. طبق معمول هر کتاب را برمیداشتم، بهعنوان آن نگاه میکردم، چند صفحۀ نخست آن را ورق میزدم و بعد با دستمال تمیزش میکردم. بهتدریج توجهم به جملههای “تقدیم و تشکّری” جلب شد که نویسندگان در ابتدای کتاب نوشته بودند. احساس کردم که بهتدریج دارم قاعدهای کشف میکنم. حداقل در کتابهای کتابخانۀ ما اینطور بود. نویسندگانی که زن بودند بهندرت از همسر خود تشکر کرده و یا کتاب خود را به او تقدیم کرده بودند. در مقابل، نویسندگان مرد غالباً از صبوری، همراهی و تحمّل همسر یا «دلبندشان»، و به تعبیر برخی از آنان «بانوی سرایشان» تشکر کرده بودند! از خودم پرسیدم که چرا تعداد بسیار کمی از نویسندگان زن از همسرشان تشکر کردهاند؟ آیا بر خلاف نویسندگان مرد؛ نویسندگان زن قدرناشناساند و محبتها را نمیبینند و درک نمیکنند؟
نشستم و به زنان و مردان نویسندهای که میشناختم فکر کردم. برخی شواهد نشان میداد که اکثر زنان زمانی موفق شدهاند کتابی بنویسند که مسئولیتهای سنگین خانهداری کاهشیافته است. ولی نکته آن است که کاهش این مسئولیت غالباً با جدایی از همسر رخداده است! و بیشتر مردان هم غالباً زمانی توانستهاند کتابی بنویسند که همسری بوده تا مسئولیت خانه را بر عهده بگیرد و خیال آنان از امور خانه و حتی امور شخصیشان راحت باشد.
در بسیاری از جوامع، مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در بیرون از خانه موجب نشد تا مسئولیتهای آنان در خانه کمتر شود. درواقع وظایف جدید بیرون از خانه بر وظایف قبلی آنان تلنبار شد. در نتیجه زنی که قصد دارد کتابی بنویسد باید نخست مسئولیتهای خانهداری و شوهرداری خود را انجام دهد و پس از آن اگر زمانی، توانی و البته حوصلهای و تمرکزی باقی ماند بنشیند و کتاب بنویسد. در مقابل مردان همواره از حمایت، رسیدگی و تیمارداری همسرشان برخوردار بودهاند و اطمینان داشتهاند که کسی هست تا حتی امور شخصی آنان را انجام دهد.
باتوجهبه این اوصاف، دوراه برای زنان باقی میماند: یا مردان بخشی از مسئولیتهای خانه را بر عهده بگیرند تا خیال زنان آسوده شده و بنشینند و با آرامش کتاب بنویسند؛ و یا آنکه جدا شوند تا فرصتی برای نوشتن فراهم شود. گویا کم نیستند زنان نویسندهای که بهناچار راه دوم را برگزیدهاند! تا طلاق نگرفتهاند کتاب ننوشتهاند.
در همین حین که روی مبل نشسته بودم و داشتم به این موضوع فکر میکردم ترانه «جانِ مریم» هم به گوشم میرسید:
بیا رسید وقتِ درو، مالِ منی از پیشم نرو
بیا سرِ کارمون بریم، درو کنیم گندمارو
با خودم گفتم عشقورزی ما مردان ایرانی هم چقدر عجیب و جالب است. به معشوق میگوییم: تو مال من هستی. از پیش من نرو. چون وقت درو رسیده است و باید برویم سر کار و گندمها را درو کنیم. لطفاً بمان. خواهش میکنم بمان و وقتیکه کار درو تمام شد هرکجا خواستی میتوانی بروی (:
این مطلب یکی از نوشتههای کتاب زیر است:
فردین علیخواه – تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند: تحلیلهایی از جامعه ایران – نشر هنوز
انتهای پیام