چرا الم شنگه برای ماجرای جده؟
به گزارش انصاف نیوز، این روزها تحلیلهای زیادی در شبکههای مجازی دربارهی اتفاق فرودگاه جده مطرح میشود؛ یکی از نمونههای متفاوت در این باره در پی میآید:
هر شخصی در جامعه و مخصوصاً کسی که خود را تحصیل کرده و روشنفکر میبیند حق دارد و باید که در اتفاقات و وقایع تلخ و شیرین جامعهاش صاحب دیدگاه و نظر باشد. مخصوصاً وقایعی که بر کلیت جامعه اثر دارد و یا دست کم بر جامعه ای که او را در آغوش دارد.
مهم نیست مساله مربوط به اخراج دسته جمعی کارگران یک شرکت باشد، یا مشکلات نظام آموزشی یا افزایش فساد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و … و یا تعرض مأمور پلیس به یک نوجوان و…
لازم است به عنوان یک عضو از جامعه زنده باشیم و تحلیل کنیم و مؤثر باشیم.
مثلاً خبر ناگوار تعرض به دو نوجوان ایرانی توسط ماموران پلیس در بازگشت از حج عمره میتواند و باید مورد توجه ما واقع شود و بر اساس دانش و توانایی خود به بررسی آن بپردازیم و دیدگاه علمی یا دست کم عملی در خصوص آن داشته باشیم.
اما مشاهدهی تحلیلهای گوناگون و غیر متناسب و گاه عجیب و غریب در این خصوص نگارنده را به بیان نکات زیر واداشته است.
مقدمهی اول:
چند سال پیش دستکاری جنسی یک کودک در استخر توسط یکی از اعضای سفارت ایران در برزیل رخ داد.
تجاوز به چند دانش آموز توسط یکی از مسولان مدرسه در تهران به سمع و نظر مردم رسید.
چندی پیش اخبار ضد و نقیض از قول نوجوانان و بزرگسالانی که محبوس شده مورد تجاوز قرار گرفتهاند نقل محافل رسانه شد.
خبر تجاوز گروهی به چند خانواده در اصفهان که کنش و واکنشهای متعدد در پی داشت.
روزنامهها روزانه خبر از تجاوزات جنسی متعدد و گوناگون را گزارش میدهند.
این موارد مختص کشور ما نیست و کم و بیش در سایر کشورها نیز مشاهده میشود و در واقع به کشوری خاص مربوط نیست بلکه تحت تأثیر غریزهای فراگیر و انسانی اما مهار نشده رخ میدهد.
مقدمهی دوم:
بین کشور ما و سایر کشورهای پرنفوذ منطقهای و جهانی در سیاستهای خارجی رقابتی غیر قابل انکار وجود دارد. این رقابت را به وضوح در سوریه و عراق و لبنان و یمن میتوان دید.
مسلماً رقبای سیاسی از وقایع به سود خود استفاده میکنند و سعی میکنند اثر و نفوذ کشور رقیب را کاهش دهند.
در منطقهی خاورمیانه، ایران و عربستان رقبای منطقهای به حساب میآیند و هر کدام به نوعی سعی در رقابت دیگری دارند.
نتایج و تحلیل واقعهی جده:
1 – این اتفاق شنیع توسط دو انسان رخ داده است که از طرف هیچ انسان صاحب وجدانی تأیید نمیشود و حتی بر مبنای اخبار، دولت سعودی هم با بازداشت و پیگیری قضایی و تقبیح عمل واکنش نشان داده است.
2 – همچون متجاوزان ایرانی در مثالهای ذکر شده در ابتدای نوشتار، تجاوز به دو نوجوان ایرانی ارتباطی به قومیت، زبان، محل سکونت، ملیت و نژاد و حتی شغل و سمت ندارد و میتواند از هر شخصی سر بزند. لذا انتساب مشدد تجاوز به “عرب” بودن یا “عربستانی” بودن متجاوزین، قلب واقعیت و نشاندن یک قومیت و نژاد در مظان اتهام است که به دور از منطق است.
مثلاً در مورد سفیر ایران در آرژانتین، نمیتوان با “ایرانی” خواندن یا “فارس” خواندن متجاوز، کلیت یک ملت و نژاد را مورد اتهام قرار داد.
3 – گروههای هستند که از سیاست خارجه، و رقابتهای سیاست نگاهی نادرست و خصمانه دارند. به گونهای که تلاش دیپلماتیک در حوزهی خارجی را با نفی و دفن رقیب یکی میدانند. بر آتش کینه و دشمنی چنان میدمند که دست سیاست خارجه و وزارت آن را برای عکس العمل متناسب با مناسبات بین المللی میبندند.
این گروهها که غالباً جنگ و نظامیگری را مایهی اصلی حیات خود میبینند، از کوچکترین وقایع برای کاشتن نفرت و جنگ و خون ریزی و دشمنی استفاده میکنند و در حادثهی جده نیز با کلام حق به خواستن باطل پرداختند [البته استثناهایی در این میان هم هستند که مورد بحث این نوشته نیست]. این گروهها جریده نوشتند و شب نامه توزیع کردند و گروههای اجتماعی را به نفرت فراخواندند. و البته نه نفرت از دو پلیس متجاوز بلکه نفرت از اعراب و عربستان!
و البته گلهای نمیتوان بر آنها داشت که این از نوع رفتار آنهاست. اما سؤال این است که چرا روشنفکران و تحصیلکردگان در دامن این دام گسترده میافتند؟
4 – غالب مردم ایران اسلام را پذیرفتهاند و به آن متعهدند. و در کنار آن ایرانی بودن خود را افتخار میدانند.
تعارض اینجاست که چرا پس از گذشت 14 قرن از ورود اسلام به ایران، هنوز کینههای سیاهی از کسانی در سینه میپروریم که ما را با این دین مبین آشنا کردهاند؟ اگر اسلام خوب است چرا از آوردگان این دین به کینه و دشمنی یاد میکنیم؟
به وضوح در پارهای از تحلیلهای جریان جده میتوان رگههای تنفر از اعراب را دید و میزان نفرت درونی را سنجید. نفرتی که یک هزارمش را نسبت به مغولان که همه چیز را به آتش کشیدند و رفتند و روسها که بخشهای بزرگی از سرزمینمان را جدا کردند و غربیها که حکومت جوان دموکراتیکمان را به کودتا کشتند نداریم. و این نداشتن نفرت را چرا به کسانی ارزانی نمیکنیم که رقبای سیاسی ما هستند؟
5 – داشتن عرق ملی و غیرت وطنی چیز بدی نیست. اما چرا این غیرت وطنی را نسبت به خود نداریم. آیا روزانه از زیرپا گذاشتن قانون توسط هموطنانمان و شاید خودمان مواردی اسفناک را نمیبینیم؟
چرا رگ غیرتمان زمانی نمیزند که میبینیم جوانان تحصیل کرده بیکار شدهاند؟
چرا این غیرت به فساد اخلاقی زیر پوست و روی آن در جامعهی خودمان واکنش نشان نمیدهد؟
آیا افزایش ناموزون اعتیاد برایمان ناموسی نیست؟
چرا به تن فروشی دخترانی در کشورهای مختلف و پورن استار شدنشان واکنش نشان نمیدهیم؟
امید که روزی فرا برسد که در این کشور علم به جای الم شنگه، منطق به جای هیجانهای ملتهب، صلح دوستی و ایمان به آن به جای کینه ورزی و خصومت، انسان به جای نژاد و قومیت و زبان بنشیند و دست جنگ طلبان کوتاه تر از صلح جویان شود.
انتهای پیام




