عسل خاله سریال پایتخت کیست؟ | صدایم جیغجیغو بود انتخاب شدم
عسل خاله سریال پایتخت که در نقش مادر شخصیت ارسطو عامل و خاله نقی معمولی در این سریال بازی میکرد سکینه شفافی نام دارد.
او دربارهی نحوهی انتخابش در سریال پایتخت گفت: صدای من چون مثل جیغ جیغوها و نوع حرف زدنم سریع است از من خوششان آمد. میگفتند برای بازی كردن توی فیلم چهره بانمكی دارم؛ مثلا من اگر بین 100نفر صلوات بفرستم قشنگ صدایم معلوم میشود. همه صدای مرا میفهمند.
گفتوگوی عسل خاله سریال پایتخت با مجله ایدهآل در پی میآید:
+عسل خاله! پایتخت 4 اولین كار شما بود؟
بله. اولین كارم بود.
× چه كسی از شما برای كار در پایتخت دعوت كرد؟
آقای تنابنده و آقای مقدم افتخار دادند كه من در سریال بازی كنم. من اهل شیرگاهم. یك روز برای خرید داشتم میرفتم بازار شیرگاه كه آقای تنابنده و مقدم سر فیلمبرداری بودند و مرا دیدند و خواستند در سریال بازی كنم.
- چه شد كه از شما خوششان آمد؟
صدای من چون مثل جیغ جیغوها و نوع حرف زدنم سریع است از من خوششان آمد. میگفتند برای بازی كردن توی فیلم چهره بانمكی دارم؛ مثلا من اگر بین 100نفر صلوات بفرستم قشنگ صدایم معلوم میشود. همه صدای مرا میفهمند.
× یعنی اصلا قبلش از شما هیچ تستی برای بازی نگرفتند؟
من قبلا خیلی كم توی پایتختی كه خروسبازی داشت، بازی كردم. سرایدار همان خانمی بودم كه به نقی گفت برود خانهشان برای نصیحت پسرش.
- چند سالتونه؟
75 سال.
× عسل خاله شما بچه هم دارید؟
بله. سه تا پسر و سه تا دختر. شش تا نوه دارم و هفت تا نتیجه. پسر كوچكم كمك دستم است. تازه زنش دادم. ارسطو هم مثل پسرم بود. برای همین دوست داشتم زنش بدهم. همه پسرهای شیرگاه از من میخواهند برایشان زن بگیرم. (خنده)
- بچهها مخالف كار شما نبودند؟
نه. اتفاقا خوشحال هم شدند. وقتی مردم جمع میشدند تا فیلمبرداری را نگاه كنند به مردم میگفتند كه مادرشان در فیلم بازی میكند و پز مرا میدادند.
- همسر شما در قید حیات هستند؟
نه. كارمند راهآهن بود. 25 سال پیش بیمار شد و فوت كرد. دو سال بیمار بود.
× در غیاب همسر چطور زندگی و بچهها را جمع و جور كردید؟
خیلی سخت بود. آشپزی میكردم برای مردم. توی شیرگاه دستپختم معروف است. میرفتم عروسیها و عزاداریها آشپزی میكردم تا خرج بچهها را دربیاورم. شوهرم هم 800 هزار تومان مستمری دارد كه زندگی را با آن میچرخانم.
- از بازی و كار كردن در گرما خسته نمیشدید؟
نه. آقای مقدم از 9 شب تا 6 صبح فیلمبرداری میكردند تا گرما كسی را اذیت نكند. وقتی هم تو خرابه (ساختمان نیمهكاره) بودیم من در ماشین مینشستم تا خنك شوم و اذیت نشوم. آقای تنابنده و مقدم خیلی هوای مرا داشتند.
× عسل خاله شما در داستان خیلی شیطون بودید. در زندگی واقعیتان هم همینجوری هستید؟
نه. من خیلی آرام هستم اما آقای مقدم، تنابنده و ارسطو خیلی از دست من میخندیدند. مینشستم جای آقای مقدم و میگفتم صدا، دوربین، حركت. همه میخندیدند. شادی بچهها را دوست داشتم.
× هیچوقت آقای تنابنده از دستتان ناراحت و عصبانی نمیشدند؟
نه. من هروقت بازی میكردم بعدش آقای تنابنده و مقدم من را تشویق می کردند و میگفتند تو بركت این كاری.
- خانم رامینفر یا همان هماخانوم گفته بود شما واقعا نقش ایشان را باور كرده بودید و فكر میكردید مادر دوقلوهاست؟
آره. آن موقع باور كرده بودم. ساده دلم دیگر. اما الان میدانم كه دوقلوها سوئد زندگی میكنند.
- چیزی هم از خودتان میان دیالوگها اضافه میكردید؟
نه. من اصلا سواد ندارم به همین خاطر آقای تنابنده برایم نوشتهها را میخواند تا حفظ كنم. من هم سریع حفظ میكردم؛ همان دفعه اول. حتی وقتی بقیه تمرین میكردند من تمرین نمیكردم. آنقدر هم كارم خوب بود كه وقتی كارم تمام میشد، آقای مقدم و تنابنده برایم دست میزدند.
- شایعه شده بود شما واقعا خاله آقای تنابنده هستید. این درست است؟
نه نیستم. وقتی سر ساختمان بودیم یك تخته گذاشته بودند كه بچهها از روی چاله جلوی ساختمان رفت و آمد كنند. بچهها ماشالا جوان بودند و سریع راه میرفتند. من چون قبلا پایم شكسته بود نمیتوانستم سریع راه بروم و ممكن بود بیفتم زمین. به همین خاطر آقای تنابنده برای راه رفتن روی تخته کمکم می کرد. آقای تنابنده مثل پسرم میماند.
× بابت این سریال چقدر به شما دستمزد دادند؟
اول گفتند تو را به سفر زیارتی میفرستیم كه بروی كربلا و سوریه. گفتم من ششبار سوریه رفتم و چهار بار كربلا. برای كاروانها آشپزی میكردم و یك قران هم نمیگرفتم و عوض آشپز با خودشان مرا میبردند زیارت هم میكردم. خانم غفوری هم دو میلیون تومان فعلا دادند. گفتند بیشتر هم میدهند.
- عسل خاله از شهرت اذیت نمیشوید؟
چرا بعضی وقتها اذیت میشوم. دیگر نمیتوانم راحت بروم بازار. همه میخواهند با من عكس بگیرند. مسافرانی كه میآیند شیرگاه و مردم به آنها خانه اجاره میدهند مدام سراغ مرا میگیرند.
- گویا شما قبل از سریال دچار افسردگی شده بودید؟
بله. من چند سال پیش تصادف كردم و پایم شكست. چهار سال است از آشپزی و خیاطی افتادهام. قلبم را عمل كردهام. همیشه از مرگ حرف میزدم. وصیتنامه نوشته و همیشه ناراحت بودم. چشمهایم خیلی خوب نمیبیند. وقتی بازی كردم و بیشتر به من توجه شد، حالم خیلی بهتر از قبل شده و اصلا خوب شده ام.
+سینما هم رفته ای عسل خاله؟
قائمشهر كه بودم سینما میرفتم.
× از چه بازیگری خوشتان میآمد؟
ناصر ملكمطیعی چون نقش آدمهای جوانمرد را بازی میكرد.
× عسل خاله پیشنهاد تازهای هم گرفتهاید؟
بله. یك پیشنهاد از ماهشهر داشتم. از «رسوایی2» هم تماس گرفتند. پسرم پیگیر كار من است.
انتهای پیام