هاشمی سياستمداری با كاركرد فراجناحی
علي شكوهی، روزنامه نگار، در یادداشتی درباره ی آیت الله هاشمی رفسنجانی روزنامه ی اعتماد نوشت:
✅ شايد عنوان اين نوشته درباره مرحوم آيتالله هاشمی رفسنجاني براي برخي قابل پذيرش نباشد ولي به دلايلي اين سخن را قابل دفاع ميدانم و اين امر را به چند رخداد تاريخي مستند ميكنم.
✅ اين درست است كه آيتالله هاشمی يكي از بنيانگذاران حزب جمهوري اسلامي بود و از همان آغاز انقلاب با ظهور اين حزب و فعاليت آن مرحوم در حزب جمهوري اسلامي، كار حزبي به نام ايشان گره خورد اما بنا به دلايلي معتقدم كه شخصيت سياسي و فكري ايشان در انحصار يك حزب سياسي و جناح خاص محصور نميشد و او را بايد به عنوان يك چهره فراجناحي تحليل و ارزيابي كرد. در واقع در آغاز انقلاب، حزب جمهوري اسلامي كاركرد جبههاي داشت و نبايد آن را يك حزب سياسي از جنس احزاب سياسي مدرن تلقي كرد. اين حزب يكي از فراگيرترين احزاب سياسي تاريخ كشور ما است و در تمامي شهرها و روستاها دفاتر اين حزب فعاليت ميكردند. نامنويسي در اين حزب بسيار آسان بود و همه كساني كه اصل نظام اسلامي را قبول و به رهبري امام رضايت داشتند، ميتوانستند در اين حزب ثبتنام كنند. بعدها كه رقابت ميان اين حزب با ديگر احزاب سياسي جديتر شد، از تعداد اعضاي آن كاسته شد اما باز هم اين حزب به ساختار احزاب متعارف نزديك نشد و در عمل چندين جناح سياسي در درون آن شكل گرفت. نفس اينكه در درون يك حزب سياسي، گرايشهاي مختلفي ظهور ميكند و رويارويي ميان نيروهاي آن در حد نفي و طرد و حذف پيش ميرود و كار رهبران حزبي سامان دادن به اين مناقشات ميشود، به اين معناست كه آن تشكيلات نه يك حزب بلكه يك جبهه سياسي است و فراگيري نسبت به نيروهاي انقلاب دارد. همه فعالان سه جريان در حزب جمهوري اسلامي (راست و چپ و ميانه) قبول دارند كه بعد از شهيد بهشتي و تا هنگام تعطيلي فعاليت اين حزب با نظر امام خميني، دو چهره اصلي حزب يعني آيتالله خامنهاي و آيتالله هاشميرفسنجاني، فراگير عمل ميكردند ولو اينكه هركدام از آن دو رهبر حزبي، با يك طيف مشخص در درون حزب تعامل بهتري داشتند.
✅ در تمام دوران حيات امام خميني و در تمامي منازعات سياسي درون كشور، جايگاه آيتالله هاشميرفسنجاني را بايد در وراي همه مناقشات سياسي ديد و ايشان را يك طرف اين منازعه تلقي نكرد. به عنوان مثال، همه نيروهاي خط امام در اين سالها در طيفهاي سياسي گوناگوني قرار داشتند و خود را با نام و عنواني مشخص به ديگران معرفي ميكردند اما آيتالله هاشمی رفسنجاني با همه اين جريانها مرتبط بود و وجود همه آنان را براي نظام مفيد ميدانست و با همه آنان تعامل و جلسه و ديدار داشت و طرف مشورت غالب اين جريانها قرار ميگرفت. وي با مجاهدين انقلاب اسلامي همانگونه مرتبط بود كه با جمعيت موتلفه اسلامي. نيروهاي طيف چپ دولت دوران جنگ به ايشان همان اميد مساعدت و راهنمايي را داشتند كه وزراي طيف راست كابينه. ارتش و سپاه در مواردي بر سر نحوه اداره جنگ با يكديگر اختلاف پيدا ميكردند اما اينگونه نبود كه آيتالله هاشميرفسنجاني صرفا به يكي از اين دو نيروي نظامي تكيه كند و ديگري را برنجاند. نمايندگان سياسي مجالس آن دورهها در مواردي بهشدت عليه همديگر سخن ميگفتند و فراكسيونهاي متعددي را ايجاد كرده بودند اما آيتالله هاشميرفسنجاني با همه اين نمايندگان همكاري ميكرد و سعي در تعديل مناسبات بين آنان داشت. هنگامي كه اختلافات ميان روحانيت مبارز بالا گرفت و از دل آن مناقشه، «مجمع روحانيون مبارز» در مقابل «جامعه روحانيت مبارز» خلق شد، باز آيتالله هاشميرفسنجاني به هر دو گروه از دوستان خودش التفات داشت و يكي را بر ديگري ترجيح نداد. اين رويه را درباره دهها موضوع ديگر هم ميتوان شاهد بود.
✅ در سالهاي بعد از رحلت امام و با اينكه آيتالله هاشمی رفسنجاني در جايگاه رياستجمهوري قرار داشت و درگير مسائل جزيي ميشد اما مناسباتش با جريانهاي مختلف را از موضع بالا تنظيم ميكرد و يك طرف منازعات جاري سياسي نبود. همگان به خاطر دارند در آن سالها، جريان چپ درون حاكميت از منتقدان جدي برنامه تعديل اقتصادي آقاي هاشمي بود ولي با وجود رنجيدگي رييسجمهوري از نيروهاي موسوم به چپ، وي به گونهاي با آنان برخورد نكرد كه در شرايطي ديگر از حمايت آنان برخوردار نشود. اساسا رويه مهم آيتالله هاشمی در تنظيم مناسباتش با ديگران اين بود كه به فرمايش معصومين(ع) عمل ميكرد و اختلافات را به مرحله دشمني نميرساند كه ديگر امكان همكاري مجدد و كنار هم قرار گرفتن بعدي فراهم نباشد. اين رويه در قبال نيروهاي موسوم به راست هم جاري بود و غالب آنان رابطه خوبي با آيتالله هاشميرفسنجاني داشتند ولو آنكه انتظاراتشان بيشتر بود و متوقع بودند كه آقاي هاشمي تكليفش را با ديگران روشن كند و صراحتا در يك طرف منازعات سياسي و فكري جاري قرار بگيرد.
✅ اوج برخوردهاي فراگير آيتالله هاشمی رفسنجاني را در حوادث بعد از سال ٨٨ شاهديم كه سعي در نزديك كردن مواضع نيروهاي سياسي دو طرف داشت و از افراط و تندروي در هر دو جبهه ناراحت بود و هزاران فحش و اتهام و ناروا را شنيد اما از اين رويه خود عقبننشست و ضمن وفاداري به نظام و رهبري، از اينكه يك جبهه بزرگ نيروهاي سياسي انقلاب در بيرون از نظام دستهبندي شوند، ناراحت بود و با پيشنهادهاي مشخصي براي كنترل دامنه منازعات و كم كردن فاصلهها تلاش كرد. ايكاش پيشنهادهاي آن عزيز مبناي حل آن بحران قرار ميگرفت و فاصله ميان نيروهاي انقلاب با يكديگر اين همه زياد نميشد.
انتهای پیام